خاطرات شفاهی همسران شهدا
شهید «محمد شفیع فیضی زاده» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که مرداد ۱۳۶۲ در جبهه مهران عملیات والفجر ۳ جاویدالاثر و پس از ۴۱ سال غربت اردیبهشت ۱۴۰۳ پیکر این شهید والامقام شناسایی شد. همسر گرانقدر شهید می‌گوید: با رفتن همسرم به جبهه هم پدر بودم برای فرزندانم و هم مادر، و تا زنده ام راه همسرم را ادامه می‌دهم. در ادامه فیلم این مصاحبه که قبل از کشف پیکر شهید ضبط شده است منتشر می‌شود.

تا زنده ام راه همسرم را ادامه می دهم

به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید «محمد شفیع فیضی‌زاده» فرزند جاسم سال ۱۳۲۷در روستای چشمه پهن بخش کارزان شهرستان سیروان متولد شد. از همان اوایل دفاع مقدس بصورت داوطلبانه و بسیجی به جبهه‌های حق علیه باطل عازم گردید و در ادامه با توجه به شناختی که از مناطق جنگی داشت در قالب نیروی اطلاعات عملیات به فرماندهی سرهنگ پاسدار عبدالمحمد فیضی از اولین فرماندهان اطلاعات عملیات ایلام به شناسایی مواضع دشمن پرداخت.

با این وصف هرگاه از امورات و عملیاتهای شناسایی فارغ می‌گشت، استراحت و مرخصی بلندمدت را بر خود روا نمی‌داشت و در هر عملیاتی که ضرورت می‌نمود شرکت می‌کرد. بیشترین حضور ایشان در جبهه‌های کردستان، عملیات میمک و منطقه مهران بوده است.

نقل است قبل از عملیات والفجر۳ یکی از پسرعموهایش (محمدنصور فیضی) به وی می‌گوید: فلانی تو شش فرزند خردسال داری و حداقل به خاطر فرزندانت در این عملیات سخت شرکت نکن که مبادا فرزندان خردسالت یتیم شوند! همرزمانش نقل می کنند که این شهید با لحنی عتاب آمیز به پسرعمویش پاسخ می‌دهد: مگر خون من از شما و امام حسین (ع) رنگین‌تر است که ملاحظات دنیا را به من یادآوری می‌کنی!؟

از خصوصیات اخلاقی شهید که دال بر شجاعت و بی باکی زایدالوصوف است، هم همرزمان و هم آشنایان ایشان داستانها دارند که هنوز هم در بعضی مجالس و محافل حسب موضوع نقل می‌شود.

اما یک نکته ظریفی که علیرغم خشم وی در برخورد با دشمنان که حاکی از عمق دریای رحم و عطوفت ایشان دارد این است که نقل شده است در دوران دفاع مقدس ایشان یک عراقی را از داخل سنگری به اسارت می‌گیرد درحالیکه کفش به پا نداشته است؛ لذا این شهید کفش‌های خود را به اسیر عراقی می‌دهد تا بپوشد و پس از طی نمودن مسافتی طولانی با پای پیاده و برهنه که اسیر را تحویل قرارگاه می‌دهد، کفش‌هایش را از اسیر عراقی می‌گیرد و مجدد عازم جبهه نبرد می شود.

در فراق این شهید مفقودالاثر، تمام همرزمان و اقوام و آشنایانی که از جوانمردی و مردانگی ایشان اطلاع داشتند، داغدار بودند؛ اما پدر و بخصوص مادر گرامی‌اش که تنها پسرش را از دست داده بود، تا آخرین لحظات عمر با چشمانی همیشه اشک بار منتظر بازگشت ایشان بودند ولی در نهایت بدون ملاقات حتی پیکر فرزند شهیدشان، دار فانی را وداع گفتند.

این شهید گرانقدر به همراه برادر همسرش، شهید محسن صفری در عملیات والفجر۳ مهران هشتم مرداد ۱۳۶۲ جاویدالاثر و سرانجام پس از ۴۱ یکسال غربت اردیبهشت سال ۱۴۰۳شناسایی و در جوار شهدای بهشت رضا(ع) به خاک سپرده شد. از وی شش فرزند به یادگار مانده است.

آنطور که همسر شهید می گوید عهدی می بندد با همسر که به پای فرزندان بسوزد پیر شود تمام مشکلات شان را پشت چهره پنهان کند. بچه هایش را زیر بال و پر می گیرد و بزرگ شان می کند و راه شهیدش را ادامه دهد.

آمار بازدید : 2

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده