سناریوی ساختگی فرار
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ به گفته کارگرانی که از بین بچهها برای بافتن سیم خاردار و مستحکم کردن آنها هر روز به بیگاری بُرده می شدند، در برخی جاها،۳۷ ردیف سیم خاردار چه بصورت چندحلقوی روی هم تا دیوارهای سیمِخاردار بافته به هم با پایههای بسیار قوی در اطراف اردوگاه وجود داشت و علاوه بر همه اینها با برجکهای متعدد در اطراف دیدهبانی و مراقبت می شد و در داخل لایهها و ردیفها هم جادههایی بود که نگهبانها شبانهروز بین آنها قدم میزدند.
شاید به جرأت میتوان گفت عظیمترین و نفوذناپذیرترین موانع و حصارهای طول تاریخ جنگهای دنیا در بین اردوگاههای اسرا در اردوگاه یازده تکریت ایجاد شده بود.
با توجه به توضیحات بالا، هیچ عاقلی این فکر در سرش خطور نمیداد کاری را انجام بدهد که نتیجهاش جز مرگ نبوده و هیچ شانسی برای موفقیت ندارد. بر فرضهم اگه کسانی فکر فرار در ذهنشان بود عملاً امکان تحققش وجود نداشت، اما وقتی که پایِ بهانه و یک سناریوی ابلاغشده باشد دیگر جای استدلال و اینجور چیزها نیست و باید چند نفر قربانی این سناریوی شیطانی میشدند تا به قول معروف تمامی اسرای این اردوگاه ۱۱ تکریت ماستشان توی کیسه بکنن و هیچ وقت فکر فرار تو مخیلهشان خطور نکند.
یکی از روزهای داغ خرداد سال ۱۳۶۶ بود که خبر آمد دو تا از بچه ها را بردند اتاق شکنجه و زیر شدیدترین شکنجهها قرار دادند. این خبرها هم توسط همان جاسوسها بین بچهها منتشر میشد که محیط رعب و وحشت را تشدید کنند.
بعد از انتشار این خبر دیگر تا دو ماه کسی خبری از این دو نفر نداشت. بعضی ها میگفتند زیر شکنجه شهید شدند و بعضی ها میگفتند احتمالاً به استخبارات بغداد اعزام شدند و خلاصه همه جور گمانهزنی بین بچهها بود و هیچکس خبر درست و موثقی از سرنوشت شان نداشت. تا اینکه بعد از دو ماه دو نفر را لنگانلنگان آوردند بند سه.
نحیف و استخونی که هیچ شباهتی به انسان های قبلی نداشتند و به همه اعلام کردند که کوچکترین تماس و حرف زدن با آنها ممنوعه و متخلفین به شدیدترین وضع مجازات میشدند.
این قصه ادامه دارد...