همسر شهید فتح خرمشهر: ازدواج با مهدی باعث افتخار من بود
نويد شاهد ايلام؛ قشر زنان به ویژه مادران و همسران شهدا در شکلگیری، پیروزی، استمرار و تداوم انقلاب اسلامی و سهم آنها در حماسه ۸ سال دفاع مقدس بیبدیل و کمنظیر است و تبیین و ترویج این مسأله مستلزم پیوند و ارتباط آنها با مردم جامعه با تأکید بر نقش و جایگاه بانوان بزرگ و فداکار تاریخ اسلام است.
همسران شهدا پس از شهادت عزیزانشان نیز با شجاعت، صبر، استقامت و پیروی از ولایت مقام معظم رهبری همواره منادی، مروّج و علمدار خط سرخ شهیدان و اهداف و آرمانهای والای آنها بودهاند بنابراین دیدار با این عزیزان مایه افتخار و دلگرمی ما است. در طی عملیات بیتالمقدس جهت آزادسازی خرمشهر استان ایلام هفت شهید والامقام تقدیم نموده است. نوید شاهد به مناسبت بزرگداشت شهدای فتح خرمشهر به سراغ همسر گرامی شهید مهدی آدینه شوهانی رفته است این شهید از شهدای والامقام این عملیات است. متن مصاحبه با کوکب دشتی را در زیر میخوانیم.
زندگی این بانوی بزرگوار خانهای پر از خاطره است. وقتی که برای مصاحبه به ایشان زنگ زدیم با روی گشاده و دلی فراخ ما را به حضور طلبید. این بانوی صبور و آرام سؤالات مرا را در کمال آرامش و با بهترین وجه پاسخ داد.
شهید آدینه به روایت همسرش
خانم دشتی در آغاز صحبتهایش شمهای از زندگی همسرش را این گونه شرح داد: مهدی آدینه شوهانی سال 1341 در خانوادهای مذهبی و متدین به دنیا آمد. من خانواده ایشان را کامل میشناسم چون که مهدی پسرخالۀ من است. او درسش را تا دیپلم ادامه داد و با گرفتن مدرک دیپلمش در سال 1359 به استخدام اداره برق استان ایلام درآمد.
مهدی با شروع فعالیتهای انقلابی و تظاهرات در شهر ایلام، پا به پای انقلابیون فعالیت کرد. با شروع جنگ تحمیلی برای رفتن به جبهه ثبتنام کرد. در مهرماه سال 1360 پس از گذراندن دورۀ فشردۀ آموزش نظامی راهی جبهه جنوب شد. وی علاوه بر جهاد در جبهه، حمایت فکری و عملی از ما را فراموش نکرد و با ارسال نامههای مختلف در تقویت روحیه و پرورش ایمان و اعتقاد انقلابی ما همت گماشت و از تأثیر معنوی جبههها، خانواده را بهرهمند ساخت. هر بار که به مرخصی میآمد به امورات خانه رسیدگی میکرد.
ازدواج با مهدی باعث افتخار من بود
همسر شهید آدینه شوهانی ادامه داد: یکی از سعادتهایی که در طول زندگی نصیبم شد ازدواج با مهدی بود. من و مهدی دخترخاله و پسرخاله بودیم. در تاریخ هفدهم آذرماه 1359 با هم ازدواج کردیم. از آنجایی که هر دو مقید بودیم مراسم در کمال سادگی برگزار شد من سن زیادی نداشتم اما مهدی خیلی هوایم را داشت. او بسیار پایبند به اصول زندگی مشترک بود. شجاع و غیور بود و به محض اینکه زمزمۀ حملۀ حزب بعث به مرزهای ایلام به گوش رسید در پی آن بود که از کاروان رزمندگان جا نماند و به جبهه رفت تا اینکه در تاریخ 20 شهریورماه 1360 به جبهۀ جنوب اعزام گردید.
دخترم هیچ خاطرهای از پدرش ندارد
وی ادامه داد: دخترم پنج ماهه بود که مهدی اعزام شد. او خیلی دخترم را دوست داشت. هر وقت در خانه بود او را در آغوش گرمش میگرفت و بر پیشانی و دستهایش بوسه میزد. دخترها بابایی هستند و پس از شهادت مهدی هر چه دخترم بزرگتر میشد دلش بیشتر هوای پدرش را میکرد تا اینکه در سن دوازده سالگی یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شد گفت: مادر دیشب در خواب دیدم که فرزندان شهدا به دنبال پیدا کردن پدرانشان هستند، من هم خیلی دنبال پدرم گشتم آنها با پیدا کردن پدرشان یکدیگر را در آغوش میگرفتند اما من پدرم را نمیشناختم، به همین خاطر پیدا کردنش برایم مقدور نبود تا اینکه مردی از بالای یک خاکریز من را به نام صدا زد و گفت: دخترم بیا من پدرت هستم.
دخترم پس از دوازده سال توانست آغوش گرم پدرش را احساس کند و بعد از آن آرام شد.
نحوۀ شهادت
خانم دشتی در خصوص نحوۀ شهادت مهدی گفت: مهدی در منطقۀ جفیر در داخل نفربر ارتش هدایت آتش میکرد که هدف تیر مستقیم تانک دشمن قرار میگیرد و به شهادت میرسد. پیکر ایشان در تاریخ 27 فروردینماه 1361 توسط یکی از همرزمانش از طریق هوانیروز به شهر ایلام منتقل گردید، سپس خبر شهادتش از طریق یکی از بستگان که در بیمارستان امام ایلام مشغول خدمت بود به ما اطلاع داده شد. روز بعد مراسم تشییع پیکر مبارک ایشان از جلوی بیمارستان امام با شکوه و عظمت خاصی برگزار شد. پیکر مهدی در گلزار شهدای امامزاده صالح(ع) در کنار شهدای دفاع مقدس به خاک سپرده شد.
آخرین نامه مهدی به خانواده
خانم دشتی در خلال صحبتهایش به آخرین نامۀ همسرش اشاره کرد. از او خواستیم تا آن را برای ما بخواند او متن نامه را این گونه خواند: بسمالله الرحمن الرحیم. ضمن عرض سلام، سلامتی همه شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم، امیدوارم که همیشه سلامت بوده باشید و اگر جویای حال بنده باشید الحمدالله سلامت هستم و به خدمت پدر و مادر گرامیام و همسر عزیزم سلام گرم میرسانم. در حفظ و نگهداری دخترم کوشا باشید، قرار بود در تاریخ 10 فروردین 1361 به مرخصی بیایم اما مرخصیها لغو شده، به امید خدا بعداً به مرخصی میآیم. اوضاع جبهه خیلی خوب است، نگران من نباشید به امید پیروزی سپاهیان اسلام بر کفر جهانی، مرگ بر آمریکا و صدام و منافقین.
حرف آخر همسر شهید آدینه
دشتی، جهاد در راه خدا را برای هر زن و مردی واجب میداند و میگوید: بر همه وظیفه است که در جهت پیشبرد اهداف دین اسلام بجنگیم. باید بگویم که شهدا با خون خود امنیت و صلابت را برای کشور تضمین کردند. امیدواریم بتوانیم در راستای منویات مقام معظم رهبری، استوار و محکم پای ارزشهای انقلاب بایستیم. راه شهدا راهی روشن و امن است که تا قیام حضرت مهدی(عج) ادامه دارد. از خداوند منان آرزوی سعادت و بهروزی برای تمام همسران شهدا و فرزندانشان را دارم. امیدوارم بتوانیم زینبگونه در کمال صبر راه شهدا را ادامه دهیم.