نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - ولی میرزایی
به همت بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی همدان مراسم یادبود شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۴۳۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهیدان معظم «مهدی، مریم و فرشته میرزایی» در جریان بمباران هوایی ۲۶ اسفندماه سال‌ ۱۳۶۶ شهر آبدانان به دست مزدوران رژیم بعث به مقام رفیع شهادت نایل آمدند. مادر شهیدان میرزایی می گوید: من خودم جانباز و فرزند شهیدم و همسرم هم جانباز است افتخار می کنم که مادر سه شهیدم به خاطر پابرجا ماندن انقلاب خون دادیم. در ادامه مصاحبه تصویری با این مادر گرانقدر منتشر می شود.
کد خبر: ۵۴۲۴۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۶

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «22»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب پنج شنبه ساعت 6 غروب راه افتاديم و پشت معبر نشستيم تا ساعت 22:30 بعد وارد عمل شديم و با دشمن بعثی به مقابله پرداختيم...» متن کامل خاطره بیست و دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۷

کلیپ آسمان، آبی تر
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبی‌تر" با پدر شهید «حسین میرزایی» به مصاحبه پرداخته است. پدر شهید والامقام چنین می گوید: «از فرزند شهیدم چیزی جز شفاعت نمی خواهم» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۲۰۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۸

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «21»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از پل کرخه گذشتيم به طرف عين خوش پيش رفتيم و بعد از چند ساعت لشکر 19 فجر را پيدا کرديم و بعد از يک سری مراحل که در لشکر طی نموديم به...» متن کامل خاطره بیست و یکم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۵

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «20»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «يکبار آژير خطر کشيده شد؛ حالا چه موقع است، ظهر ساعت یک بعدازظهر است (موقع ناهار) من و نگهدار در يک ظرف غذا گرفته بوديم چون غذا کم بود در همين موقع آژير زده شد و گفتند و...» متن کامل خاطره بیستم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۴

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «19»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «يکبار ديگر که پهلوی بچه ها رفته بوديم برگشتيم و عصر بود که به سه راه دارخوئين رسيديم. موقعی که پياده شدم به کنار راه نگاه کردم، ديدم پدرم ايستاده و...» متن کامل خاطره نوزدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۳

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «18»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در آن نزديکی چند نفر ارتشی که نگهبان جاده بودند به ما ايست دادند و ما مانديم و بعد به جلو رفتيم و با آنها صحبت کرديم و جريان را گفتيم و...» متن کامل خاطره هجدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۲

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «17»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «یک روز از سنگر ديدبانی پايين آمده بودم که يکباره ديدم تپه ای که سنگر ديدبانی در آن بود دود از روی آن به هوا می‌رود بعد از مدتی کوتاه...» متن کامل خاطره هفدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۱

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «16»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «نمی دانم اين بعثی‌های مزدور چگونه جواب آنها را می‌دهند. آيا روزی می‌شود که پدر و مادر اين جوان‌ها به هوش آيند و بپاخيزند و...» متن کامل خاطره شانزدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۳۰

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «15»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعد از آن خط و محور ما را زياد آتش بر سر آن ريختند که بر اثر همان شايد حدود 12 الی 14 نفر شايد بیشتر شهيد داديم چون جای ما را مشخص کرده بودند مخصوصا سنگر تدارکات که...» متن کامل خاطره پانزدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۸

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «14»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «يک روز هم در تپه نشسته بودم. ديدم پشت سر من، سه فروند هلی‌کوپتر به روی جاده آبادان اهواز به پرواز مشغولند. آن هم درست در 100 متری زمين...» متن کامل خاطره چهاردهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۷

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «13»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «يک روز ديگر در تپه نشسته بودم ديدم که شدت خمپاره و توپ زياد شده و آن هم به طرف تپه و جاده آبادان اهواز که با ما فاصله شايد يک کيلومتری بود می‌زدند. آنقدر شدت پيدا کرد که...» متن کامل خاطره سیزدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۶

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «12»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «يک روز از تپه ديدبانی بيرون آمدم و در حالی که 20 متر ديگر نمی‌خواست به سنگر برسم يک باره گلوله توپی...» متن کامل خاطره دوازدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «11»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «دوربين انداختم و ديدم چند نفر کماندو از آن تکاورهای بعثی که ماهر بودند داشتند دوربين به محور ما می‌انداختند که يکباره به نگهدار دوربين را دادم، او نگاه کرد و...» متن کامل خاطره یازدهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۴

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «10»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «يک روز من و نگهدار در سنگری که پشت خاکريز بود رفتم و با دوربين نگاه کرديم، وقتی پايين می‌آمديم سنگرهای استراحت و نگهبانی ...» متن کامل خاطره دهم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۶۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۳

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «9»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعد از چند ماهی دوباره به جبهه دارخوئين رفتيم که در اين مدت من و برادر شهيدم ديده‌بان تيپ کربلا بوديم که...» متن کامل خاطره نهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۵۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۸

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «8»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «برادران عزيزم در عمليات بستان زخمی شدند و من در اين عمليات آر پی جی زن بودم...» متن کامل خاطره هشتم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۵۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۷

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «7»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «سه هفته در اين ماه مبارک رمضان برادرم احمد را در خواب ديدم با چهره‌ای نورانی...» متن کامل خاطره هفتم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۴۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۵

خاطره خودنوشت شهید میرزایی «6»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «مدت سه روز در پادگان بوديم و بعد به واحد تخريب تيپ احمدبن موسی(ع) اعزام شديم و در مناطق پل ذهاب و بعد از 19 روز ماندن...» متن کامل خاطره ششم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۱۴۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۵