
شهادتش آرامشی عمیق به من داد
به گزارش نوید شاهد مازندران، مادر شهید «دکتر مجید تجنجاری» از نخبههای هوش مصنوعی و برنامه نویسی کشور، یکی از شهدای حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به تهران در روز جمعه بیست و سوم خردادماه ۱۴۰۴، در گفتوگویی صمیمی با نوید شاهد در مازندران از ویژگیهای فرزند شهیدش، حس مادری، وداع تلخ در سردخانه و معنای عمیق شهادت در زندگیاش سخن گفت.
«زبیده خالقی» مادر شهید دکتر «مجید تجنجاری» با اشاره به عواطف عمیق خود نسبت به فرزندش گفت: «من آدم بسیار احساساتیای بودم و در فقدان عزیزانم بسیار ناراحت میشم، اما شهادت مجید به من صبر زیادی داد.
در شب وداع با او در امامزاده ابراهیم (ع) آمل، دنیایی از آرامش را تجربه کردم که تا امروز با من مانده است.
خدمت رسانی به مردم توصیه مجیدجان بود
مادر شهید تجنجاری افزود: «مجید بسیار مهربان و اهل خدمت به دیگران بود. یک بار به من گفت میخواهد به خانه خالهاش برویم، بعداً فهمیدم برای تعمیر رادیوی مادرشوهر خالهاش رفته بود؛ پیرزنی که وسیلهاش خراب شده و از کار افتاده بود. برای همین همیشه به خواهرزادهاش هم توصیه میکرد که در خدمت مردم باشد».
او با بغض ادامه داد: «صمیمیت ما فراتر از رابطه مادر و پسر بود؛ گاهی احساس میکردم برادرم است، نه فقط پسرم. هیچوقت از مجید سختگیری ندیدم، ولی در تربیت او دقت و سختگیری داشتم که انسان درستی تربیت بشود. شبها بدون شنیدن صدایش نمیتوانستم بخوابم. همیشه تماس میگرفت تا مطمئنم کند که حالش خوب است.»
شهادت مرگش را دلنشین کرد
وی افزود: «به شهادت او راضیام. اگر مجید در حادثهای معمولی از دنیا میرفت، من زنده نمیماندم. اما این شهادت، با همه سنگینیاش، آرامشی عجیب به من بخشیده است. او دنیای صبوری را در قلبم کاشت.»
مادر این شهید از لحظه تلخ وداعش چنین یاد کرد: «وقتی خبر شهادتش را شنیدیم، حوالی ظهر بود. ابتدا فکر کردیم زخمی شده است. اما در بیمارستان، پسرعمویش گفت که شهید شده. مرا به سردخانه بردند و مجیدم را نشان دادند. همانجا با او خداحافظی کردم.»
او گفت: «هنوز هم عکسهایش در سردخانه را نگاه میکنم. مجید در خانه حضور دارد. یکی از بستگان در خواب دیده بود که به پدر و مادرم بگویید گریه نکنند و از وسایل خانهام که از تهران آوردهاند استفاده کنند.»
این مادر داغدار با اشاره به روحیه مثبتاندیش و متواضع فرزندش گفت: «هیچگاه از مشکلاتش با ما حرفی نمیزد. همیشه میگفت فقط از خوبیها بگویید. نسبت به دوستانش هیچوقت بد نمیگفت. همیشه احترام ما را نگه میداشت، رابطه اش با پدرش هم خاص بود؛ میگفت اگر در دنیا فقط دو انسان خوب باشند، یکی پدر من است.»
وی با اندوهی در دل، اما لبریز از افتخار گفت: «بار آخر که آمده بود، با شوخی به پشت پدرش زد و گفت: من تضمین میدهم تو به بهشت میروی.»
میدانست باید در ایران بماند
او درباره برنامه مهاجرت پسرش گفت: «یک بار گفته بود میخواهد مهاجرت کند. اما من مخالفت کردم و گفتم دلتنگت میشوم. کارهای ویزایش انجام شده بود، اما بعدها خودش گفت که منصرف شده است. گفت قسمت من این است که در ایران بمانم و خدمت کنم. اگر تلاش کنیم در همین ایران هم میتوانیم موفق باشیم.»
مادر شهید دکتر «تجنجاری» در پایان اظهار امیدواری کرد راه فرزندش تداوم یابد: «پسرم شهید شد، اما میدانم هزاران نفر راه او را ادامه خواهند داد. از دوستان و دانشجویانش میخواهم راه علمی و اخلاقی او را زنده نگه دارند. من فقط افتخار میکنم که فرزندم در راه خدا و کشورش شهید شد.»
انتهای پیام/