سرباز روح الله
مزار این شهید گرانقدر در جوار امامزاده علی صالح (ع) قرار دارد. از وی دو فرزند به یادگار مانده است.
خاطرهای از همرزم شهید:
یکی از برادران پاسدار، به نام محمدکریم کریمی که مدتها با هم دوست و همرزم بودیم، با حالتی روحانی و ملکوتی که تا آن لحظه از او ندیده بودم، در حالـی که آرپی جی و کوله پر بر دوش داشت، پیش من آمد و گفت: برادر محمد، خسته نباشی! لطفاً روی جیبم بنویس: سرباز روح الله.
بنده هم با خودکار آبی، روی جیب سمت چپش که عکس امام خمینی (ره) را روی آن آویزان کرده بود، نوشتم: سرباز روح الله.
گفتم: برادر محمدکریم، مگه خبریه؟
جواب داد: اگه خدا بخواد، آره!
محمدکریم، از من تشکر کرد و به میان همرزمانش برگشت.
هوا رو به تاریکی میرفت، نماز را با جماعت ادا کردیم، بعد از صرف شام که سهم هر نفر، یک عدد کنسرو ماهی بود، بنا به دستور، نیروها را در قالب ستون، به ترتیب گروهان و دسته آماده کرده و آخرین نظارتها و کنترلهای خود را انجام دادیم.
بچههای اطلاعات (راهبر)، طبق معمول جلوتر از همه با فاصله خاص، حرکت را آغاز کردند. حدود سه، چهار ساعتـی پیاده روی داشتیم. در نهـایت، هرکدام از گروهان هـا و دسته هـایی که به عنـوان خط شکن عمل میکردند، در مسیرها و راه کارهای خود قرار گرفته و منتظر صدور دستور حمله شدند.
سرانجام، در ساعت یک و نیم شب دوازدهم آذرماه ۱۳۶۴، که مصادف با آخرین روز هفته بسیج نیز بود، این عملیات با رمز مقدس «یا الله» آغاز شد.
درگیری شدیدی بین ما و عراقیها به وجود آمد. آتش پشتیبانی خودی هم، به خوبی ما را حمایت میکرد. بعد از مدتی درگیری، نیروهای ما به مواضع از پیش تعیین شده رسیدند و شروع به پاک سازی و انهدام تجهیزات و سنگرهای دشمن نمودند.
به هر حال، در این عملیات، عراقیها متحمل تلفات و خسارتهای زیادی شدند. هم درگیری با گروه فرسان که چند روز، قبل از این عملیات اتفاق افتاد و هم خود این عملیات، باعث تضعیف نیروهای عراقی و ایجاد روحیه مضاعف برای رزمندگان تیپ ۱۱۴ و حتی برادران ارتش که در این منطقه به پدافند مشغول بودند، شد.
به هر شکل، ما با توجه به نوع مأموریت مان، بایستی بعد از رسیدن به اهداف خود، منطقه را ترک میکردیم. با سراغی که از وضعیت بچهها گرفتم، در کمال تعجب متوجه شدم، برادر محمدکریم کریمی به شهادت رسیده است. بلافاصله، به یاد درخواستش افتادم، که چند ساعت قبل از شهادتش، از من خواست که روی جیب پیراهنش بنویسم: سرباز روح الله!
با خودم گفتم: عجب ارتباطی با خدا داشت و عجب علاقهای به حضرت روح الله! یادش به خیر و روحش گرامی باد.