ر این برحه از زمان اسلام و مسلمانان در بوته آزمایش قرار گرفته اند و پس از امتحان اولیه (انقلاب) حالا امتحانی مشکل رویاروی مسلمانان ایران است (نگهداری انقلاب)، امتحانی که جهت قبولی آن باید از همه چیز دست کشید و باید خالص و مخلصانه پیش رفت.
خدایا! هر آنچه در هستی هست تویی و چیزی جز وجود مقدس تو در جهان هستی وجود ندارد، هر چه هست تویی، ای معبود من، تو از هر عیب و نقصی پاک و منزه ای و از هر اشتباه و لغزشی مبرائی، پس بار خدایا مرا به درگاهت بپذیر، چرا که من هم جلوه ای از تو هستم، اگر چه معصیت کارم و روسیاه.
ابومیثم یکی از فرماندهان برجسته ی سپاه بدر بود که سالها مجاهدت فراوان در جبهه های غرب و جنوب کشورمان داشت و در عملیات های متعدد سپاه پاسداران علیه رژیم بعثی صدام حضور چشمگیر داشت.
وقتی در مریوان بودیم، برای انجام امور نظافت، نوبت بندی کرده بودیم و هر روز، یک نفر وظیفه نظافت را بر عهده داشت. روزهای چهارشنبه هر هفته نوبت حاج احمد بود، او با وجود مسئولیت سنگین فرماندهی، در هر حالت و موقعیتی، سخت مقید بود که نوبت انجام مسئولیت نظافت را رعایت کند.
همیشه می گفت: «ما باید جواب این سوال ها رو با خودمان حل کنیم که چرا می خوریم، چرا می خوانیم، چرا ورزش می کنیم و چراهای دیگر.» مهدی می خواست اول خودش را بشناسد و بعد به خدا برسد و در این راه هر سختی را که بود، با دل و جان می پذیرفت.
دوازده فروردین 1333، پنجمین فرزند خانواده ی باکری در میاندوآب به دنیا آمد که نامش را مهدی گذاشتند. پدرش فیض الله، از مهاجران آذربایجان شوروی بود و در کارخانه ی قند ارومیه کار می کرد. مادرش مهدی را در کودکی تنها گذاشت و در حادثه ای از دنیا رفت.
خصوصیاتی که ذکر کردم در وجود شخص شجاع و آماده برای شهادت از او چهره ای ممتاز می ساخت بعد از شهادتش لحظاتی در بهشت زهرا با پدرش که مرحوم شده است روبرو شدم. به او گفته بودند که من با علی رضا خیلی دوست و نزدیک بوده ام...
آقا سید مهدی این گونه نبود. کافی بود که حضرت آقا در یک سخنرانی این عمار بگویند. همین کافی بود که ایشان و سایر شهدای هم چون ایشان، بلند لبیک یا خامنه ای بگویند.
وقتی در آمریکا زندگی می کرد، متوجه شد مسلمانان به ویژه ایرانی ها همان گوشتی را مصرف می کنند که بقیه ی آمریکایی ها می خوردند.به فکر ذبح شرعی و اسلامی افتاد.