جواد، آهسته سر برداشت از بالين/ شروع قصهاي شيرين/ صداي سرفههاي سهمگينش را، نميشد ديد
کد خبر: ۴۶۶۴۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
بر سفره ي تو،هر چه كه ماتم مي آورند/ در هفت خوان صابري ات،كم مي آورند/ دل داده اي به منطق نازكترين خيال
کد خبر: ۴۶۶۴۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
نشسته در برابر،باز هم،عشق/ شكوهي نامصور،باز هم،عشق/ دلي سرشار هستي،خوانده ي مرگ/ چه از اين سهمگين تر؟باز هم عشق
کد خبر: ۴۶۶۴۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
در سكوتت كرده اي پنهان،باز،با لبخند،حالت را/ من كه مي دانم دلت تنگ است،اين قفس بسته است بالت را/ شهر را امروز از چشمت،آفتاب تازه مي بخشي
کد خبر: ۴۶۶۴۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۴
به برادر شهيدم،سعيد دانشي اصل/ امشب از خويش،كمي دور ترم/ بكن از حال خرابم،خبرم/ باز تنها شدهام با يادت
کد خبر: ۴۶۶۴۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۹
چشم بستم و /خدا را شاهد گرفتم/ كاش يد بيضاء و عصاي معجزه/ فرعون زمانه را
کد خبر: ۴۶۶۴۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
پايان ندارد عشق،تا گرم آغازيد/ هر لحظه خورشيديد،هر لحظه آوازيد /با شعله اي در جان،چون شمع در هستي/ آرام مي سوزيد،آهسته مي سازيد
کد خبر: ۴۶۶۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
پاداش دستهايِ تو، بودند/ اين زخمها، كه سرد و كبودند /گفتي كه دستهايِ نجيبت/ عمري، رفيق پنجره بودند
کد خبر: ۴۶۶۴۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
تا ماه پريشان شده، در بركه نظر كرد/ شاكي شد و از كوچه ي آيينه، گذر كرد/ مظلوم تر از باد، به پس كوچه، گرفتار/ چون شير اسير، از زدن نعره، حذر كرد
کد خبر: ۴۶۶۴۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
گلدسته هاي مسجد جامع شكافت / و مرگ منفجر/ تيغ از نيام كهنه برآهيخت:
کد خبر: ۴۶۶۴۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
چنان چون، لالههايِ واژگون /يا نه/ آلالههاي سركشند / كه تاول زنان
کد خبر: ۴۶۶۴۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
تنها دو پله مانده،به دیدار آفتاب/قد می کشد به روی تو،دیوار آفتاب/ رفتند همرهان و دلم،خاک می خورد
کد خبر: ۴۶۶۴۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
فتوت / اين ستاره ها كه قطره قطره آب مي شوند / جمع مي شوند و قرص آفتاب مي شوند / بعد مي روند در تمام آسمان شهر
کد خبر: ۴۶۶۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۷
تنت از تاول جانسوز شهادت،پر بود / سينه ات،از عطش سرخ زيارت،پر بود / سالها،رنج تو در گوشه ي غربت،طي شد / بدن خسته ات از زخم وجراحت،پر بود
کد خبر: ۴۶۶۴۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۹
خاموش كن! / شعلهي فسفرياش را /بگذار فراموش كنم / كه تو، با دو جشم
کد خبر: ۴۶۶۴۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
چنان تو، كس نكند، در قمار جان، بازي / بدين سبب، همه جا شهره اي!به جانبازي/ نه آبروي بهار است زخم هاي تنت؟
کد خبر: ۴۶۶۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
از شهيدان فقط نه جا مانديم/ از شما نيز، ما، جا مانديم/ از شما،اي ملائك معصوم!
کد خبر: ۴۶۶۴۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
تو مانند ابري ترين بغض سالي/ تو زخمي ترين شعر ناب خيالي / تو با خون،وضو مي گرفتي،برادر!
کد خبر: ۴۶۶۴۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
آبرو دادي زمين را،سجده ي زخمي ترين!/ آسمان را آب دادي،خون جاري در زمين! / آن تكلف هاي مسمومي كه در تو،زخم كاشت
کد خبر: ۴۶۶۴۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰
كاظم حبيب - فرزند نصراللّه - در سال 1340 در شهرستان شيروان به دنيا آمد. نصراللّه محسنى نسب - پدر شهيد - مى گويد: «قبل از تولّد فرزندم، پسر ديگرى داشتيم كه در حوض آب افتاد و غرق شد. با فوت او ما بسيار غمگين بوديم و با به دنيا آمدن كاظم قوّت قلب گرفتيم. در سه - چهار سالگى مريضى سختى گرفت كه با مداواى زيادى بهبود پيدا كرد.»
کد خبر: ۴۶۶۴۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۹