آراستگی در عین سادگی
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ لباسهایی که به اسرا داده میشد از بنجلترین پارچهها تهیه میشد، علاوه بر جنس نامرغوب، بشین برپاهای زیاد و غلتاندن توی خاک باعث میشد خیلی زود پوسیده و پاره بشوند.
بیشترین جایی که دچار پارگی میشد سرِ زانو بود. لذا ناچار بودیم جیبها رو بکنیم و سر زانو وصله کنیم. بعد از مدتی وصله هم پاره میشد میبایست آن ها را پینه میکردیم. تنها راه این بود که مقداری از پارچهها رو ببریم و بعنوان پینه استفاده کنیم. شلوار تبدیل میشد به یه شلوارک و با چند تا پینه روی زانو و باسن. واقعاً منظرهی عجیب و غریبی بود. اوایل نخ و سوزن هم نبود. بچهها ناچار بودند برای وصله کردن لباسها از نخ خود لباس استفاده کنن و بجای سوزن از سیمخاردار که بچهها صیقل داده بودن استفاده میکردیم. زورشون میامد که یک دست لباس تر و تمیز بدهند. دیگه آنقدر این لباسها پوسیده میشد که گاهی از قسمت پایین زانو جدا میشد و میافتاد.
چیزی که برای بعثیها خیلی تعجبآور بود، اینکه میدیدند همین لباسهای چند وصله و کوتاه، شق و رق اتو شده و خط اتو روی آنها خودنمایی میکند. اولش فکر میکردند لابد ما واقعاً اتوبرقی داریم و با آن لباس ها را اتو میکنیم. ولی وقتی تفتیش میکردند و میدیدند از این خبرا نیست، میپرسیدند شما چطور این لباسها را اینجوری قشنگ اتو میکنید و گاهی لباس های خودشان را به بچهها میدادند که برایشان اتو کنند. شیوه اتو خیلی ابتدایی ولی با دقت و ظرافت انجام میشد.
وقتی که لباس رو میشستیم و مقداری نم داشت اونا را زیر پتو قرار میدادیم و تا صبح رویشان میخوابیدم. صبح که بیدار میشدیم لباس خیلی تر و تمیز اتو به خودش گرفته بود. این کار فرهنگ بالای ایرانی را به رخ آنها میکشید که در عین محرومیت و با حداقل امکانات سعی در حفظ آراستگی خودشان داشتند. در حالی که خیلی از نگهبان های عراقی با وجود بهرهمندی از امکانات مختلف با لباسهای مچاله شده و بیریخت آمد و رفت میکردند. انگار یک کیسه تنشان کرده بودند.
این قصه ادامه دارد