خاطرات شهید - صفحه 88

خاطرات شهید
خط ایثار (10)

تعریف انقلاب از زبان شهید مظفری

ر این برحه از زمان اسلام و مسلمانان در بوته آزمایش قرار گرفته اند و پس از امتحان اولیه (انقلاب) حالا امتحانی مشکل رویاروی مسلمانان ایران است (نگهداری انقلاب)، امتحانی که جهت قبولی آن باید از همه چیز دست کشید و باید خالص و مخلصانه پیش رفت.
خط ایثار (9)

نجوای دلِ شهید چگینی

خدایا! هر آنچه در هستی هست تویی و چیزی جز وجود مقدس تو در جهان هستی وجود ندارد، هر چه هست تویی، ای معبود من، تو از هر عیب و نقصی پاک و منزه ای و از هر اشتباه و لغزشی مبرائی، پس بار خدایا مرا به درگاهت بپذیر، چرا که من هم جلوه ای از تو هستم، اگر چه معصیت کارم و روسیاه.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (16)

شهید عاصمی، حماسه آفرین عملیات بدر

سال 41 در کاشمر به دنیا آمد. دوران دبیرستان بیشتر از همه فعالیت می کرد. مسئول هنری انجمن اسلامی دبیرستان بود. با شروع جنگ پا به میدان گذاشت.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (15)

شهید محمدرضا عسگری در آرزوی گمنامی

مش رحیم نشسته بود توی امامزاده. سجده رفته بود و دعا می کرد. از خدا می خواست فرزندش صحیح و سالم به دنیا بیاید. می خواست هم فرزندش سالم باشد هم صالح.
پاسداشت شهدای مدافع حرم (15)

چنان پدر و چنین پسر

ابومیثم یکی از فرماندهان برجسته ی سپاه بدر بود که سالها مجاهدت فراوان در جبهه های غرب و جنوب کشورمان داشت و در عملیات های متعدد سپاه پاسداران علیه رژیم بعثی صدام حضور چشمگیر داشت.

یک بسیجی ساده؛ خاطرات شهید «علی پرنده» منتشر شد

زندگی نامه و خاطرات شهید «علی پرنده» در کتاب «یک بسیجی ساده» به چاپ رسید.

احمد متوسلیان بر قلب ها حکومت می کرد

وقتی در مریوان بودیم، برای انجام امور نظافت، نوبت بندی کرده بودیم و هر روز، یک نفر وظیفه نظافت را بر عهده داشت. روزهای چهارشنبه هر هفته نوبت حاج احمد بود، او با وجود مسئولیت سنگین فرماندهی، در هر حالت و موقعیتی، سخت مقید بود که نوبت انجام مسئولیت نظافت را رعایت کند.

اهتمام به خودسازی و قناعت در شخصیت شهید باکری

همیشه می گفت: «ما باید جواب این سوال ها رو با خودمان حل کنیم که چرا می خوریم، چرا می خوانیم، چرا ورزش می کنیم و چراهای دیگر.» مهدی می خواست اول خودش را بشناسد و بعد به خدا برسد و در این راه هر سختی را که بود، با دل و جان می پذیرفت.

شهید باکری، شخصیتی اسطوره ای

دوازده فروردین 1333، پنجمین فرزند خانواده ی باکری در میاندوآب به دنیا آمد که نامش را مهدی گذاشتند. پدرش فیض الله، از مهاجران آذربایجان شوروی بود و در کارخانه ی قند ارومیه کار می کرد. مادرش مهدی را در کودکی تنها گذاشت و در حادثه ای از دنیا رفت.

ازدواج به سبک شهید زنگی آبادی

همه را دعوت کرد مسجد. از سپاه کرمان هم آمده بودند. دعای کمیل که تمام شد عاقد توی جمعیت دنبالم می گشت. تازه فهمیدند مراسم عقد حاج یونس است.
اختصاصی نوید شاهد

به قلم سرتیپ روح الله ابوطالبی؛ نوشته ای برای سرلشگر شهید سیدعلی رضا یاسینی

خصوصیاتی که ذکر کردم در وجود شخص شجاع و آماده برای شهادت از او چهره ای ممتاز می ساخت بعد از شهادتش لحظاتی در بهشت زهرا با پدرش که مرحوم شده است روبرو شدم. به او گفته بودند که من با علی رضا خیلی دوست و نزدیک بوده ام...

خرمای مرغوب/ شهید احمد عبدالهی

ناگهان رگهای گردنش متورم شد، با چهره ی برافروخته دست زیر کارتن های خرما زد، همه را برداشت و به طرف سنگر تدارکات دوید.
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (13)

افسری عراقی که به جرگه شهدای گمنام پیوست!

برای شناسایی به عمق مواضع دشمن رفتیم. با عبور از ارتفاعات به منطقه «دشت گیلان» رسیدیم. منطقه دارای دو جاده نظامی بود که شدیدا حفاظت می شد.

خاطرات خواندنی شهید والامقام جلیل عباس از زبان برادرش

روزهای گرم تابستان 1360 یواش یواش فرا می رسید.من با قبولی در کلاس اول دبستان در فکر طی کردن تعطیلات تابستانی بودم.
خط ایثار (8)

حقیقت عشق از زبان «شهید کولجی»

خدا را همان طور عبادت کنید که اهل نیاز هستید، مبادا از روی حرف و زبان خدا را عبادت کنید.
خط ایثار (7)

تیری که راهش را گم کرد!

خدا را شکر می کنم که به من لیاقت داد تا میان این بچه های خوب، یعنی فرشته های روی زمین (بسیجی ها) بیایم و خودم را بسازم.
یاد یاران

شهید ابوالفضل حسن بیگی

جنگ جنگ است و عزت وشرف میهن ما نیز در گرو همین مبارزات است امام خمینی
پاسداشت شهدای مدافع حرم (13)

برات شهادت یک بسیجی داوطلب

شهید علی عسگری متولد 1362 بود و امروز افتخار شهر خود و ستاره ای درخشان در آسمان مظلومیت تشیع است.
پاسداشت شهدای مدافع حرم (12)

کافی بود حضرت آقا در یک سخنرانی «این عمار؟» بگویند

آقا سید مهدی این گونه نبود. کافی بود که حضرت آقا در یک سخنرانی این عمار بگویند. همین کافی بود که ایشان و سایر شهدای هم چون ایشان، بلند لبیک یا خامنه ای بگویند.

ذبح شرعی/ سردار شهید محمد طایی

وقتی در آمریکا زندگی می کرد، متوجه شد مسلمانان به ویژه ایرانی ها همان گوشتی را مصرف می کنند که بقیه ی آمریکایی ها می خوردند.به فکر ذبح شرعی و اسلامی افتاد.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه