مونس و همدم ما آمد
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ بچههایی که در جبهه و خانه با آیات الهی مأنوس بودند، حالا یک سال بود که رنگ قرآن را به چشمشان ندیدند و دلتنگ این همنشین مهربانی بودند که وجودش آرامبخش قلبها بود.
بارها و بارها از فرماندهان و مسئولین اردوگاه درخواست قرآن داشتیم و هر بار به یک روشی طفره میرفتند و حتی گاهی میگفتند که شما چه میانهای با قرآن دارید!
شما مشرکید و اعتقادی به قرآن ندارید، اما بالاخره این تلاشها بعد از یک سال نتیجه داد. به هر آسایشگاهی که حدود ۱۲۰ نفر بودیم یک جلد قرآن دادند. آمدنِ قرآن همان و عوضشدن حال و هوای اردوگاه همان.
بچهها طوری که انگار عزیز گمشدهای را پیدا کرده باشند به نوبت قرآن را میگرفتند و میبوسیدند و بعضی هم گریه میکردند و به سینه میچسباندن، طوریکه جدا کردن آنها از قرآن سخت بود و مدام بقیه میگفتند بچهها مراعات کنید و اجازه بدید یک دور همه قرآن را زیارت کنند. بعد از یک دور کامل که همه با اشک شوق آن بوسیدند و زیارت کردند، تازه مشکل اصلی شروع شده بود، هر کسی میخواست قرآن را بگیره و شروع کند به تلاوت کردن! ۱۲۰ نفر و یک قرآن. لازم بود تدبیری اندیشیده شود که همه استفاده کنند.
همه سهم خواهی میکردند، هر کسی میخواست دقایقی را با قرآن مأنوس باشد. حتی بیسوادها میگفتند به ما هم باید سهم بدید. وقتی از آنها پرسیده میشد شما که نمیتوانید بخوانید چه فایده دارد، میگفتند میخواهیم قرآن را باز کنیم و به آیاتش نگاه کنیم، ثواب دارد و آرامش میگیریم.
با توجه به اشتیاق همه برای تلاوت قرآن دوستانی مأمور شدند که یک جدول زمانبندی شده ۲۴ ساعته تنظیم کنند و وقت و زمان تلاوت هر فردی را بهش اطلاع دهند. تقریباً به هر نفر در ۲۴ ساعت ده دقیقه رسید و این غنیمتی بینظیر برای ما بود که بیش از یک سال از قرآن محروم بودیم و مثل کسی که عزیز گمشدهای رو پیدا کرده باشد، عجیب شور و رغبتی برای تلاوت حفظ در بچهها ایجاد شده بود.
این قصه ادامه دارد...