نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - در کلام
نوید شاهد: در دوران کودکی بنده، پدرم در در شرکت ترانس ترمینال (امام خمینی) بندر امام (ره) کار می کرد . عنایت اله نیز تابستان ها به کمک او می رفت تا هم کمک پدر باشد، هم کمک هزینه تحصیلی اش ر ا تأمین نماید. در یکی از تابستان ها من هم به اتفاق یکی از اقوام نزد آنها رفتیم. ماه مبارک رمضان و هوای هم خیلی گرم بود.
کد خبر: ۳۸۷۲۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

نوید شاهد: ایشان به خانواده های شهدا بسیار علاقه مند بود در مدت کوتاهی که در سپاه دهدشت خدمت می کردند هیچگاه به جز هنگام اضطرار، لباس فرم سپاه را نمی پوشیدند
کد خبر: ۳۸۷۲۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

نوید شاهد: یکی از بستگان شهید ( دختر عمه شهید بازگیر) به ذکر خوابی از ایشان می پردازند :ایشان در بهار سال 87 در خواب می بیند که در یک بیابان، تک و تنها در میان حیوانات وحشی قرار گرفته و برای در امان ماندن از دست آنها به جای امنی فرار و به باغی وارد و در قسمتی از باغ مخفی می شود
کد خبر: ۳۸۷۲۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

نوید شاهد: ایشان به نماز خواندن تک تک افراد خانواده حساس بود و هنگام قرائت نماز و غیره یادآوری لازم را می نمود. یادم می آید همیشه به من متذکر می شد که موقع نماز خواندن می بایست کلمات به صورت صریح از حلق خارج شوند و نماز را به صورت نامفهوم قرائت نکنیم ایشان به نماز خواندن تک تک افراد خانواده حساس بود و هنگام قرائت نماز و غیره یادآوری لازم را می نمود. یادم می آید همیشه به من متذکر می شد که موقع نماز خواندن می بایست کلمات به صورت صریح از حلق خارج شوند و نماز را به صورت نامفهوم قرائت نکنیم
کد خبر: ۳۸۷۲۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

نوید شاهد: عنایت اله از سوی دیگر برای من بسیار جذابیت داشت. فشار گرما و تنگی نفس ناشی از شرجی بودن هوا و نوجوانی او و نشاط و شادابی آشکار در چهره ایشان که همه و همه نشأت گرفته از خلوص ایشان بود ، باعث جذابینی شد که همه محافل کارگری و بنه های دیگر نیز به ما توجه کرده و سعی می کردند که بر ما میهمان شوند و یا اینکه ما به میهمانی آنها برویم و یا به هر شکلی با هم همنشین و هم صحبت شوند.
کد خبر: ۳۸۷۲۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

در کلام یاران
نوید شاهد: عکسی از شهید بازگیر وجود دارد که در حال قرائت قرآن می باشدو در زمان حیات، ایشان آن را قاب گرفت ، لیکن آن را نمی گذاشت کسی ببیند.
کد خبر: ۳۸۷۲۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

دكتر محسن رضايي همرزم شهید محمد حسن طوسی
نوید شاهد: محسن رضايي می گوید: شهید طوسی عاشق نظام و انقلاب بود و برای پیروزی در عملیات ها از هیچ تلاشی دریغ نمی کرد. ایشان چند روز قبل از عملیات و چند روز بعد از عملیات در منطقه می ماند تا وضعیت را سرو سامان دهد. او یک انسان خستگی ناپذیر بود.
کد خبر: ۳۸۷۲۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

مجيد قلي پور همرزم شهید طوسی - در کلام یاران
نوید شاهد: مجيد قلي پور همرزم شهید طوسی می کوید: با اینکه سردار طوسی فرمانده بود اما همیشه در جمع بچه های بسیجی می نشست و خود را یک سرباز ساده امام (ره) می دانست. بزرگترین آرزویش پیروزی در جنگ بود.
کد خبر: ۳۸۷۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

سمیه قاسمی طوسی فرزند شهيد
نوید شاهد: دشمن از آن طرف خاك قسم خورده رسيد همه جا آتش و خون بر پا بود روي يك خط طويل بر فراز قلل كردستان تا دل آب جنوب بسيجيان از همه جاي وطن ما سرازير شدند زين ميان لشكري از خطًة سرسبز شمال در ميان همة لشگريان گلي از طايفة طوس شكوفا مي شد.
کد خبر: ۳۸۷۲۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

حليمه عرب زاده همسر شهيد
نوید شاهد: همسر شهید طوسی می گوید: 20 روز قبل از شهادتش به خانه آمد و از من خواست تا با او به خانه یکی از خانواده ی شهدا برویم. وقتی برگشتیم از او پرسیدم چرا مرا انجا رفتیم؟ ایشان گفتند: می خواستم صبرو استقامت را از خانواده آن شهید بیاموزی.
کد خبر: ۳۸۷۲۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

اصغر عرب زاده طوسي
نوید شاهد: اصغر عرب زاده طوسي می گوید: سردار طوسی معتقد بود، باید تا آخرین نفس در مقابل دشمن ایستادگی کنیم و خون شهدای قبل از انقلاب را حفظه نماییم. چرا که ما وارث خون شهدا هستیم. او همیشه آرزوی شهادت داشت.
کد خبر: ۳۸۷۲۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

محمد اسماعيل قاسمي طوسي برادر شهید،
نوید شاهد: از فعالیت های دوران انقلاب شهید می گوید: اوایل انقلاب شهر قم شلوغ و درگیری و کشتارها هم زیاد بود. چون خانواده ما مذهبی بودند همه برادرهایم در مبارزات انقلاب شرکت می کردند. محمد حسن بیشتر از همه ما در این زمینه فعالیت می کرد.
کد خبر: ۳۸۷۲۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

پدر شهيد محمدحسن قاسمي طوسي؛
نوید شاهد: حاج محمد علي قاسمي طوسي می گوید: محمد حسن عاشق ائمه اطهار بود، به نماز اهمیت زیادی می داد و در همه مراسمات مذهبی شرکت می کرد. به امام و انقلاب علاقه داشت و در همین راه نیز جان خود را فدا کرد.
کد خبر: ۳۸۷۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۸

مادر سردار شهید عباس کریمی:
نوید شاهد: امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) این پسر را به من دادند. خدا هم خواست که اسمش را بگذارم عباس. می خواستم خودش، راه و کار خودش را انتخاب کند. بچه مان تحفه عزیز زهرا(س) به ما بود.
کد خبر: ۳۸۷۱۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۵

راحمی، همرزم شهید عباس کریمی:
نوید شاهد: بی ربط نیست اگر بگویم علت این که حاج احمد متوسلیان در سال 59 و 60 امنیت را در مریوان برقرار کرد، کار مخلصانه اطلاعاتی عباس بود.
کد خبر: ۳۸۷۱۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۵

حسین رسولیان، همرزم شهید عباس کریمی:
نوید شاهد: از سال 59 که وارد کردستان شد، خیلی سریع شیوه های اطلاعاتی را یاد گرفت و تدابیر بسیار جالبی را خودش اتخاذ کرد. در هر منطقه ای که وارد می شد، خیلی زود به آن منطقه و مختصاتش علم پیدا می کرد، به شکلی که اگر کسی او را نمی شناخت، فکر می کرد از بچگی در آن منطقه زندگی کرده است.
کد خبر: ۳۸۷۱۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۵

احمد کریمی، پدر شهید عباس کریمی :
نوید شاهد: به خانه دخترم در تهران رفته بودم که سراغ عباس را گرفتم. خواهرش گفت: سه شب است نیامده. به پادگان عباس آباد رفتم و گفتم از روستا آمده ام، پدر عباس کریمی هستم. به واسطه سرهنگی که با ما آشنا بود، او را آزاد کردیم. در راه خیلی سفارش کردم. دلم خوش بود تا مدتی از خانه بیرون نخواهد آمد.
کد خبر: ۳۸۷۱۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۵

زهرا منصف، همسر شهید عباس کریمی:
نوید شاهد: هرا منصف ابتدا درباره نحوه آشنایی و ازدواجش با شهید عباس کریمی می گوید: سال 1361 از طریق یکی از دوستان به خانواده عباس کریمی معرفی شدم. عباس هم به رسم کاشانی ها به خواستگاری ام آمد.
کد خبر: ۳۸۷۱۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۵

محسن کاظمینی، همرزم شهید عباس کریمی:
نوید شاهد: : عملیات فتح المبین در پیش بود. یک خط وسیع و سنگینی را به تیپ سپرده بودند. شناسایی خط دشمن به عهده عباس بود. توپخانه عراق در عمق بیست کیلومتری خطشان بود. او پیش از شروع عملیات، بارها و بارها تا توپخانه و مقر فرماندهی لشکرشان رفته و پس از شناسایی، صحیح و سالم برگشته بود.
کد خبر: ۳۸۷۱۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۵

مجتبی عسگری، همرزم شهید عباس کریمی:
نوید شاهد: چند روز قبل از عملیات بدر، حاج عباس کریمی مسموم شده بود. صبح روز اول عملیات، به قرارگاه تاکتیکی رفتم. دیدم حاج عباس بیرون سنگر است و می خواهد همراه یکی از گردانها به آن طرف آب برود. رضا دستواره آمد و گفت که بگذار من جلو بروم.
کد خبر: ۳۸۷۱۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۵