شافعي كردستان
شايد آن زمان كسي فكر نمي‌كرد كه اين كودك سرانجام به تاسّي از «حيدر كرّار» حضرت علي بن ابي‌طالب ـ كرّم الله وجهه ـ مرد ميدان جهاد و شهادت خواهد بود.شايد انتخاب چنين اسمي از روي تصادف و اتفاق نبوده زيرا اعتقادات ديني در نامگذاري افراد تأثير به سزايي دارد بخصوص خانواده‌هاي متدين و اهل فضل كه سعي مي‌كنند اسامي پيامبران و خلفاي راشدين و ائمّه اطهار و سلف صالحين را براي فرزندان خود برگزينند. به هر حال قدوم اين نوزاد براي خانواده‌اش مايه خير و بركت شد و تقدير الهي بر اين رقم خورد كه وي در آينده يكي از روحانيون طراز اول كردستان شود و در راه نشر و تبليغ دين مبين اسلام به فيض شهادت نايل آيد.

طبق اسناد سجلي، روز ششم ماه نهم از سال 1281 خورشيدي، در يك خانواده‌ي متدين و اهل علم و فضل، كودكي متولد مي‌شود كه او را «حيدر» نام نهاده‌اند. پدرش مرحوم «ملا نظام‌الدّين فهيم» و مادرش «نور جهان» نام داشته كه ساكن روستاي «ئه‌ويَهه‌نگ» از توابع ژاورود مريوان بوده‌اند.

شايد آن زمان كسي فكر نمي‌كرد كه اين كودك سرانجام به تاسّي از «حيدر كرّار» حضرت علي بن ابي‌طالب ـ كرّم الله وجهه ـ مرد ميدان جهاد و شهادت خواهد بود.[1]

شايد انتخاب چنين اسمي از روي تصادف و اتفاق نبوده زيرا اعتقادات ديني در نامگذاري افراد تأثير به سزايي دارد بخصوص خانواده‌هاي متدين و اهل فضل كه سعي مي‌كنند اسامي پيامبران و خلفاي راشدين و ائمّه اطهار و سلف صالحين را براي فرزندان خود برگزينند. به هر حال قدوم اين نوزاد براي خانواده‌اش مايه خير و بركت شد و تقدير الهي بر اين رقم خورد كه وي در آينده يكي از روحانيون طراز اول كردستان شود و در راه نشر و تبليغ دين مبين اسلام به فيض شهادت نايل آيد.

برخي از تذكره‌نويسان كرد، سال تولد اين روحاني عاليقدر را 1285 هجري شمسي ذكر كرده‌اند، از جمله شادروان «احمد حواري‌نسب» محقّق و نويسنده معاصر كه در حواشي و تعليقات كتاب وزين: «دانشمندان كرد در خدمت علم و دين» تأليف مرحوم «ملّا عبدالكريم مدرّس» راجع به شهيد فهيم چنين نگاشته‌اند:

«ملّا حيدر آويهنگي فرزند نظام‌الدّين به سال 1285 هجري شمسي در قريه آويهنگ از توابع دهستان ژاورود كردستان چشم به جهان گشود و پس از طي دوران كودكي با قلبي صادق و استعدادي سرشار شروع به تحصيل كرد و پس از آموختن مقدّمات لازم با علاقه تحصيلات را دنبال كرد و چندي بعد در سنندج به محضر علّامه زمان استاد ادب مرحوم «شيخ حبيب‌الله مدرّس كاشتري» در مسجد عبدالله بيگ راه يافت و چند سال كسب فيض كرد تا به مرحله‌ي نهايي رسيد و از دست استادش اجازه گرفت.

بعد از فراغت از تحصيل و مجاز شدن، مدتي در آبادي كرجو از توابع سنندج به امامت و تدريس مشغول شد و در ارشاد مردم و حل مشكلات ديني آنان كوشيد و پس از وفات مرحوم ملّا محمّد صادق امامت، به زادگاهش آويهنگ بازگشت و تا آخر عمر مدرس و امام جماعت بود. او كه همواره به درس و بحث و راهنمايي مردم مسلمان منطقه اشتغال داشت، مردي فاضل و متين و بر علوم اسلامي و تفسير و حديث و فقه و غيره… تسلط داشت و اهل مطالعه و تحقيق بود.

بالاخره اين عالم فاضل در سال 1362 بدست يك عده ماجراجو و از خدا بي‌خبر شهيد و به رحمت حق پيوست. طاب ثراه.»[2]

 

مرحوم بابا مردوخ روحاني در كتاب مشاهير كرد مي‌نويسد:

 

«ملّا حيدر فهيم فرزند ملا نظام‌الدين به سال 1285 هـ.ش در آبادي (ئه‌ويَهه‌نگ) از روستاهاي ژاورود استان كردستان تولد يافت و پس از سالها تحصيل در سنه 1352 هـ.ق در حوزه تدريس شادروان شيخ حبيب‌الله مدرس روحاني به اخذ اجازه نايل آمد و پس از آن به موطن خود عودت كرد و تا آخر حيات داراي سمت امامت و تدريس و افتاء و عهده‌دار امور شرعي مردم بود. وي در اواسط سال 1362 هـ.ش برابر با 1404 هـ.ق به دست يك عده ماجراجوي ناجوانمرد به شهادت رسيد و در سنندج به خاك سپرده شد. مرحوم فهيم انساني بود فاضل، فقيه، اهل مطالعه و تحقيق، متدين و صالح، كه با شرافت و مناعت طبع زيست و از كسي توقع نداشت و از طريق كشاورزي و باغداري امرار معاش مي‌كرد.»[3]

از دوران كودكي و نوجواني شهيد فهيم، اطلاعات چنداني در دست نيست. آنچه مسلّم است وي از همان دوران كودكي تحت تربيت پدر بزرگوارش كه يك روحاني فاضل و آگاه بود قرار گرفته تا طبق سنت‌ خانوادگي براي تحصيل در رشته علوم ديني، الهيات و معارف اسلامي آماده شود، زيرا در آن دوران امكانات تحصيل به شيوه كلاسيك و به سبك امروزي آن هم در روستاهاي دورافتاده‌ي كردستان فراهم نبوده، از اين‌رو نوجوانان مقدمات علوم ديني را يا نزد پدران روحاني خود مي‌آموختند و يا به مكتب‌خانه‌ها مي‌رفتند.

 

تحصيلات مرحوم فهيم ـ طبق روش سنتي متداول در حوزه‌هاي علميه كردستان ـ در سه مرحله صورت گرفته است:

1-     ايشان آموزش‌هاي ابتدايي و مقدمات علوم ديني را از پنج تا هفت سالگي، در محضر پدر بزرگوارش آموخت. مقدمات علوم ديني در آن زمان عبارت بودند از ختم قرآن كريم همراه با تجويد، آشنايي مختصر با زبان و ادبيات فارسي از قبيل گلستان و بوستان سعدي، كتاب نصاب‌الصّبيان ابونصر فراهي، اقبال‌نامه ملّا خدر رودباري، لغت‌نامه‌ي احمدي تأليف مرحوم شيخ معروف نودهي و بسياري كتب از اين قبيل...

2-     سفر به حوزه‌هاي علميه و مناطق مختلف كردستان جهت ادامه‌ي تحصيل كه در سنّ نوجواني آغاز مي‌شود. متأسفانه درباره اين مقطع از زندگي شهيد فهميم اطّلاعات موثقي در دست نيست. در ميان حوزه‌هاي علميه‌ي آن زمان، حوزه‌هاي سنندج معروف به حوزه دارالاحسان، حوزه‌ي مهاباد و حوزه‌ي علميه شهر بياره در كردستان عراق، از شهرت و اعتبار به سزايي برخوردار بودند. از قرائن و شواهد چنين برمي‌آيد كه مرحوم فهيم به يكي از اين حوزه‌ها بخصوص سنندج مراودت داشته و در محضر فضلاي آن دوران كسب فيض نموده است.

تحصيل در اين مقطع طبق روش سنّتي آن زمان، حدود هفت سال  به طول مي‌انجاميد كم و يا اضافه شدن اين مدّت بستگي به استعداد و توانايي فرد داشت امّا به طور كلّي مدّت هفت سال براي تحصيل در اين سطح يك نرم طبيعي بود.

3-     مرحله‌ي پايان كه پس از طي اين دوره كه دروس آن بسيار دشوار و سنگين است، فرد به اصطلاح حوزوي «مجاز» مي‌شود و به اخذ درجه‌ي افتاء و اجتهاد نائل مي‌شود.

 

استادان مرحوم  فهيم در اين مقطع پاياني و در حوزه‌ي علميه‌ي سنندج عبارت بودند از:

 

1. علّامه شيخ حبيب‌الله مدرس روحاني كاشتري از علماي قرن سيزدهم هجري قمري، پدر شادروان شيخ اسماعيل روحاني معروف به بابا مردوخ روحاني مؤلّف كتاب مشاهير كرد در 3 مجلّد.

2. علّامه حاج ملّا عبدالعظيم مجتهدي متوفي به سال 1368 هجري قمري 1327 هجري شمسي از اجلّه‌ي علماي كردستان كه داراي تصانيف عديده در علوم و معارف اسلامي مي‌باشند.

3. مرحوم حاج ملّا خالد مفتي، مفتي معروف كردستان، از علماي قرن سيزدهم هجري قمري كه بسياري از روحانيون طراز اول كردستان، گواهي افتاء و اجتهاد خود را از دست ايشان دريافت نموده‌اند.

4. ملّا عبدالله كاني كه متأسفانه اطلاعات چنداني در مورد زندگي و مقام علمي وي در دست نيست.

5. ملّا عبدالله مهابادي كه ايشان نيز از روحانيون بلندپايه‌ي كردستان بوده و مقام درس و تدريس داشته‌اند.

علاوه بر اين افراد كه در تذكره‌ها به ثبت رسيده‌اند، بدون شك آن مرحوم در محضر استادان ديگري نيز كسب فيض نموده‌اند كه ما از شرح حال آنان اطلاعات چنداني در اختيار نداريم. آنچه مسلّم است اين است كه شهيد فهيم تمام مدارج حوزوي را طبق روش آن زمان با موفقيت طي نموده و به مقام علمي نائل شده است.

شهيد فهيم در سال 1313 خورشيدي، پس از كسب فيض در محضر علماي آن دوران، فارغ‌التحصيل و به دريافت اجازه‌نامه‌ي افتاء و اجتهاد نائل مي‌شود و در همان سال ازدواج مي‌كند. پس از تشكيل خانواده، رسماً كار درس و تدريس و امامت جمعه و جماعات و ارشاد و راهنمايي مسلمانان كردستان را آغاز مي‌كند و اين وظايف سنگين را بر عهده مي‌گيرد. از سال 1313 هـ.ش تا سال 1331 هـ.ش، محل فعاليت‌هاي ديني شهيد فهيم روستاهاي «كرجو» و «گزر دره» از توابع شهرستان سنندج بوده كه بنا به تقاضاي اهالي اين دو روستا به آنجا عزيمت كرده و به رتق و فتق امور پرداخته است.

در سال 1332 هـ.ش به زادگاه اصليش بخش «آويهنگ» نقل مكان مي‌كند و تا پايان عمر با بركت خود و رسيدن به فيض شهادت در آنجا رحل اقامت مي‌افكند. در سال 1335 هـ.ش جهت انجام مناسك حج راهي سرزمين وحي الهي و به زيارت خانه‌ي خدا مشرف مي‌شود. آن مرحوم به زبان عربي تسلط كامل داشت.

نقل است كه در سفر مكه با برخي از علماي حجاز پيرامون مسائل فقهي به بحث و مناظره‌ي علمي مي‌پردازد كه علماي آن سامان در آغاز حاضر به پذيرفتن ديدگاه‌هاي فقهي ايشان نمي‌شوند، اما پس از بازگشت وي از سفر مكّه معظمّه، طي نامه‌اي از او دلجويي و كليه نظرات فقهي او را تأييد مي‌كنند.

بسياري از فضلاء و ائمّه جمعه و جماعات فعلي كردستان، در حوزه علميه آويهنگ و در محضر ايشان كسب فيض نموده‌اند كه در اين ميان مي‌توان به حاج سيد صلاح‌الدين حسامي امام جمعه سابق سنندج و برادر انديشمند و فاضلش جناب آقاي سيد اشرف حسامي اشاره كرد.

اين شهيد والامقام شاگردان بسياري پرورش داده‌اند كه هر كدام به سهم خود منشأ خدمات علمي و اجتماعي بوده و در اين راستا به مرشد و مراد خود تأسي جسته‌اند. از جمله مي‌توان به اين بزرگان اشاره كرد:

 

1.      مرحوم ملّا عبدالكريم مردوخي امام جمعه سابق شهرستان مريوان و فرزند برومندش شهيد ملا مصطفي مردوخي كه از جوانان فعال و مبارز كردستان بودند.

2.      مرحوم حاج شيخ‌ عمادالدين مردوخي

3.      ماموستا ملا توفيق قرباني

4.      ماموستا ملّا صالح رضايي

5.      ماموستا ملّا سعيد بشيري

6.       ماموستا ملا محمّد ابطحي

7.      ماموستا ملا صالح امجدي علي‌آبادي

8.      مرحوم ماموستا ملّا رسول ناصح شريفي مدرس معروف روستاي سرخه توت و ...

اين روحاني فرهيخته علاوه بر تأليفات جداگانه كه از خود به يادگار نهاده‌اند، بر بسياري از كتب معتبر فقهي و كلامي نيز حواشي گرانبهايي نوشته‌اند كه در صورت گردآوري، طبقه‌بندي و تنقيح و چاپ، به صورت كتابي مفيد درخواهد آمد كه مي‌تواند مورد استفاده‌ي طلّاب علوم ديني واقع شود.

متأسفانه آن فقيه والامقام به دلايل متعدد فرصت نيافتند تا در زمان حياتش براي چاپ آثار خود اقدام كنند. اكنون صاحب همتي نياز است تا به طبع آن همّت گمارد و اين كار به سعي و اهتمام و كوشش فرزندان آن مرحوم بستگي دارد زيرا بهترين معرّف براي هر فرد انديشمند آثار به جاي مانده از اوست. شاعر مي‌گويد:

 

اِنّ آثــارنا تـــــــــــــدلّ عليــنا          فانظروا بعدنا الي الآثار[4]

 

 

فعاليت‌هاي سياسي شهيد فهيم به سالهاي 1341 هـ.ش به بعد برمي‌گردد كه شاه پس از تحكيم پايه‌هاي حكومت خود و تلاش براي سركوب روحانيت مبارز به رهبري حضرت امام خميني (ره) برنامه‌هاي ديكته شده از سوي آمريكا را در قالب رفرم اصلاحات ارضي و انقلاب سفيد و آزادي زنان و ... مطرح و اعلام نمود.

اين روحاني گرانقدر و آگاه، مانند بسياري از روحانيون آگاه و مبارز به مخالفت با آنها پرداخت و از طرق مختلف كوشيد تا مردم مسلمان منطقه را از پيامدهاي شوم برنامه‌هاي آمريكايي شاه و نيز خطر وجود اسرائيل غاصب براي جهان اسلام، آگاه كند.

شهيد فهيم از هر فرصتي براي روشنگري و آگاهي دادن به مردم به نحو احسن استفاده مي‌كرد. خطبه‌هاي نماز جمعه، حلقه‌ي درس طلّاب، تجمع و گردهمايي روستائيان، پاسخ دادن به استفتاءات و پرسشهاي فقهي مردم و ... بسترهاي مناسبي بودند كه آن بزرگوار مي‌كوشيد از طريق آنها مردم را از خطر برنامه‌هاي خزنده رژيم شاه و اربابانش آگاه كند.
 

از سوي ديگر، در فواصل سالهاي 1341 تا سال 1356 كه بارقه‌هاي انقلاب اسلامي مردم مسلمان ايران، كم‌كم نمايان شدند، رژيم به شدّت سعي در تضعيف روحانيت و به تعطيل كشانيدن حوزه‌هاي علميه داشت و براي اين كار از هر گونه تلاش و كوششي دريغ نمي‌كرد.

تغيير تاريخ ايران و تقويم آن از هجري قمري و يا هجري شمسي به تاريخ شاهنشاهي، از جمله مواردي بود كه شهيد فهيم به مخالفت با آن برخاست زيرا طبق گفته‌ي شاگردانش اين حركت نابخردانه و ناپسند رژيم شاه، ايشان را سخت متأثر كرده بود و اين روحاني والامقام نمي‌توانست در مقابل چنين عمل زشتي سكوت اختيار كند.

در سال 1355 هـ.ش، حوزه‌ي علميه‌ي ايشان بر اثر همين مخالفت‌ها رسماً به تعطيلي كشانده شد و تعدادي از طلّاب آن حوزه را به خدمت سربازي اعزام نمودند.

از جمله برنامه‌هاي رژيم شاه براي تضعيف حوزه‌هاي علميه و كم‌رنگ ساختن نقش آنها اين بود كه طلّاب سنتي را وادار به ترك تحصيل و استخدام در ادارات دولتي مي‌كردند. مرحوم شهيد فهيم كه از پيامدهاي اين ترفند به خوبي آگاه بود، هميشه به طلّاب سنتي توصيه مي‌كرد كه در كنار تحصيل در حوزه‌هاي سنتي به تحصيل و فراگيري علوم روز بپردازند و تحصيلات كلاسيك نيز داشته باشند. اما مواظب باشند كه به دام رژيم نيفتند زيرا وظيفه روحانيون و طلّاب، نشر دين مبين اسلام و ارشاد مسلمانان است و در صورت استخدام در ادارات دولتي، نمي‌توانند دين و رسالت خود را به خوبي ادا كنند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در دوران حاكميت گروهك‌هاي غيرقانوني، در خطبه‌هاي نماز جمعه به افشاگري ماهيت الحادي معاندان مي‌پرداخت. به همين جهت و به دليل پافشاري بر مواضع بر حق خود، عناصر ضدانقلاب در چندين نوبت او را به اسارت بردند اما بر اثر حمايت مردم از وي و مقاومت شديد آنان ناچار به آزادي وي شدند.

 

يكي از ويژگيهاي بارز روحانيت مردم‌داري و با مردم بودن است. روحانيت علاوه بر رتق و فتق امور مذهبي مردم، در فعاليت‌هاي اجتماعي و فرهنگي هميشه پيشگام و براي مردم خود الگو و سرمشق بوده‌اند. مردم همواره به عنوان تكيه‌گاهي محكم و مرجعي براي حلّ و فصل مشكلات روزمره خود به روحانيت نگريسته و براي آنان تقدّس خاصي قائل بوده‌اند. بخصوص آن دسته از روحانيون كه ساده زيستن و با مردم بودن را پيشه‌ي خود ساخته و از قدرتمندان و سلاطين ظلم و جور فاصله گرفته بودند.

روحاني والامقام شهيد ملّا حيدر فهيم از جمله روحانياني بود كه با مردم زيست و در غم و شاديهاي آنان خود را سهيم مي‌دانست و هرگز از مردم فاصله نگرفت.

از اين‌رو آثار زحمات طاقت‌فرسا و تلاش مستمر آن شهيد بزرگوار در ابعاد مختلف به خوبي مشهود است. در كارهاي خير و عام‌المنفعه و امور اجتماعي همواره پيشقدم بود و هيچگاه خستگي و يأس و نوميدي به خود راه نمي‌داد.

احداث مسجد، كتابخانه، حجره‌هاي طلّاب و تجهيز آنها، مدرسه، حمام، جاده، پُل، شبكه‌ي آبرساني روستا، مراكز بهداشتي درماني و ديگر كارهاي خدماتي را با همياري و مساعدت مردم و ارگانهاي ذيربط انجام مي‌داد و لحظه‌اي از خدمت به مردم محروم منطقه غافل نبود. شهيد فهيم از جمله مرداني بود كه همت خويش را به كار بست تا در سايه خدمت به مردم بتواند رضايت الهي را كسب كند.

وي براي تحقق امور سازندگي در روستا، شب و روز را در كنار كارگران و زحمتكشان صديق و مخلص سپري مي‌كرد و به آنان ياري مي‌رساند تا هرچه زودتر تأسيسات مورد نياز مردم، مورد بهره‌برداري قرار گيرند. علاوه بر آن، شهيد فهيم مرجعي بود براي حل و فصل دعاوي مردم و رسيدگي به مشكلات آنان تا آنجا كه همه با ديده‌ي تكريم و احترام به او مي‌نگريستند، حجّت وي قاطع و مورد اعتماد مردم بود، اخلاق حسنه و سعه صدرش در برخورد با مشكلات زبانزد عام و خاص بود.

مردم را به توليد هرچه بيشتر و احياي اراضي موات و غرس درختان مثمر و احداث باغهاي ميوه تشويق و ترغيب مي‌نمود. براي تأسيس صندوقهاي خيريّه و كمك به نيازمندان هميشه در تلاش بود، سرمايه‌هاي مردمي را در راه خير هدايت مي‌كرد. براي جلب كمكهاي مردمي و هزينه آنها در راه خير بسيار كوشا بود. انس با طبيعت با كشاورزي و زمين و درختان، بر استواري و پايداريش مي‌افزود و از وي فردي نستوه و خستگي‌ناپذير ساخته بود.

هميشه در مقابل ظلم و ستم حكام محلّي و خوانين ايستادگي مي‌كرد و فرياد تظلّم‌خواهي مردم بود. اخلاق نيكو، روحيه‌ي عدالت‌خواهي و ظلم‌ستيزی و مهرورزي وي و همچنين آگاهي عميق نسبت به مسائل ديني و اجتماعي موجب شده بود تا مردم براي حلّ مشكلات روزمره خود به ايشان روي آورند. ايشان دوشادوش كار كشاورزي و باغداري و رسيدگي به مشكلات مردم، كار درس و تدريس را رها نمي‌كرد و طلّاب پروانه‌وار گرد شمع وجودش مي‌گشتند.

شهيد فهيم به عنوان يك روحاني آگاه و برجسته، همواره خواهران را به فراگيري علوم و درس و تحصيل به ويژه علوم ديني ترغيب مي‌نمود. ايشان با قاطعيت تمام در مقابل افراد متحجّري كه با آموزش زنان مخالفت مي‌كردند ايستادگي مي‌كرد و در پاسخ به اعتراضات آنان مي‌گفت:

اگر مداركي از كتاب و سنّت دالّ بر ممنوعيت آموزش زنان بخصوص آموزشهاي ديني داريد آن را ارائه نماييد و يا اينكه از مخالفت اجتناب كنيد.

وي معتقد بود زنان جامعه افزون بر پرورش فرزندان، بخشي از نيروي فكري جامعه را تشكيل مي‌دهند كه بايد راه آنان را براي رسيدن به قلّه‌هاي علم و دانش هموار ساخت.

وي مشعل فروزان و چراغ هدايت مردم در تمامي زمينه‌ها بود. به عنوان امام جمعه‌ي روستاي آويهنگ كه روستايي پرجمعيت است، در خطبه‌هاي نماز جمعه مسائل سياسي روز، مسائل اخلاقي و رويدادهاي منطقه‌اي و جهاني را براي نمازگزاران بخوبي تشریح مي‌كرد و آنان را با مسائل روز آشنا مي‌نمود.

در واقع مي‌توان گفت كه شهادت پاداش تمامي خدماتي بود كه شهيد فهيم در طول زندگي پربارش به مردم عرضه داشت و خداوند پاداش بزرگ را نصيب وي كرد.

او آيه‌اي از اخلاص و مجسّمه‌ي تقوي و ايثار بود. مگر مي‌شود عظمت روح را ديد و در مقابلش تعظيم ننمود؟! مگر مي‌شود كرامت يك انسان را مشاهده كرد و آن را تكريم نكرد؟!

شهيد فهيم از ابتداي تشكيل مركز بزرگ اسلامي غرب كشور به دعوت عام حضرت امام خميني (ره) لبيك گفته به اين نهاد انقلابي پيوست و با شوراي روحانيت به همكاري پرداخت. با اينكه از روحانيون طراز اول منطقه به شمار مي‌رفت اما هيچگاه خود را بالاتر از ديگران نمي‌ديد. از اين‌رو در موضع احساس مسئوليت و ارج نهادن به مقام و منزلت شوراي روحانيت، هرگاه فتوايي صادر مي‌كرد، براي تأييد نهايي آن را به شوراي روحانيت سنندج ارجاع مي‌نمود.

آن شهيد سعيد هنگام ورود رزمندگان اسلام به منطقه آويهنگ پيشاپيش مردم مسلمان اين روستا به استقبال آنان شتافت و در پاكسازي روستاها با قواي اسلام همكاري صميمانه مي‌نمود. آن عالم بزرگوار خود در واقع فرماندهي يكصد نيروي مردمي را در برقراري امنيت منطقه به عهده داشت و به فرمان و فتواي او همه مردم بسيج مي‌شدند.

متأسفانه مقدار زيادي از يادداشتهاي علمي و دفترچه‌ها و شناسنامه‌ي شهيد كه در هنگام اسارت همراه آن بزرگ‌مرد بوده توسط گروهك‌هاي ضدانقلاب به سرقت رفته و ديگر بدست نيامده است اما در مكاتبات علمي بين علما و روحانيون منطقه از جمله در تأييد مطالب علمي شهيد ملا محمّد ذبيحي امام جمعه اسبق بيساران و غيره... گوشه‌اي از آثار علمي آن شهيد به چشم مي‌خورد كه در خور توجه است.

همچنين شهيد فهيم نظرات علمي و مطالب توضيحي خودش را در حواشي كتب علمي مرقوم فرموده‌اند كه در روستاي آويهنگ موجود است.[5]

در واقع بايد آثار علمي آن عالم رباني و آن شهيد صمداني را در بين شاگردانش جستجو كرد كه در سراسر منطقه كردستان پراكنده‌اند.

شهيد توانست در پايگاه بزرگ تدريس علوم ديني در دارالعلم آويهنگ سالهاي متوالي به تربيت نيروهاي فكري و فرهنگي و پشتوانه‌هاي انقلاب اسلامي بپردازد و فرهيختگان فراواني به جوامع اسلامي تحويل دهد كه بسياري از آنان هم‌اكنون در قيد حيات هستند و از مقام شامخ علمي آن مرحوم سخن‌ها در سينه دارند.

مدرس عالي مقام آويهنگ از سال 1313 كه مجاز شد و به درجه‌ي اجتهاد نائل گشت تا دو هفته قبل از شهادتش در سال 1362 به مدت تقريبي 50 سال به تدريس علوم ديني و امامت جمعه و جماعت و پاسخگويي به شبهات علمي طلاب و پرسش‌هاي شرعي مردم منطقه اشتغال داشت و از خدمت به مردم مسلمان منطقه لحظه‌اي فروگذار نبود.

شهيد فهيم كه مراتب كمال و صفات عاليه علمي و اخلاقي را طي كرده بود، خود الگويي براي مردم و روحانيون منطقه شمرده مي‌شد.

ايشان بسيار متواضع و فروتن بود و در ايمان و تواضع و حسن خلق و سعه‌ي صدر و مردم‌داري، زبانزد عام و خاص بود. در كشمكش‌هاي شخصي هرگز كينه به دل نمي‌گرفت بلكه اولين قدم آشتي و دلجويي را برمي‌داشت و از كساني كه او را آزرده‌خاطر مي‌ساختند زود مي‌گذشت. جلوه‌اي از روحيه مبارزاتي آن شهيد بزرگ در مكاتباتش براي روحانيون و ائمّه جمعه و جماعات منطقه به خوبي مشهود است.[6]

اسناد موجود به خوبي نشان مي‌دهند كه شهيد فهيم به عنوان يك روحاني آگاه و آشنا به مسائل روز و به دور از هر گونه تحجّر و واپسگرايي، براي باسواد نمودن فرزندان روستا اعم از پسر و دختر در تلاش بوده و در اين راه از هرگونه كوششي دريغ نكرد‌ه‌اند. آن هم در زماني كه برخي از روحانيون سنّتي و دگم‌انديش با تحصيل فرزندان دختر در مدارس دولتي به شدت مخالف بودند و آن را نوعي گناه قلمداد مي‌كردند، اما شهيد فهيم نه تنها با اين امر مخالف نيست بلكه دختر خود به نام (خديجه فهيم) را جهت تدريس در مدرسه دخترانه آويهنگ به آموزش و پرورش كردستان معرفي مي‌نمايند.

با اينكه دختر ايشان مي‌توانستند به كار ديگري در ادارات دولتي اشتغال ورزند، اما شهيد فهيم شغل معلمي را براي دخترشان انتخاب مي‌كنند زيرا تعليم و تعلم خود نوعي عبادت است و تزكيه و تعليم يكي از اهداف رسالت پيامبران الهي به شمار مي‌رود و در اين راه علماي دين وارثان پيامبرانند.

نامه‌اي كه مرحوم فهيم در اين مورد به امام جمعه وقت سنندج جناب آقاي حاج سيد صلاح‌الدين حسامي نوشته‌اند، گواه صادقي بر اين مدعاست.

شهيد فهيم در نامه‌ي خود از آقاي حسامي خواسته‌اند كه مقدمات اشتغال دخترشان را در آموزش و پرورش كردستان فراهم سازند.

در اينجا متن نامه‌ي ايشان را خطاب به امام جمعه وقت سنندج بدون كم و كاست عيناً نقل خواهيم كرد:

 

بسمه تعالي

 

حضور مبارك حجّة الاسلام سلالة الاطياب جناب سيد صلاح‌الدين حسامي حاجي محترم و امام جمعه سنندج. پس از تقديم سلام و تجديد ارادت ان‌شاءالله ايام را به ارشاد جانبازان اسلام عليه كفر و ضلالت برگزار مي‌فرمائيد.

به نوبت خود اينجانب در اين مورد دريغ نكرده و به منطوق آيـه شريفه: كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة ان‌شاءالله موفق خواهيم شد.[7]

موضوع تدريس خديجه فهيم دختر اينجانب براي دختران مدرسه آويهنگ چنانچه عرض شد فعلاً چهار نفر از اهالي آويهنگ براي تدريس شاگردان پسر كانديد و تعيين كرده‌اند اسمي از خديجه نيست. مستدعي است كتباً يا تلفني يا هر دو به آموزش و پرورش تذكر فرمايند به انتظار فرمايش جنابعالي شخصاً در اين مورد اقدامي نكرده‌ام، مدرك لازم دارد ميل ندارم در كاري ديگر اشتغال ورزد. مترصد اقدام و جواب فوري مي‌باشم.

در خدمت دوست محترم جناب آقاي نخعي را سلام رسان و ترقيات دارين ايشان را از يزدان پاك مسئلت دارم.

 

دعاگو الحاج حيدر فهيم 19/7/62

 

ويژگيهاي اخلاقي شهيد والامقام مرحوم حاج ملّا حيدر فهيم، زبانزد عام و خاص است. تواضع و فروتني، قناعت، عزت نفس، ساده زيستن، دوري از دنياپرستي و تجملات، مردم‌داري، توكل به خداوند، صبر و بردباري در برابر مشكلات، اميدواري به رحمت الهي، خويشتن‌داري و متانت، ايستادگي در برابر ظلم، اخلاص شديد، شكسته نفسي، فريادخواهي و دفاع از مظلومان و ستمديدگان، ايثار و مقدم داشتن ديگران بر خود، و ...

از ويژگيهاي اخلاقي آن شهيد بزرگوار بودند كه اسوه حسنه براي مردم زمان خود بود.

شهيد فهيم يك مرجع ديني براي مردم بود اما هيچگاه كبر و غرور به خود راه نمي‌داد و سعي مي‌كرد مانند مردم عادي و طبقات پائين جامعه به زندگي خود ادامه دهد.

همراهان وي در سفر حج، نقل مي‌كنند كه آن مرحوم اخلاق و آداب سفر و مسافرت را به خوبي رعايت مي‌كرد، كارها را ميان افراد تقسيم مي‌نمود و خود سهم بيشتري برعهده مي‌گرفت و هرگز خودش را از ديگران جدا نمي‌كرد.

با دستان خود زمين را شخم مي‌زد و آبياري مي‌نمود و از دسترنج خود ارتزاق مي‌كرد و از كسي توقع نداشت. هرگز احساس خستگي نمي‌كرد. بارها سر مزرعه خود بيل بر زمين مي‌نهاد و درس طلّاب علوم ديني را آغاز مي‌كرد و سپس به كار كشاورزي و باغداري مشغول مي‌شد. با سيماي گشاده و لحني پر از مهرباني و عطوفت با مردم برخورد مي‌كرد و از مراودات مكرر مردم هرگز آزرده‌خاطر نمي‌شد. در همه امور فقط رضاي خداوند را مدّنظر داشت، از اين‌رو در همه كارهايش اخلاص و صداقت به خوبي نمايان بود.

ساده زيستن را پيشه‌ي خود ساخته بود و بارها مي‌گفت: ما روحانيون بايد براي مردم الگو و سرمشق باشيم زيرا علماء وارثان پيامبرانند و پيامبران همواره زندگي ساده داشته‌اند.

قناعت و مناعت طبع يكي ديگر از ويژگيهاي اخلاقي آن شهيد والامقام بود. اگر فقط نان شب مي‌داشت، براي فردايش هرگز غم و غصه به دل راه نمي‌داد و مي‌گفت: خدا بزرگ است بايد به خدا توكل كرد. هنگام تنگدستي زن و فرزندانش را دلداري مي‌داد كه اعتمادشان فقط به خدا باشد و لاغير...

به مردم نيز توصيه مي‌كرد كه نبايد دغدغه دنيا و دنياپرستي داشته باشند زيرا دنيا و لذت‌هاي آن ناپايدارند و آنچه جاويدان مي‌ماند همان كردار نيك و باقيات الصّالحات است كه ذخيره عقبي است. او بارها در خطبه‌هاي نماز جمعه و در ساير مناسبت‌هاي ديني اين آيه قرآن را براي مردم شرح و تفسير مي‌كرد كه خداوند مي‌فرمايند:

بل تؤثرون الحيوة الدّنيا + والآخرة خير وابقي.[8]

دوستانش نقل مي‌كنند: با وجود اينكه شهيد فهيم فردي مهمان‌نواز و مهمانپذير بود، گاهي آذوقه حتي يك هفته در منزل نداشت اما نگران نبود و به اطرافيان مي‌گفت: خداوند روزي‌رسان است. همين ايمان قوي و مستحكم و توكل ايشان به خداوند بود كه هيچگاه معطل نمي‌ماند.

در معنويت و عرفان نيز به مقام والايي رسيده بود تا آنجا كه برخي از شاگردان، دوستان و همرزمان آن شهيد، شگفتي‌ها را به عنوان كرامات از وي نقل مي‌كنند.

«سيد اشرف حسامي» استاد حوزه و دانشگاه و از شاگردان علّامه شهيد فهيم نقل مي‌كند: كه بارها از استاد شنيدم كه مي‌گفت: من به چشم خود عالم برزخ و صحنه‌هاي قيامت و معاد جسماني انسانها را ديده‌ام، بارها صحنه‌هاي مرگ و زنده شدن و مورد بازخواست قرار گرفتن مردم را برابر ديدگان خود مجسم ديده‌ام كه در قالب صحنه‌هاي مرگ و زندگي براي خود من نيز اتفاق افتاده‌اند.

اين خود نوعي كرامات و سير در عالم عرفان و معنويت محسوب مي‌شود.

«ملّا محمود قرباني» عضو شوراي روحانيت سنندج نقل مي‌كند: شهيد فهيم به رسم مهمان در منزل يكي از دوستانش ساعاتي چند به سر برد. هنگام خداحافظي خطاب به زن صاحبخانه كه چند سال از ازدواجش مي‌گذشت و هنوز صاحب فرزندي نشده بود، گفت: هنوز داراي فرزند نشده‌ايد؟! زن گفت: از داشتن فرزند نااميد شده‌ام زيرا بستگانم مرا نازا خطاب مي‌كنند.

شهيد فهيم در حال دعا كرد و گفت: از روح رسول‌الله (ص) تمنا مي‌كنم كه خداوند به شما فرزند عطا كند و شما را نااميد نسازد. سال بعد خداوند فرزندي به آن خانواده عطا فرمود. آري معنويت و عرفان شهيد فهيم به حدي بود كه از وي فردي مستجاب‌الدّعوه ساخته بود. ايشان به تأسي از قرآن كريم، تمامي رخدادهاي زندگي را آزمايش الهي مي‌دانست.[9]

شهيد فهيم يكي از پارسايان پرتلاش بود كه سلامت انديشه و ايمان توأم با عمل خالصانه از وي فردي ممتاز ساخته بود. آن شهيد وارسته از جمله رادمرداني است كه عمري را در راه جهاد اكبر و خودسازي و تزكيه‌ي نفس سپري كرد و توانست فضيلت‌ها و صفات برجسته اخلاقي را در خود نمايان سازد تا آنجا كه الگو و نمونه براي ديگران قرار گرفت. پس از آن مبحث كلي درباره‌ي ويژگيهاي اخلاقي و جلوه‌هاي رفتاري ايشان، اينك به تفكيك پاره‌اي از ويژگيهاي اين شهيد بزرگوار را يادآور مي‌شويم تا الگويي براي تشنگان حقيقت و رهروان راه حق و فضيلت و عبوديت باشد.

 

الف) اخلاص:

يكي از ويژگيهاي بارز آن شهيد اخلاص در كارها بود. از اين‌رو هيچگاه اهل تظاهر نبود.

بارها در مجالس وعظ و ارشاد مسلمانان و در خطبه‌هاي نماز جمعه و مناسبت‌هاي ديني و نيز در حلقه‌ي درس طلّاب به شرح و تفسير اين گفته‌ي پيامبر عظيم‌الشأن اسلام (ص) مي‌پرداخت كه مي‌فرمايند:

الاحسان ان تعبدالله كانّك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك.

يعني: احسان و نيكوكاري و عمل نيك انجام دادن به اين است كه خداوند را پرستش كني به نحوي كه انگار شما او را مي‌بيني، و اگر شما با چشم سر او را نمي‌بيني، اذعان داشته باش كه خداوند شما را به وضوح مي‌بيند و شاهد و ناظر بر تمامي اعمال و كارهاي توست.

با اين نگرش شهيد فهيم اگر چنانچه كوچك‌ترين اعمال غيرخدايي از كسي مي‌ديد، آن شخص نزد او بي‌اعتيار مي‌شد زيرا معتقد بود كارهاي كوچك و بزرگ انسان بايد همگي رنگ خدايي داشته باشند.

 

ب) تقوا و خودسازي:

يكي از برجسته‌ترين ويژگي‌هاي رفتاري آن مرحوم تقوا و پرهيزكاري بود. اين حقيقت در همه برخوردهاي ايشان به وضوح ديده مي‌شد. شهيد فهيم همواره سعي مي‌كرد در همه كارهايش خلوص و تقوا را فراموش نكند. گاهي برخي افراد كه از خصوصيات اخلاقي وي آگاهي نداشتند، سعي در تطميع ايشان داشتند تا به نفع آنان فتوي صادر كند اما مسائل دنيوي و مادي نزد او بسيار كم‌ارزش مي‌نمود، از اين‌رو هميشه سعي مي‌كرد در صدور فتواهاي شرعي نهايت ورع و پارسايي را رعايت كند و از محدوده تقوي خارج نشود.

 

ج) عبادت و تهجد:

شهيد فهيم به مستحبات بسيار اهميت مي‌داد، سعي مي‌كرد حتي مكروهي را هم مرتكب نشود. با وجود اينكه اغلب سال به كارهاي كشاورزي و باغداري مشغول بود و بسيار خسته مي‌شد، امّا هرگز نماز شب را ترك نمي‌كرد و پاسي از شب به نماز و تلاوت قرآن مشغول مي‌شد. آن مرحوم هميشه مي‌گفت: تهجد و نماز شب شيوه و ادب پيامبر اسلام (ص) بوده و ما نيز به عنوان يكي از پيروان وي نبايد سنّت ايشان را فراموش كنيم.

از اين‌رو هم خود وي به نماز شب مقيد بودند و هم مردم را به اين امر تشويق و ترغيب مي‌نمود.

د) حسن خلق:

اخلاق حسنه كه در اسلام بسيار به آن سفارش شده است تا آنجا كه پيامبر اسلام (ص) هدف از مبعوث شدن خود را اتمام و به اكمال رساندن مكارم اخلاق بيان مي‌كنند يكي از ويژگيهاي برجسته اين شهيد بزرگوار است.

زباني نرم و پر از مهرورزي داشت، هيچگاه كسي را با زبان آزار نداد، خشونت در رفتار و اخلاقش هرگز ديده نمي‌شد بلكه با خوش‌خلقي و مهرباني و پاسخگويي به مردم، ساعتها وقت او را مي‌گرفتند اما هيچگاه آثار خشم و عصبانيت در چهره‌اش ديده نمي‌شد.

انتقادات سازنده را با آغوش باز مي‌پذيرفت، غرور علمي نداشت و بارها به طرف دعوي كه حق بجانب بود مي‌گفت: حق با شماست.

 

هـ) تواضع و فروتني:

شايد علت گمنامي برخي از آثار گرانبهاي شهيد فهيم، همين فروتني و شكسته نفسي ايشان باشد، زيرا شهرت‌گريزي، هوي‌ستيزي، و فروتني و تواضع از ديگر ويژگي‌هاي برجسته شخصيت معنوي ايشان بود.

آن مرحوم با اينكه يكي از استادان شناخته شده و صاحب‌نام حوزه‌هاي علميه در كردستان بودند اما هيچگاه اجازه نمي‌داد كسي عنوان يا لقب خاصي براي وي به كار گيرد.

ايشان همواره خود را همچون طلبه‌اي بسيار ساده قلمداد مي‌كردند و از ستايش و تعريف و تمجيد خود از سوي ديگران به شدت بيزاري مي‌جست.

 

و) نظم در كارها:

ساليان متوالي از عمر بابركت و پربار آن مرحوم با نظم و دقت در كارها سپري شد.

طلّاب علوم ديني منطقه كردستان كه در محضرش زانوي تلمّذ بر زمين زده‌اند، نقل مي‌كنند كه هيچگاه از اين مرد بزرگ حتي پنج دقيقه تأخير و تخلّف نديده‌اند.

ايشان با وجود كارها و مشغلت‌هاي فراوان روزمره و نيز اشتغال به رتق و فتق امور مردم و نيز كارهاي كشاورزي و باغداري، هميشه به موقع در حجره طلّاب حاضر مي‌شدند و درس را شروع مي‌كردند.

از اين‌رو همواره از بي‌نظمي بيزار بود و از تأخير و غيبت طلّاب به شدت ناراحت مي‌شد.

 

ز) وقت‌شناسي:

طلّاب علوم ديني نقل مي‌كنند كه شهيد فهيم در وقت‌شناسي بسيار دقيق بودند و زمان را در شبانه‌روز طوري تقسيم كرده بودند كه بتوانند از زمان بهترين بهره‌ها را ببرند.

نماز جماعت در اول وقت يكي از عادات هميشگي و نشانه وقت‌شناسي ايشان بود بارها در لحظات تدريس كه صداي اذان شنيده مي‌شد بلافاصله دروس را تعطيل مي‌كردند و به نماز مي‌ايستادند.

شهيد فهيم زمان را طوري تقسيم كرده بودند كه هر كاري را به زمان خود محول مي‌كردند اين كار موجب مي‌شد كه حتي لحظه‌اي از اوقات ايشان هدر نرود. بارها مي‌گفت:

وقت بسيار گرانبهاست كه اگر ضايع شود جبران آن ممكن نيست.

 

توصيه‌هاي اخلاقي آن شهيد بزرگوار زبانزد عام و خاص‌اند تا آنجا كه اين توصيه‌ها به حد تواتر رسيده‌اند. فضلا و روحانيون كردستان كه در محضر ايشان به تحصيل علوم و معارف ديني مشغول بوده و مدت زمان طولاني كسب فيض نموده‌اند، بسياري از اين توصيه‌ها را در محافل و مجالس نقل مي‌كنند:

 

1.       به مردم توصيه مي‌كرد در پذيرفتن دعوت ميان گدا و ثروتمند فرقي قائل نشوند. خود ايشان هرگاه به مهماني دعوت مي‌شد، ميان گدا و ثروتمند تفاوتي قائل نمي‌شد و چه بسا از همنشيني با فقرا خوشحال‌تر از مجالست با ثروتمندان بود.

2.       به مردم توصيه مي‌كرد كودكان را دوست بدارند و با آنان شوخي كنند و دست نوازش بر سرشان بكشند. وي مي‌گفت: پيامبر (ص) فرموده‌اند: من كودكان را دوست دارم زيرا بسيار گريه مي‌كنند و كمتر مي‌خندند. هرچه در دسترس داشته باشند يكجا مي‌خورند و چيزي از آن باقي نمي‌گذارند كه اين خود نشانه‌ي اعتماد و توكّل به خداوند است كينه به دل راه نمي‌دهند و خيلي زود با هم آشتي مي‌كنند.

3.       از انسانهاي بخيل و خسيس بسيار متنفر بود و به مردم توصيه مي‌كرد كه در حد متعادل اهل بخشش و كرم باشند زيرا سخاوتمندي را صفت پيامبران مي‌دانستند.

4.       به همسرش توصيه مي‌كرد هنگام تنگدستي شكر نعمتهاي خداوند را فراموش نكنند تا فراخي و گشايش حاصل شود.

5.       به طلّاب علوم ديني ـ بخصوص كساني كه مجاز مي‌شدند ـ توصيه مي‌كرد هيچگاه لباس روحانيت از تن بيرون نياورند و آن را مقدس بدانند و محاسن خود را تيغ نزنند زيرا لباس روحانيت و محاسن براي مردان سدّ راه گناهان خواهند بود.

6.             آن مرحوم حتي هنگام كار در مزرعه با همان لباس روحانيت به آبياري و باغداري مشغول مي‌شد.

7.       از تشريفات زائد بسيار اجتناب مي‌كرد. ساده‌زيستي را بسيار دوست مي‌داشت. همواره به همسرش مي‌گفت: هنگام آمدن مهمانان به منزل خود را به زحمت نياندازد ماحضر ساده هرچه در دسترس است سر سفره بگذارد.

8.       به مردم روستا توصيه مي‌كرد غريبه‌ها را مهماني كنند و از آنان پذيرايي بعمل آورند زيرا مهمان بركت خداوند است و اكرام مهمان موجب رضاي حق است.

9.       به دوستان توصيه مي‌كرد همواره شوخ‌طبع و بذله‌گو باشيد، اما چيزهاي مبتذل نگوئيد زيرا تخم هر دشمني مزاح بيهوده و اتلاف وقت است.

10.   به طلّاب علوم ديني كه مجاز مي‌شدند توصيه مي‌كرد مبادا دچار غرور و خودبزرگ‌بيني شويد. دروس حوزوي را به طلّاب سطح پائين‌ نيز تدريس كنيد.

11.   در امر ازدواج آسان جوانان بسيار كوشا بود و به خانواده‌ها توصيه مي‌كرد در امر ازدواج فرزندانشان سختگيري نكنند و مهريه‌هاي سنگين در نظر نگيريد تا زمينه ازدواج جوانان به آساني فراهم شود.[10]

 

در مقدمه‌ي اين اثر يادآور شديم كه ديري نپائيد احزاب معاند با دين و انقلاب اسلامي در كردستان جايگاه و مشروعيت خود را ميان مردم منطقه از دست دادند و عملاً به بن‌بست رسيدند، زيرا شعارهاي آنان با عملكردشان همخواني نداشت. اين احزاب به جاي منطق گفتگو و انتخاب راه و روش صحيح، به حذف فيزيكي افرادي كمر همت بستند كه خود سنگ طرفداري از آنان را به سينه مي‌زدند.

براي مثال همين «شهيد فهيم» فردي بود روستايي و زحمتكش كه از راه كشاورزي و باغداري امرار معاش مي‌كرد و از دسترنج خود ارتزاق مي‌نمود. فردي بود مردمي و خيّر و انسان‌دوست كه در قلوب مردم منطقه جاي داشت و مردم مسلمان كردستان از صميم قلب او را دوست مي‌داشتند و برايش ارزش و احترام خاص قائل بودند.

بنابراين، شهادت اين روحاني عاليقدر نيز حلقه‌اي بود از سلسله حلقات ترور كور و اعدام افراد مظلوم كه در اين خطه از ميهن اسلامي صورت گرفت و با هيچ عقل و منطقي سازگار نبود.

عناصر گروهكهاي معاند كه خود از آزادي عقيده و بيان دم مي‌زدند و براي رهايي زحمتكشان مبارزه مي‌كردند، متأسفانه تاب تحمّل عقايد ديگران را نداشتند و عملاً از اين ايده پيروي مي‌كردند كه «هر كه با ما نيست دشمن ماست». از اين‌رو تصميم گرفتند كه اين روحاني 81 ساله و عده‌اي از همفكرانش را به شهادت برسانند.

در سال 1362 هـ.ش، گروهك‌ها به روستاي آويهنگ رفته و از ايشان مي‌خواهند كه با آنان همكاري و به نفعشان فتوي صادر كند. مرحوم فهيم به آنان مي‌گويد: ما، در ميان اين مردم مظلوم و زحمتكش و مسلمان زندگي مي‌كنيم، شما از اين مردم و دين اسلام بريده‌ايد، تا زماني كه به آغوش مردم و اسلام بازنگرديد، من با شما همكاري نخواهم كرد.

آنان درخواستهاي خود را تكرار مي‌كنند امّا مرحوم فهيم در پاسخ مي‌گويند: حرف من يكي است همكاري من با شما منوط به بازگشت به اسلام و رجعت به آغوش مردم است، امّا متأسفانه گروهك‌ها از درخواست آن روحاني دلسوز سرباز مي‌زنند، تا اينكه سرانجام در تاريخ 24/7/1362 كه مصادف با ماه محرّم نيز بوده است، به منزل ايشان يورش مي‌برند و آن روحاني والامقام را به هنگام خواندن نماز دستگير و با خود به اسارت مي‌برند. مدتها او را در كوه‌هاي صعب‌العبور كردستان با خود مي‌گردانند و تحت شكنجه و اذيت و آزار فراوان قرار مي‌دهند و روز نهم آبانماه همان سال به وي اعلام مي‌كنند: كه فردا شما را اعدام خواهيم كرد. مرحوم ملّا حيدر فهيم در جواب آنان مي‌گويد: اين هم مشيت الهي و يكي از آرزوهاي من است. اگر مرا قطعه قطعه كنيد هرگز از اسلام دست نخواهم كشيد و راه درستي كه پيش گرفته‌ام تا مقصد نهايي ادامه خواهم داد و من با جان و دل براي شهادت آماده‌ام زيرا شهادت فوزي است بس عظيم كه اميدوارم نصيب من شود. سحرگاه روز دهم آبانماه، ملّا حيدر و همراهانش را به محل مخصوصي كه براي اعدام در نظر گرفته بودند مي‌برند و از آنان مي‌خواهند تا آخرين حرفهاي خود را بازگو كنند.

اين محل ـ طبق اسناد موجود ـ در روستايي صعب‌العبور به نام «گوريچه» در منطقه‌ي «سارال» قرار داشته است.

ملّا حيدر فهيم، در آن لحظات سخت و دشوار بدون هيچگونه ترس و واهمه‌اي، خطاب به كسانيكه مي‌خواسته‌اند حكم اعدام او را اجرا كنند، مي‌گويد: شما فقط نيم‌ساعت به من و همراهانم فرصت بدهيد، سپس هر كاري كه دوست داريد انجام دهيد. آنان قبول مي‌كنند. شهيد فهيم و همراهانش وضو مي‌گيرند و به نماز مي‌ايستند و با خداي خود به راز و نياز مي‌پردازند و پس از توبه و انابه به درگاه خداوند و اعلام آمادگي براي شهادت، خطاب به مجريان دستور مي‌گويند: ما براي شهادت آماده‌ايم اكنون هر كاري كه مي‌خواهيد، انجام دهيد.

در اين لحظه شهيد فهيم و چهار تن ديگر از همراهانش را با زبان روزه به رگبار گلوله مي‌بندند و به شهادت مي‌رسانند و نفرين ابدي را براي خود دست و پا خواهند كرد.

پيكر مطهر آن عالم رباني را به شهر سنندج آوردند، علماء‌ و روحانيون و اقشار مختلف مردم در تشييع پيكر پاكش شركت كردند. طبق فتواي روحانيون طراز اول شهر سنندج، شهيد فهيم را بدون غسل و تكفين و با همان لباس خونين خود بخاك سپردند، تا در روز قيامت سندي بر مظلوميت آن شهيد بزرگوار باشد و ايشان نيز همانند شهداي احد هنگام سربرآوردن از خاك با شميم شهادت صحراي محشر را معطر سازد و در زمره‌ي شفاعت‌كنندگان قرار گيرد. عاش سعيداً و مات سعيداً: سعادتمند زيست و سعادتمند از اين دنيا رخت بربست.[11]

اين مقطع از زندگي آن بزرگوار يعني از اسارت تا شهادت سراسر مقاومت و ايستادگي و پايداري در برابر دژخيماني بود كه بويي از انسانيت نبرده و به ورطه‌ي انحطاط سقوط كرده بودند و مذبوحانه به هر نوع اعمال زشتي دست مي‌زدند.

طبق اسناد موجود، در طول مدت 13 روز اسارت شهيد فهيم مردم آويهنگ براي آزادي اين روحاني خدوم و انقلابي و صديق تلاش كردند تا اينكه بالآخره گروهكها براي آزادي وي مبلغ دو ميليون ريال وجه نقد تعيين كردند، ليكن شهيد ملّا حيدر فهيم به مردم آويهنگ و حومه پيام مي‌دهد كه:

«من عمرم رو به پايان است و راضي نيستم مردم مستضعف پولي براي آزادي من بدهند.» عليرغم سفارش آن مرحوم، مردم آويهنگ و روستاهاي اطراف مبلغ مذكور را فراهم مي‌كنند اما عناصر ملحد به قول و قرارهاي خود نيز عمل نمي‌كنند و بدن آغشته به خون آن شهيد نستوه را به مردم تحويل مي‌دهند، گو اينكه شهيد فهيم از نيات پليد دروني آنان آگاهي داشته‌اند به همين دليل به مردم توصيه كرده‌اند كه به جمع‌آوري پول اقدام نكنند.

فريب‌خوردگان وابسته به استكبار جهاني حتي پس از به شهادت رساندن آن روحاني عاليقدر از پيكر بي‌جانش هم واهمه داشتند. از اين‌رو حتي وصيت‌هاي شخصي شهيد را عليرغم وعده‌ي خودشان به خانواده‌ي آن مرحوم نمي‌رسانند و از بين مي‌برند.[12]


 

 

خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران                گفته آيـد در حديث ديگران[13]

اگر بخواهيم نقل قول ديگران درباره‌ي شهيد فهيم را در اينجا ذكر كنيم، بدون شك گفتني‌ها فراوان است و مثنوي هفتاد من كاغذ شود، زيرا آن مرحوم عمر طولاني و بابركتي داشته‌اند، و از سوي ديگر يكي از مراجع مردم براي صدور فتاوي و حل مشكلات فقهي بوده‌اند، بنابراين سرِ صحبت را با هركس كه باز كني، در مورد ايشان سخن‌ها براي گفتن دارد، بنابراين در اينجا مناسب ديديم كه محض اجتناب از اطاله‌ي كلام، فقط به چند نمونه از اظهارنظرها پيرامون شخصيت ايشان بسنده كنيم، آن هم از زبان كساني كه بيشتر در محضرش بوده‌اند و سالها در حلقه‌ي درس آن استاد فقيد، زانوي تلمّذ بر زمين نهاده‌اند و يا گفته‌هاي آنان بيشتر مقرون به صحت است، زيرا «مشت نمونه خروار است.»[14]

گفتني است افرادي كه از آنان نقل قول مي‌شود، در اين تاريخ يعني دي ماه سال 1384 هـ.ش همگي در قيد حيات هستند و اين نقل قولها از نوار مصاحبه با آنان گلچين و استخراج شده است.

 

1- ملّا حيدر مصطفوي عضو شوراي روحانيت سنندج و هيأت افتاء:

در مورد فضايل روحاني عاليقدر مرحوم حاج ملّا حيدر فهيم بايد عرض كنم كه من در محضر پدر بزرگوارم كه از روحانيون صاحب‌نام منطقه بودند، در سطح بالا مشغول تحصيل بودم، كتاب «مختصرالمعاني» يا «شرح مختصر» علّامه «سعدالدين تفتازاني» را در محضر ايشان تلمّذ مي‌كردم كه كتابي است دشوار در سه شاخه از فنون بلاغت. يعني: معان و بيان و بديع. يكي از روحاني‌زادگان منطقه كه ايشان هم‌طلبه بودند و در حوزه‌ي پدرم به تحصيل اشتغال داشتند، يك روز به من گفت: فلاني! چرا جهت ادامه‌ي تحصيل به حوزه‌هاي ديگر نمي‌رويد؟! من در جواب گفتم: تاكنون نزد كسي نرفته‌ام، آيا شما كسان ديگري جز پدرم سراغ داريد كه اعلم و افضل باشند؟! گفت: آري ملّا حيدر آويهنگ و ملّا مجيد دولت‌آبادي، هر دو مشهورند و شما مي‌توانيد نزد آن دو تحصيل كني.

البته چنين چيزي ميسر نشد، من فارغ‌التحصيل شدم و به سنندج آمدم. يادم هست يك بار به شوراي تازه تأسيس روحانيت در سنندج آمد، در آنجا مسائل علمي و فقهي فراواني مطرح شد، ديدم كه عالم و آگاه است و بر تمام مسائل ديني احاطه دارد و در سلك علماي معروف منطقه جاي دارد.

خط بسيار زيبايي داشت. اغلب فتواهاي شرعي كه صادر مي‌كرد به شوراي روحانيت سنندج ارجاع مي‌شد تا مجدداً مورد بحث و بررسي قرار گيرد. ما بارها در فتاوي ساير روحانيون اشكالات شرعي پيدا مي‌كرديم و جهت تصحيح احاله مي‌داديم، امّا در هيچكدام از فتواهاي ايشان اشكالات شرعي نيافتيم و تمام فتواهايش مطابق شرع نبوي و فقه شافعي بودند.

ويژگيهاي اخلاقي وي معروف است. كساني كه در معيّت ايشان به سفر حج رفته‌اند، نكات اخلاقي بسياري از وي نقل مي‌كنند كه همگي شنيدني است.

از جمله اينكه خود را برتر از ديگران نمي‌ديد و بارها مي‌گفت: ما، در مسافرت بايد كارها را بطور مساوي ميان خود قسمت كنيم و هركس انجام كاري را عهده‌دار شود.

خودم شخصاً در تشييع جنازه‌اش شركت كردم. خداوند او را با شهداء و صالحين محشور گرداند.

 

2- ملّا محمود قرباني عضو شوراي روحانيت سنندج:

هرچند من شايسته نيستم، اما به فراخور توان خود مي‌خواهم شمّه‌اي درباره‌ي علّامه‌ي شهيد مرحوم حاج ملّا حيدر فهيم بيان كنم باشد كه قبول افتد و در نظر آيد.

پايداري اين نظام اسلامي، مرهون و مديون خون شهيدان است. ما وظيفه داريم كه اين شخصيت‌ها را به نسل‌هاي آينده معرفي كنيم. روحاني عالي‌مقام شهيد فهيم براي منطقه ژاورود و مريوان يكي از مراجع فتوي بود و بسيار مورد اعتماد مردم. به كشاورزي و باغداري اشتغال داشت و از دسترنج خود ارتزاق مي‌نمود. من كه در حوزه‌ي ايشان تحصيل كرده‌ام بارها مي‌ديدم كه مشغول آبياري و كار زراعت بود، در اوج خستگي بيل بر زمين مي‌نهاد و سر همان مزرعه درس طلّاب را آغاز مي‌كرد، آنهم درس سطوح آخر همان دروسي كه برادران اهل تشيّع درس خارج فقه مي‌گويند.

هنگام درس تفسير بارها روبه آسمان گريه مي‌كرد و مي‌گفت: بايد انسان در هر لحظه از زندگي چنان تصور كند كه در حضور خداوند متعال براي محاسبه و بازخواست ايستاده است. اين جمله را بر زبان جاري مي‌نمود:

«حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا»[15]

يادم هست دوران مقدماتي طلبگي به حوزه‌ي علميه‌ي ايشان در قريه آويهنگ رفتم، نوجوان بودم، يك نفر روحاني در آويهنگ بنام «ملّا عبدالله ترابي» كار پيشنمازي و امامت جماعت مردم را برعهده داشت، اما مردم كه از مراتب علم و فضل و آگاهي مرحوم شهيد فهيم به خوبي آگاهي داشتند، همگي يكصدا گفتند: بايد ايشان امام و مدرّس باشند، ما فقط او را قبول داريم همه‌ي ما از صميم قلب جان نثار وي هستيم.

مراتب فقهي شهيد فهيم آنقدر بالا بود كه بسياري از مسائل پيچيده‌ي فقهي و علمي به ايشان ارجاع داده مي‌شد به ويژه مسائل مربوط به توريث و نحوه‌ي تقسيم ارث و ميراث. درست به خاطر دارم كه در آن دوران سه نفر روحاني طراز اوّل در منطقه‌ي مريوان بسيار پرآوازه و معروف بودند و به عنوان شافعي زمان از آنان ياد مي‌كردند. اين سه تن عبارت بودند از مرحـوم علّامه «ملّا محمّد باقر مدرّسي» در قريه‌ي بالك مريوان، «ملّا محمّد امين عالي» در قريه‌ي كاني‌سانان مريوان و مرحوم «حاج ملا سيدعلي خالدي» در روستاي ني مريوان. اين سه روحاني عاليقدر بارها و بارها مسائل دشوار و پيچيده‌ي فقهي و علمي را به ايشان ارجاع مي‌دادند و براي حل آنها از وي كمك مي‌گرفتند.

مرحوم فهيم حضور ذهن عجيبي در مسائل فقهي داشت، به ندرت به كتابها مراجعه مي‌كرد، سينه‌اش دريايي از محفوظات بود، ماحصل تحقيقات علمي را به حافظه‌اش مي‌سپرد تا هنگام مباحثه‌ي علمي به كتاب نيازي نداشته باشد.

آن شهيد ديدگاه مثبت و خوش‌‌بينانه‌اي به انقلاب اسلامي داشت. درست به خاطر دارم در رفراندم تغيير نظام كه حضرت امام خميني (ره) فرمودند: «جمهوري اسلامي نه يك كلمه زياد نه كم» شهيد فهيم با جان و دل آن را تأييد كردند و شركت در رفراندم را لازم دانستند.

در اوايل سال 1358 هـ.ش، اوضاع منطقه‌ي كردستان طوري بود كه براي شركت در اين رفراندم تا حدودي با مشكل مواجه مي‌شديم. مرحوم شهيد فهيم به بنده و حاج سيد صلاح‌الدين حسامي و چهار نفر ديگر دستور داد كه محرمانه شناسنامه‌ها را برداريم و به كوهي ميان آويهنگ و هويه رفته و با چند نفر رابط كه در آنجا حضور داشتند ملاقات كنيم و از طريق آنان محرمانه آراي خودمان را به صندوق بياندازيم.

شهيد فهيم در اوج قدرت و حاكميت گروهك‌ها، مردم مسلمان منطقه را تنها نگذاشت و در غم و شادي آنان خود را شريك كرد. گروهكها از وي مي‌خواستند تا به نفع آنان فتوي صادر كند اما آن شهيد مي‌گفت: شما از اسلام روگردان شده‌ايد، تا زماني به آغوش اسلام برنگرديد من هرگز به نفع شما سخني نخواهم گفت.

از اين‌رو مخالفان دين، او را سدّ راه خود مي‌دانستند و در نتيجه تصميم به حذف فيزيكي ايشان گرفتند. اين بود كه در ماه محرم الحرام سال 1362 هـ.ش، پس از 17 روز اسارت و شكنجه، او را همراه چهار تن ديگر از مردم روستاي آويهنگ به شهادت رساندند. تشيّع و تسنن هر دو در تشييع جنازه‌اش شركت كردند. يادم هست هنگاميكه جنازه‌ي آن شهيد بزرگوار را به مسجد جامع سنندج آوردند، تعدادي از روحانيون صاحب‌نام سنندج از جمله مرحوم ملّا فيض‌الله مرادي، مرحوم مجتهدي و شيخ قسيم مردوخي و ... همه به اتّفاق آراء فتوي دادند كه اين شهيدان نيازي به كفن ندارند و بايد مثل شهداي اُحد با همان لباس خونين دفن شوند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

3- حاج سيد صلاح‌الدين حسامي امام جمعه سابق سنندج:

من با شهيد والامقام مرحوم حاج ماموستا ملّا حيدر فهيم آشنايي ديرين داشتم. هنوز بسياري از زواياي شخصيت علمي آن عالم فرزانه، ناشناخته مانده است. به جرأت مي‌توانم بگويم كه از تمام جهات جامع بود، در فقه و كلام و تفسير و علوم بلاغت و منطق و فلسفه و صرف و نحو و ... تبحّر داشت. داراي هوش و استعداد سرشاري بود، تمام یافته­هايش را در حفظ داشت و كمتر به كتاب مراجعه مي‌كرد. من آن دوران در روستاي هويه سكونت داشتم و ايشان در آويهنگ كه براي درس خارج و سطح بالا به محضر وي رفتم. علماي سنندج در بسياري از مسائل فقهي به ايشان مراجعه مي‌كردند. او براي مردم كرد مايه‌ي افتخار بود. نقل است هنگام تشرّف به مكه جهت انجام مناسك حجّ با علماي آن سامان به بحث و مناظره مي‌پردازد. در حوزه‌ي علميه شهر مدينه او را گلباران مي‌كنند. ادبياتش بسيار قوي بود. مدت 80 سال از عمر پربارش لحظه‌اي از درس و تدريس غافل نبود. در عرفان نظري و مولوي‌شناسي، فقط كسي مثل مرحوم استاد برهان‌الدين حمدي مي‌توانست در مقابلش عرض اندام كند. متأسفانه اين عالم وارسته به علت شرايط آن دوران، همچنان در منطقه گمنام ماند و او را  بخوبي نشناختند. اگر در اين عصر و زمان كه عصر و دوران ارتباطات نام گرفته مي‌زيست، بدون شك در سطح جهاني و بين‌المللي شناخته مي‌شد.

به دولت وقت متكي نبود تا حقوق بگيرد زيرا رژيم طاغوت به روحانيت اصلاً توجه نمي‌كرد و آن مرحوم فقط از دسترنج خود ارتزاق مي‌نمود.

مشرب عرفاني خوبي داشت و هميشه با تحجر و خرافات به شدت مبارزه مي‌كرد.

اگر فردي شايسته نمي‌بود، هرگز بدست كمونيست‌ها به شهادت نمي‌رسيد. پس فرد شايسته‌اي بوده و يكي از مصاديق بارز اين دو بيت شعر شاعر كه مي‌فرمايد:

 

در مسلخ عشق جز نيكو را نكشـند          روبـــه صفتان زشتخو را نكشند

گر عاشق صادقي ز كشتن مهراس          مردار بود هر آنكه او را نكشند[16]

 

عاش سعيداً و مات سعيداً. سرفرازانه زيست و سرفرازانه نزد خداي خود بازگشت.

 

4- سيد اشرف حسامي مدرس حوزه و دانشگاه:

آشنايي من با استاد فهيم به سال 1349 هـ.ش برمي‌گردد كه در آن سالها طلبه‌اي جوان بودم و در محضر ايشان شروع به تلمّذ كتاب «شرح سيوطي» و «شرح نظام» كردم.

من با افراد حوزوي و دانشگاهي نشست و برخاست زيادي داشته‌ام، اما به جرأت مي‌توانم بگويم كه هنوز مثل او را نيافته‌ام. با وجود عقب‌ماندگي منطقه در آن دوران، او توانسته بود در همه علوم و فنون از اقران خود پيشي گيرد. بسيار شيفته‌ي استادش مرحوم «شيخ حبيب‌الله مدرس كاشتري» بود و به آن مرحوم غبطه مي‌برد. در تمام علوم متبحر و در فقه و اصول يگانه بود. در ريشه‌يابي لغات و كلمات عربي و اصطلاحات علمي و مقايسه ميان معاني لغوي و اصطلاحي كلمات، مهارت عجيبي داشت.

روانشناسي حروف يكي از ابداعات وي بود. در فلسفه مقايسه مي‌كرد ميان فلسفه‌ي ارسطو و افلاطون و فلاسفه‌ي اسلامي و در پايان ديدگاه‌هاي خود را به تفصيل بيان مي‌كرد.

بسياري از علماي صاحب‌نام كردستان عراق، زماني در محضرش كسب فيض كرده بودند 86 سال سن داشت اما در درس و تدريس و ارشاد مسلمانان همچنان سخت‌كوش و خستگي‌ناپذير بود.

بنده از سال 1349 هـ.ش تا سال 1355 هـ.ش كه كتاب «جمع‌الجوامع» در اصول فقه و كتاب «تهذيب الكلام» در علم كلام را در محضر وي تمام كردم و از دست ايشان اجازه‌نامه گرفتم، در حوزه‌ي علميه‌ي آن عالم فرزانه بودم.

تشكيل حكومت اسلامي و عمل به شريعت غراء و پياده نمودن احكام اسلامي در جامعه، يكي از آرزوهاي ديرينه او بود.

در آن سالهاي خفقان و ستم كه جاري نمودن كلماتی مانند «شهيد» و «شهادت» بر زبان جرم محسوب مي‌شد، من خودم خدا را شاهد مي‌گيرم كه بارها از زبان ايشان شنيدم كه مي‌گفت: «من اميدوارم كه خداوند براي كفاره‌ي تقصيراتم، شهادت را نصيب من گرداند.»

گويي مرگ عادي در بستر، چندان مورد دلخواهش نبود.

خاطره‌اي از آن استاد بزرگ دارم كه نقل آن در اينجا خالي از فايده نيست:

در مراسم فارغ‌التحصيلي طلّاب، رسم بر اين بود كه طلبه هنگام اخذ اجاره‌نامه دست استاد را مي‌بوسيد. استاد دست طلبه را رها نمي‌كرد و به او توصيه‌هايي مي‌نمود. يادم هست هنگام گرفتن اجازه‌نامه از دستان بابركت ايشان، آن مرحوم دست مرا رها نكرد و خطاب به من چنين توصيه نمود:

فرمود: اشرف! من مدت هفت سال تمام به تو درس داده‌ام بدون هيچگونه توقع و چشمداشتي. فقط براي رضاي حق به تو درس داده‌ام. من دانشي كه به تو انتقال داده‌ام به صورت وقف داده‌ام، تو نيز اينگونه باش و در برابر انتقال دانش و نشر علم هيچگونه توقع و چشمداشتي از هيچكس نداشته باش!

او يكي از مصاديق بارز اين حديث نبوي بود كه مي‌فرمايد: «العلماء ورثة الانبياء» دانشمندان دين وارثان پيامبرانند.[17]

 

5- ملّا صالح رضايي از روحانيون سنندج دندانساز تجربي:

از آغاز تحصيلات علوم ديني تا پايان آن در حوزه‌ي علميه‌ي آويهنگ بودم. حوزه‌ي ايشان هيچگاه خالي از طلبه نبود. از مسافت‌هاي دور و نزديك، گروه گروه مشتاقان علم و دانش به محضر آن روحاني عاليمقام مي‌آمدند و زانوي تلمذ مي‌زدند. در تمام علوم حوزوي متبحر بود بخصوص علم فقه كه در آن تخصص داشت به ويژه مبحث فرايض و علم تقسيم ارث و ميراث كه در فقه بسيار دشوار است. اولين درسي كه در محضر ايشان شروع كردم مقدمه (عوامل جرجاني) در علم نحو بود كه يكي از كتب مقدماتي حوزه است. آخرين كتابي كه در محضر وي به پايان بردم كتاب (جمع الجوامع) در علم اصول بود كه از كتب معتبر حوزوي است و مطالب آن بسيار سنگين و دشوار است كه طلاب در آخرين مراحل تحصيلات خود به آن روي مي‌آورند.

با اشعار سعدي و حافظ بسيار انس داشت. بارها در ميدان تقرير دروس بخصوص درس اخلاق، اشعاري از اين دو شاعر بزرگ را از بر مي‌خواند.

بسيار خوش‌رو و مهربان بود و هرگز كبر و غرور نداشت، گاهي با طلّاب شوخي مي‌كردند و به لطيفه‌گويي مي‌پرداختند. برخلاف رسم معمول در آن زمان كه روحانيون طراز اول فقط دروس سطح بالا را تدريس مي‌كردند و دروس مقدماتي را به ديگر طلاب سطح مياني واگذار مي‌كردند، ايشان دروس مقدماتي را نيز تدريس مي‌كردند تا الگويي براي ديگر روحانيون باشند.

بر اغلب كتب حوزوي بخصوص فقه و اصول و منطق حواشي متعددي نوشته‌اند كه اگر گردآوري شوند هر كدام كتاب جامعي خواهد بود.

در فقه كتابي بسيار معتبر نوشته‌اند در باب قضاوت ميان آراء شافعي و حنفي و تجزيه و تحليل و نقد و بررسي آراء اين دو فقيه بزرگ به نام (قحقش) كه حروف اختصاري (قال‌الحنفي) و (قال‌الشافعي) است. نسخ خطي آن موجود است و متأسفانه تاكنون امكانات چاپ و تكثير آن فراهم نشده است.

همچنين رساله‌اي در باب مناسك حج نوشته‌اند بخصوص فلسفه‌ي وقوف در عرفات كه هنوز بچاپ نرسيده است.

تا آنجا كه من به ياد دارم شهيد فهيم رساله‌اي در رد مرحوم «آية‌الله شيخ محمّد مردوخ» نوشته‌اند. گفتني است آية‌الله مردوخ در يكي از تأليفات خود اصل سيادت «سيّد بودن» را به طور كلي انكار كرده‌اند.

 

6- ملّا توفيق قربانی

ملّا توفیق قربانی امام جمعه بخش «موچش» در استان کردستان که از سال 1350 خورشیدی تا سال 1352 در حوزه علمیه آویهنگ به تحصیل علوم دینی اشتغال داشته و در محضر شهید بزرگوار مرحوم حاج ملا حیدر آویهنگ زانوی تلمّذ بــر زمین زده است، دربـاره شخصیت علمی آن شهید والامقام می­گوید:

بیشتر از دو سال در محضرش کسب فیض نمودم. انسانی بود بسیار وارسته و اندیشمند و در عین حال گمنام. در فقه نبوغ داشت و بسیار متخصّص بود بخصوص در باب توریث و تقسیم ترکه و میراث که در اصطلاح حوزوی به آن علم فرائض گویند.

شهید فهیم دارای تألیفات و حواشی متعدد بر کتب حوزه بودند از جمله حاشیه بر کتاب «جمع­الجوامع» در علم اصول فقه، حاشیه بر «گلبنوی آداب» در علم مناظره، حاشیه بر شرح «عقاید نسفی» در علم کلام، حاشیه بر حاشیه «ملّا عبدالله یزدی» در علم منطق، حواشی بر «سیوطی» و بسیاری دیگر از کتب حوزه که در آن زمان تدریس می­شدند. ایشان کتابی تألیف کرده­اند به نام «مجمع­المسایل» به سه زبان فارسی، عربی و کردی در فقه که هنوز به چاپ نرسیده است. شهید فهیم در آن کتاب دیدگاه­ها و نظریات فقهی علمای برجسته کردستان به ویژه استاد بزرگوارش مرحوم «حاج شیخ حبیب­الله کاشتری» را پیرامون مسائل متعدد فقهی و قضایای مطرح شده در آن زمان، به تفصیل مورد بررسی و تجزیه و تحلیل عالمانه قرار داده­اند. کتاب مذکور شبیه کتاب «جواهرالفتاوی» مرحوم ملّا عبدالکریم مدرّس است.

کتاب دیگری هم دارد با علامت اختصاری (قحقش) برگرفته از دو جمله: (قال الحنفی)، (قال الشّافعی) که در آن به بررسی آراء و نظریات شافعی و حنفی و مقایسه آنها با یکدیگر پرداخته و در این زمینه تلاش عالمانه­ای از خود نشان داده­اند و در بسیاری از مسائل از شافعی جانبداری می­کنند.

مُلّا توفیق قربانی همچنین اظهار داشت: بخاطر دارم که شهید فهیم برایم تعریف کرد که زمانی علمای منطقه ژاوه­رود کردستان با ایشان بر سر برخی از مسائل فقهی اختلاف­نظر پیدا می­کنند نامبـرده قضــاوت را به استــادش «حاج شیخ حبیب­الله مدرّس کاشتری» محوّل می­کند و استاد کاشتری پس از مطالعه و بررسی آراء طرفین سرانجام دیدگاه مرحوم فهیم را تأیید می­کنند و در پاسخ به علمای منطقه ژاوه­رود به این بیت شعر از شاعر شهیر و پرآوازه کُرد مرحوم «شیخ رضا طالبانی» استناد می­کنند که به زبان کردی می­گوید:

«خزمينة مة­دة­ن ثةنجة لة­طة­لَ عة­شرة­تي جافا

                         ميََلوورة نة­ضيََ ضاكة بة طذ قولـلة­يي قافا»[18]

یعنی: دوستان من! با عشیره جاف دست و پنجه نرم نکنید، مصلحت نیست مورچه با قُله قاف که کوه بلند و معروفی است درگیر شود.

آقای قربانی در بخش دیگری از خاطرات خود اظهار داشت:

مرحوم ملّا حیدر فهیم تولیت مسجد روستای آویهنگ را برعهده داشت و وجوه حاصله از موقوفات مسجد را صرف کارهای عمرانی آن می­کردند. یادم هست فردی از اهالی روستا چند شاخه از درختان گردو که متعلق به موقوفات مسجد بودند، قطع کرده بود شهید فهیم به این عمل وی اعتراض کرده و خواهان جبران خسارت بودند، اما آن فرد نه تنها تن به جبران خسارت نمی­داد بلکه زنش را تحریک کرده بود که هنگام عبور ملّا حیدر از کوچه­های روستا بطرف مسجد به ایشان اهانت کند و خار و خاشاک بر سرش بریزد. آن زن این عمل زشت را مرتکب شدند و هنگامیکه شهید فهیم به قصد نماز راهی مسجد بودند، در کوچه آب آلوده و خار و خاشاک بر سرش ریختند. آن مرحوم برگشتند و خطاب به آن زن گفتند: حضرت امام شافعی مأمور تو باد! که انتقام مرا بگیرد! روز بعد در همان لحظه و ساعت آن زن ناگهان درگذشت. این کار موجب رعب و وحشت مردم روستا شد و همگی اذعان کردند که مرحوم حاج ملّا حیدر فهیم فردی است مستجاب­الدّعوه که اگر او را بیازارند خداوند دعایش را علیه آزاردهندگان مستجاب خواهد کرد. از آن پس هیچ فردی از اهالی روستای آویهنگ به خود اجازه نمی­داد و اصلاً جرأت نمی­کرد موجبات آزردگی خاطر ایشان را فراهم کند.

آقای قربانی در بخش دیگری از خاطرات خود درباره مستجاب شدن دعای شهید فهیم به ما گفت: نقل است که مرحوم فهیم پس از فراغت از تحصیل علوم دینی و اخذ اجازه افتاء و اجتهاد در آغاز جوانی که تازه ازدواج کرده بودند، به عنوان پیشنماز در یکی از روستاهای اطراف شهر سنندج به نام «گزر دره» مشغول انجام وظایف دینی و نشر و تبلیغ احکام بودند و در آن زمان گویا سردفتری ازدواج و طلاق را نیز برعهده داشته­اند که این امر موجب می­شود که مردم بیشتر به منزل ایشان تردد و رفت و آمد داشته باشند.

در یکی از روزها زن جوانی از شوهرش قهر می­کند و به قصد تظلم و دادخواهی به مرحوم شهید فهیم مراجعه می­نماید و از ایشان می­خواهد که شوهرش را نصیحت کند تا از اذیت و آزار وی دست بکشد. شهید فهیم نیز پا در میانی کرده و ضمن احضار شوهر آن زن دستورات دین مبین اسلام را پیرامون حسن معاشرت با زنان برای وی بازگو می­کند و از وی می­خواهد با زنش آشتی کند­، اما شوهر آن زن ناجوانمردانه مرحوم فهیم را متهم به تحریک زن به نفع خود می­کند و اظهار می­دارد که شما زن مرا تحریک نموده­اید تا از من طلاق بگیرد و به عقد شما درآید. خلاصه به مرحوم فهیم تهمت­های ناروا می­زند. شهید فهیم به پیروی از سیره­ی حضرت یوسف علیه­السلام از این اتهام ناروا چندان نگرانی به خود راه نمی­دهد زیرا در واقع خود را پاک و مبرّی دیده و برای رسوایی مخالفان از خداوند کمک می­طلبد.

آقای قربانی اضافه کرد: سرانجام روز موعود یعنی روز جمعه و آدینه فرا می­رسد و مردم روستا برای برگزاری نماز جمعه در مسجد جمع می­شوند. شهید فهیم قبل از ایراد خطبــه­ها و در جمع نمـازگزاران به بیان این اتهام ناروا می­پردازد و در ضمن ردّ اتهامات به این آیه قرآن استناد مي‌كند كه خداوند متعال از زبان حضرت يوسف عليه‌السلام مي‌فرمايد: «و ما ابرّي نفسي اِنَّ النَّفس لامَّارة بالسّوء الّا ما رحم ربّي انّ ربّي غفور رحيم»سورة يوسف: آية 53

یعنی: و تبرئه نكنم خويشتن را زيرا نفس آدمي بسيار امركننده است به زشتي مگر آنكه رحم كرده است پروردگار من، همانا پروردگار من است آمرزنده مهربان.

آنگاه شهيد فهيم رو به نمازگزاران و كسانيكه اتّهام مذكور را شايع كرده و در ميان مردم گسترش داده بودند، مي‌گويد: اين قرآن و اين آيات ميان من و شما حكم باشد و داوري كند، من پاك‌دامني خود را به خداوند محوّل مي‌كنم و از وي مي‌خواهم كه تهمت‌زنندگان را به عقوبت سخت گرفتار كند تا درس عبرتي باشند براي ديگران. اين را مي‌گويد و به ايراد خطبه‌هاي نماز جمعه مي‌پردازد.

آقاي قرباني مي‌گفت: سرانجام دعاي شهيد فهيم در پيشگاه، خداوند مستجاب مي‌شود و در طول 15 روز تمام افراد آن خانواده از كوچك و بزرگ كه به ايشان تهمت ناروا بسته بودند بر اثر يك بيماري مرموز همگي جان خود را از دست مي‌دهند. حتي احشام و دام و طيور و ماكيان خانگي آنان نيز از اين بيماري مرموز جان سالم بدر نمي‌برند و همگي يك‌جا تلف مي‌شوند. مجموع اين حوادث باعث شدند تا از آن شهيد بزرگوار همواره به عنوان فردي عارف و صاحب كرامات و فردي مستجاب‌الدّعوه ياد شود. از اين رو همه مردم او را گرامي مي‌داشتند و هركس به نحوي تلاش مي‌كرد تا از نفوس معنوي ايشان بهره‌مند گردد.

 

7- اهالی آویهنگ:

اتومبیل متعلق به واحد پژوهش و تحقيقات بنياد شهيد انقلاب اسلامي كردستان، در يكي از روزهاي گرم تابستان 1385 خورشيدي، جاده كوهستاني و صعب‌العبور منطقه ژاوه‌رود بطرف مريوان را در پيش گرفت تا پژوهشگران اين واحد ضمن ديدار با اهالي متدين و سختكوش روستاي «آويهنگ» از زبان آنان خاطراتي چند درباره زندگي و مبارزات و نيز فعاليت‌هاي سياسي، اجتماعي، و فرهنگي ... شهيد ملا حيدر فهيم شنيده و آنها را ثبت و ضبط نمايند.

اتومبيل حامل پژوهشگران، روستاهاي اطراف را يكي پس از ديگري پشت سر مي‌گذاشت و جاده پر پيچ و خم منطقه را درمي‌نورديد. كوه‌هاي سر به فلك كشيده، دره‌هاي عميق با درختان گردو كه از دور نمايان بودند، مردماني سختكوش به صلابت و استواري كوه‌ها، صخره‌ها و درختان كهنسالي كه آفتاب سوزان بر آنها مي‌تابيد...

پس از فراز و فرودهاي فراوان، سرانجام در يك دره عميق و پر از درختان ميوه‌اي، روستايي از دور نمايان شد كه قبل از هر چيز مناره و گلدسته‌هاي مسجد قديمي آن، چشمها را به خود خيره مي‌كرد. آري آن روستا «آويهنگ» زادگاه شهيد بزرگوار حاج ملا حيدر فهيم بود. مسجد بسيار قديمي بود و سبك معماري خاصي داشت. اهالي آنجا آن را از مساجد صدر اسلام معروف به (مساجد عبداللهي) مي‌دانند كه گويا به دستور «عبدالله بن عُمر بن الخطاب رضي‌الله عنه» و با نظارت كامل ايشان ساخته شده است. نظير اين مسجد در روستاي «نگل» در منطقه «كلاترزان» نيز وجود دارد كه در آنجا قرآني بسيار نفيس متعلق به صدر اسلام كه بر پوست آهو نوشته شده است، نگهداري مي‌شود كه هر روز پذيراي خيل عظيمي از زائران كردستاني است كه از قرآن مذكور به عنوان يك قرآن متبرك استمداد مي‌جويند.

روستاي آويهنگ در دره‌اي واقع شده كه اطرافش را كوه‌هاي مرتفع و درختان پرثمر احاطه كرده است.

به محض رسيدن به روستا، مورد استقبال اهالي آنجا قرار گرفتيم و به گرمي ما را پذيرفتند. وقتي متوجه شدند كه قصد ما، تحقيق و پژوهش پيرامون زندگي و مبارزات روحاني شهيد مرحوم حاج ملا حيدر فهيم است، شور و اشتياق وصف‌ناپذيري به آنان دست داد و با ذكر نام آن مرحوم، بي‌اختيار اشك از ديدگان يكايك آن مردم جاري مي‌شد.

افراد معمّر و ميانسال روستا هر يك خاطرات بي‌شماري از آن شهيد بزرگوار داشتند و براي بيان و تشريح آن خاطرات سعي مي‌كردند از همديگر پيشي بگيرند.

«حاج محمّد پيشكاري» 74 ساله كه بسيار قبراق و سرحال به نظر مي‌رسيد، مي‌گفت: مرحوم حاج ملا حيدر ـ رحمه‌الله ـ با مردم روستا كه اكثر باغدار و زحمتكش بودند، بسيار مهربان و خوش‌برخورد بود و با سعة صدر با مردم رفتار مي‌كرد.

در كارهاي اجتماعي شركت مي‌جست و براي كشيدن جاده به روستا و احداث درمانگاه و ديگر امكانات رفاهي، بسيار در تلاش بودند به طوريكه مردم را بسيج مي‌كردند كه با بيل و كلنگ و وسايل ابتدايي آن دوران به احداث جاده بپردازند.

حاج محمّد پيشكاري كه دستاري زردرنگ به نشانه تشرف به حج بر سر داشت اضافه كرد: مرحوم حاج حيدر فهيم براي حل و فصل دعاوي مردم يك مرجع بزرگ ديني بود و طبق شريعت اسلام همه دعاوي را حل و فصل مي‌كرد. بدون اينكه چشم‌داشت مادي از كسي داشته باشد.

«سيد جبار بهرام‌پور» كه آموزگار ديني در روستاست از شاگردان مرحوم فهيم بوده و مدت زماني در محضر ايشان به تحصيل علوم ديني پرداخته است، مي‌گفت: من از قرآن و عمّ جز شروع كردم و تا كتاب «فتح‌المعين» ـ كه كتابي است در فقه شافعي ـ از محضر شهيد فهيم كسب فيض نمودم.

مرحوم حاج ملا حيدر فهيم فردي مستجاب‌الدّعوه بود. هر مطلبي كه مي‌خواست به محض گشودن كتاب فوراً آن مطلب مي‌آمد بدون اين‌كه نيازي به ورق زدن صفحات براي پيدا كردن باشد.

در فصل تابستان و پائيز بهترين ميوه‌هاي باغ خود را مي‌چيدند و در راه خدا به كساني مي‌دادند كه در روستا فاقد هرگونه باغ و زمين بودند و در اصطلاح محلي آنان را «جورچين» مي‌نامند. جورچين يعني فردي كه به جاي چيدن ميوه‌ي باغ، جور فقر و تنگدستي خود را مي‌چينند. آقاي بهرام‌پور اضافه كرد: هرگاه مهماني وارد خانه شهيد فهيم مي‌شد، ايشان سعي مي‌كرد با بهترين ميوه‌هاي باغ خود از آن ميهمان پذيرايي كند. تواضع بيش از حد داشت. هيچ‌گاه كار خود را به ديگران واگذار نمي‌كرد و به كسي دستور نمي‌داد. زين و يراق و پالان اسب خود را، خود ترميم مي‌كردند و مي‌دوختند. بسيار اهل قناعت بودند و ساده‌زيستن ايشان زبانزد خاص و عام بود. شهيد فهيم اهل حرفه‌وفن بودند. ساعت و چراغ والور مردم را مجاني تعمير مي‌كرد. هميشه در منزل جعبه كمك‌هاي اوليه داشت و هرگاه مشكلي پيش مي‌آمد بلافاصله به كمك حادثه‌ديدگان مي‌شتافت.

ميوه‌ي باغ خود را هرگز نمي‌فروخت بلكه به عنوان سوغات و هديه براي دوستان و آشنايان خود ارسال مي‌كرد. گاهي اضافه هم مي‌خريد چون ميوه باغ خود كفاف نمي‌كرد. ايشان برخلاف برخي از روحانيون متحجّر كه گوش دادن به راديو و مطالعه‌ي روزنامه را جايز نمي‌دانستند، به اخبار راديو گوش مي‌دادند و روزنامه‌ها را مطالعه مي‌كردند. علاوه بر اين راديوي خود را به حجره‌ي طلاب وصل مي‌كردند تا آنان نيز از اخبار و حوادث روز مطلع شوند. براي عمران و آبادي روستاي آويهنگ و روستاهاي مجاور بسيار در تلاش بودند. بارها از وي شنيدم كه مي‌گفت: فلاني! اين جاده روستا مرا پير كرد. يادم هست يك بار استاندار وقت به آويهنگ آمد و در منزل مرحوم فهيم شيشه‌هاي دوات بسياري ديد و از آنها تعجب كرد. شهيد فهيم گفت: جاي هيچ‌گونه تعجب نيست اين‌ها شيشه‌هاي دواتي هستند كه با آنها صدها تقاضا و دادخواست نوشته‌ايم و كاغذها سياه كرده‌ايم اما هيچ ترتيب اثري داده نشده است.

استاندار وقت از شنيدن سخنان مرحوم فهيم آزرده‌خاطر شدند.

يادم هست هنگام تلاوت قرآن كريم به آيه‌ي شريفه: «و اكتبنا مع الشّاهدين...»[19] مي‌رسيدند، بلافاصله اشك از چشمانش سرازير مي‌شد و از عمق جان دعا مي‌كرد كه خداوند شهادت را نصيب وي گرداند. سرانجام اين دعاي وي مستجاب گرديد و به فيض شهادت نائل آمد. بهرام‌پور اضافه كرد:

شهيد فهيم داراي ويژگيها و معنويات خاصي بودند. يادم هست روزي ايشان در بستر بيماري بودند و مردم به عيادت مي‌آمدند. فصل سرد زمستان بود. فردي مغرض تحت پوشش عيادت وارد شدند به خيال خود شهيد فهيم در حالت احتضار هستند و ديگر توان حرف زدن را ندارند. همين‌كه ديدند مرحوم فهيم در حال سخن گفتن با عيادت‌كنندگان هستند با اوقات تلخي مجلس را ترك كردند و هنگام بيرون رفتن از منزل زير لب زمزمه ‌مي‌كردند: «هنوز از حرف زدن نيفتاده است». مرحوم فهيم بلافاصله او را صدا زد كه برگردد. به محض برگشتن به ايشان گفت: اين را بدان كه من تا آخرين نفسهايم زبانم از سخن گفتن بند نمي‌آيد و اين خود نشان از عاقبت به خيري است.

اتّفاقاً همين‌طور هم شد و آن مرحوم تا لحظه شهادت هيچ‌گاه زبانش از گفتن بند نيامد و از تکلم باز نماند. روانش شاد باد.

  

شهادت حاج ملّا حيدر فهيم روحاني برجسته و مدرس صاحب‌نام حوزه‌هاي علميه كردستان، بازتاب گسترده‌اي در رسانه‌هاي ملّي و استاني و در مطبوعات كشور داشت. صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مركز كردستان ـ سنندج واحد اطلاعات و اخبار در بخش‌هاي مختلف خبري خود ضمن درج زندگينامه آن شهيد والامقام، خبر دستگيري و نحوه شهادت و تشييع پيكر پاك ايشان و همرزمانش را بطور مبسوط پخش نمود. ارگانها، سازمانها و نهادهاي انقلابي نيز با صدور اطلاعيه‌هايي كه از صدا و سيماي مركز سنندج پخش شدند، شهادت آن روحاني عاليقدر را تسليت گفتند و به بيان سجايا و ويژگيهاي اخلاقي وي پرداختند.

روزنامه‌هاي سراسري از جمله كيهان، اطّلاعات، جمهوري اسلامي، روزنامه‌ها و مجلات ويژه مناطق كردنشين نيز هر كدام به نوبه خود ضمن درج تاریخ زندگی آن روحاني والامقام خبر شهادت مظلومانه‌اش را در سطح وسيعي منتشر كردند و از صلابت و استواري آن مجاهد نستوه مطالبي به چاپ رسانيدند.

شوراي روحانيت استانهاي همجوار به ويژه مناطق سنّي‌نشين نيز ضمن ابراز همدردي با شوراي روحانيت كردستان، با صدور اطلاعيه‌هايي جنايت به شهادت رساندن آن روحاني بزرگوار را محكوم كردند. روزنامه‌ي (جمهوري اسلامي) در تاريخ 10/9/1362 هـ.ش اطلاعيه مشترك سپاه پاسداران كردستان و روحانيت شهرستان اروميه را در مورد شهادت ملّا حيدر فهيم اينگونه منتشر كرد:

 

با انتشار اطلاعيه‌هاييسپاه پاسداران كردستان و روحانيت اروميه جنايت به شهادت رساندن روحاني اهل تسنن را محكوم كردند.

 

«به مناسبت شهادت مظلومانه ملّا حيدر فهيم امام جمعه روستاي آويهنگ و يكي از علماي اهل سنّت كردستان و چهار تن از اهالي روستاي مذكور كه بدست ظالمان و مزدوران ابرقدرتها به شهادت رسيده‌اند، اطلاعيه‌هايي از سوي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كردستان و روحانيت اهل تسنّن اروميه انتشار يافت.

در قسمتي از اطلاعيه سپاه پاسداران كردستان آمده است: چته‌ها بخاطر جبران شكستهاي صدام در عمليات والفجر4 با يورش به مردم بي‌دفاع آويهنگ، وحشيانه و مغول‌وار عده‌اي از آنان را شهيد و عده‌‌اي را به همراه امام جمعه بزرگوارشان (حاج حيدر فهيم) به اسارت مي‌برند كه پس از چند هفته شكنجه و آزار سرانجام ايشان را به همراه 4 تن از محرومين روستاي آويهنگ به شهادت مي‌رسانند. ما ضمن اينكه شهادت اين روحاني معظم و همراهانش را به امام و امت و خانواده محترمشان تبريك و تسليت مي‌گوئيم، خون سرخشان را گواه مي‌گيريم كه تا نابودي كامل كفر و فساد و فتنه و برقراري كامل دين حق تعالي از پا نخواهيم نشست و همگام با پيشمرگان دلير مسلمان كرد انتقام خون شهداي مظلوم كردستان را اعم از مهاجر و انصار از استكبار جهاني خواهيم گرفت.

 

همچنين در قسمتي از اطلاعيه روحانيت اهل تسنّن اروميه آمده است:

 

شهيد ملّا حيدر فهيم مدرس 81 ساله مدرسه علوم ديني كه در اسارت گروهك‌هاي ملحد و كافر بوده، سرانجام به جرم دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي و رهبري امام امّت به ضرب گلوله‌هاي آمريكايي بدرجه رفيع شهادت نائل گرديد.

گروهك‌هاي مزدور و كافر منطقه كه لحظات آخر عمر ننگين خود را مي‌گذرانند، بايد بدانند كه با اين ترورها نه اينكه نمي‌توانند خدشه‌اي بر اراده مصمم روحانيت مبارز اهل سنّت منطقه وارد سازند بلكه ملّت كرد با هدايت و ارشاد روحانيون جان بر كف كرد سلاح بر دست گرفته و جهت دفع و نابودي اين گروهك‌ها و استقرار مباني جمهوري اسلامي در منطقه به پيش خواهد رفت».

واحد اطّلاعات و اخبار صدا و سيماي مركز كردستان در تحليل خبري خود پيرامون شهادت اين روحاني والامقام، نوشت:

«هر مسلمان آگاه و باايمان مي‌داند كه در طول تاريخ دشمنان قسم‌خورده دين محمّدي تمام كوشش و سعي خود را به كار برده تا عالمان و آگاهان به مسائل اسلامي را كه سدّ راه اهداف ضد دينشان بوده‌اند از ميان بردارند. اين شهيد هم قرباني نيات ضداسلامي شد و در تاريخ 24/7/1362 گروهك كومله شب تاسوعا به منزل مسكوني ايشان در بخش آويهنگ يورش برده و پيرمرد 81 ساله را با زبان روزه به اسارت مي‌برند. شهيد فهيم بارها مي‌گفت: بمنظور احساس رنج و مصيبتي كه امام حسين (ع) در ايام تاسوعا و عاشورا متحمل شدند، اين دو روز را روزه مي‌گيريم. اين بود كه آن شهيد بزرگوار را با زبان روزه مورد شكنجه و اذّيت و آزار قرار دادند و سرانجام پس از چندين روز گرداندن در كوه‌هاي صعب‌العبور منطقه او را به فيض شهادت نائل مي‌سازند. اين فاجعه را به اين منظور انجام دادند كه به خيال خود راه فساد و كارهاي ضداخلاقي به روي آنان باز مي‌شود غافل از اين‌كه خداوند در همه حال نگهدارنده دين مبين است و لو كره المشرکون».[20]

روزنامه كيهان مورخ سه‌شنبه دهم آبان سال 1362 خورشيدي برابر با 25 محرم‌الحرام سال 1404 هـ.ق مطابق با اول نوامبر سال 1983 ميلادي شماره 12003 در صفحه اول خود با تيتر درشت خبر شهادت ملّا حيدر فهيم و چهار تن از اهالي روستاي آويهنگ را، اينگونه درج نمود.

گروهك‌هاي ضدانقلاب روحاني اهل سنّت كرد و چهار پيشمرگ مسلمان را پس از 25 روز شكنجه شهيد كردند.

 

در صفحه دوم همين روزنامه و در توضيح اين خبر چنين آمده است:

 

«ملّا حيدر فهيم 81 ساله امام جمعه آويهنگ سي و هفتمين روحاني شهيد در كردستان است. سنندج ـ پيكرهاي پاك ملّا حيدر فهيم امام جمعه و جماعت 81 ساله روستاي آويهنگ از علماء و مدرسين اهل تسنن كردستان و 4 تن از پيشمرگان مسلمان كرد اهل اين روستا كه 25 روز قبل به اسارت دژخيمان گروهك‌هاي وابسته درآمده بودند، يكشنبه گـذشته در محـور سنندج ـ مريوان پيدا شد.

به گزارش خبرگزاري جمهوري اسلامي در همين رابطه از سوي مركز بزرگ اسلامي غرب كشور و سيد صلاح‌الدين حسامي امام جمعه سنندج تلگرام‌هاي تبريك و تسليتي به محضر امام امت مخابره شد.

يادآور مي‌شود روستاي آويهنگ يكي از روستاهاي بزرگ محور سنندج ـ مريوان است و در حدود 30 كيلومتري سنندج قرار دارد كه طي فروردين ماه سال جاري از لوث وجود ضدانقلاب پاكسازي شد و ملّا حيدر فهيم سي و هفتمين شهيد از روحانيت كردستان است.

 

كيهــان

در ادامه همين خبر مي‌افزايد:

به همين مناسبت از سوي شوراي مركزي ائمّه جمعه كردستان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كردستان، شوراي روحانيت اهل تسنّن اروميه و مدرسين مدرسه علوم ديني شيخ شلتوت اروميه، اطلاعيه‌هايي انتشار يافت.

در اين اطلاعيه‌ها جنايات گروهك‌هاي مزدور شرق و غرب محكوم شده است و يادآوري گرديده است كه گروهك‌هاي مزدور و كافر منطقه كه لحظات آخر عمر ننگين خود را مي‌گذرانند بايد بدانند كه با اين ترورها نه اينكه نمي‌توانند خدشه‌اي بر اراده‌ي مصمّم روحانيت مبارز اهل سنّت منطقه وارد سازند بلكه ملّت كرد با هدايت و ارشاد روحانيون جان بر كف كرد سلاح بر دست گرفته و جهت دفع و نابودي اين گروهك‌ها و استقرار مباني جمهوري اسلامي در منطقه به پيش خواهند شتافت».

گفتني است مجلات آن زمان نيز كم و بيش اخبار مربوط به شهادت اين روحاني مجاهد را در صفحات خود درج كرده‌اند كه بخاطر اجتناب از تكرار مكرّرات از بيان مطالب آنها صرفنظر كرديم زيرا مطالب خبري روزنامه‌ها و مجلّات شبيه به هم هستند چون در يك مقطع خاص زماني نگاشته شده‌اند.

از سوي ديگر اين ضرب‌المثل بسيار معروف است كه: «از بسيار اندكي و از هزاران يكي».[21]

اگر بخواهيم ديدگاه‌هاي آن شهيد والامقام را پيرامون مسائل گوناگون به رشته تحرير درآوريم، اين كار از يكسو مستلزم مدت زمان طولاني است تا بتوان به نتايج مطلوب دست يافت، زيرا اكثر مكاتبات، تأليفات و دست‌نوشته‌هاي آن مرحوم به علت شرايط نابسامان آن دوران و نيز به علت سهل‌انگاري متصديان امور و بستگان آن عالم فقيد به كلي از بين رفته‌اند و نشاني از آنها يافت نمي‌شود.

آنچه باقي مانده است شايد حواشي بر كتب حوزوي و يا نامه‌هايي باشد كه آن مرحوم به مناسبت‌هاي مختلف براي شاگردان خود و يا روحانيون و فضلاي كردستان نگاشته‌اند. يافتن اينگونه آثار مستلزم درنورديدن بسياري از روستاها و شهرهاي استان كردستان است كه از توان يكفرد خارج است.

از اين‌رو براي پي بردن به برخي انديشه‌هاي آن روحاني شهيد، ناچار به حواشي متفرقه ايشان بر كتب فقهي و حوزوي و نيز مصاحبه با آن دسته از فضلاي كرد كه در محضر وي كسب فيض نموده‌اند، و يا مطالب و سخنرانيهاي ايراد شده در همايش و يادواره‌ها مراجعه نموده‌ايم كه اين كار در ذات خود خالي از كاستي‌ها نيست، اما بر منوال ضرب‌المثل: «مشت نمونه‌ي خروار است و اندك دليل بسيار[22]» نمي‌توان از اين مقدار اندك هم چشم‌پوشي نمود.

 

الف: امام خميني (ره)

شهيد بزرگوار حاج ملّا حيدر فهيم به حضرت امام خميني (ره) رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران ارادت خاصي داشتند و به عنوان يك روحاني آگاه هميشه او را مي‌ستودند.

آقاي ملا صالح رضايي از شاگردان مرحوم فهيم نقل مي‌كند: يك روز در روستاي آويهنگ شهيد فهيم دست مرا گرفت و به عنوان مهمان به خانه برد. همينكه وارد منزل شديم، ديدم عكسي از امام خميني بر ديوار نصب است و در كنار آن جملاتي به چشم مي‌خورد. از چگونگي نصب آن عكس بر ديوار منزل پرسيدم.

مرحوم فهيم با لبخندي آرام و مليح گفت: اين پير روحاني فتواي خوبي داده‌اند كه من آن را مي‌پسندم چون موجب اتفاق و وحدت ميان مسلمانان خواهد شد. پرسيدم: محتواي فتوا چيست؟! گفت: به شيعيان دستور داده‌اند كه هنگام سفر به حجاز جهت اداي مناسك حج از علماي اهل تسنّن آنجا تبعيت و در نمازهاي جمعه و جماعت اهل سنّت شركت كنند و به طور كلي از فقه اهل سنّت تبعيت نمايند.

 

ب: انقلاب اسلامي

شهيد فهيم پيروزي انقلاب‌ اسلامي در ايران را تكرار مجدد تاريخ مي‌دانست.

آقاي (سيد اشرف حسامي) از استادان حوزه و دانشگاه كه مدت زمان طولاني در محضر ايشان كسب فيض نموده‌اند، در مراسم يادواره شهيد فهيم و 35 شهيد محور آويهنگ كه در شهرستان سنندج برگزار شد، گفت:

عالم رباني شهيد حاج ملّا حيدر فهيم مي‌گفت: در سدة نخستين تاريخ ظهور دين مبين اسلام كه آفتاب عالمتاب آخرين اديان الهي دين اسلام طلوع كرد، نظام پادشاهي ساسانيان در ايران در مقابل عظمت آن فرو ريخت و سر تعظيم پائين آورد.

قرنها سپري شد تا اينكه در ايران مجدداً نظام شاهنشاهي احيا شد اما ديري نپائيد كه انقلاب اسلامي در ايران رخ داد و بساط سلطنت را براي هميشه برچيد. اين امر يكي از وعده‌هاي الهي در قرآن بود كه تحقق يافت.

 

ج: تعدد مذاهب اسلامي:

برخلاف نظريه‌ي برخي از روحانيون كه تعدد آراء و مذاهب اسلامي را مايه اختلاف و تنش ميان پيروان مذاهب مختلف مي‌دانند، شهيد فهيم با تأسّي از حديث نبوي: «اختلاف امّتي رَحْمَةٌ» و به روايتي: «اِخْتِلافُ الْعُلَماءِ رَحْمَةٌ» كه مقصود ارشاد به سعي در طلب حقايق است كه البته در طريق آن مشاجره و جدل بكار است... چون اين اختلافات براي كشف حقايق ديني است كه از طريق اجتهاد صورت مي‌گيرد، لذا مايه رحمت و بركت است و تعدد آراء و مذاهب فقهي را بايد با ديده احترام نگريست. وي معتقد بود تلاش مجتهدين و علماي سلف در راه توسعه معارف ديني بوده نه هواي نفس، بنابراين تعدد مذاهب امري طبيعي است.[23]

«خدایا چنان کــــن سرانجام کار      تو خوشنود باشی و ما رستگار»

 

پایان

 

 

 

 

                                                                                                                         



1- اهل سنّت هنگام ذكر نام حضرت علي عليه السّلام، به جاي اين جمله و يا جمله‌ي رضي الله عنه، جمله كرّم‌الله وجهه به كار مي‌برند. يعني: خداوند سيماي او را گرامي بدارد. دليل اين كار، اين است كه آن حضرت در نماز پيشتاز بوده و هرگز براي بُت سجده نكرده‌اند. در كردستان حضرت علي (ع) را «حيدر كرّار» لقب داده‌اند.

«كرّار» صيغه مبالغه از ماده «كرّ» به معني بسيار حمله‌كننده به دشمن، كسي كه از روي تاكتيك جنگي عقب‌نشيني نموده پشت به دشمن ميدان جنگ را ترك مي‌كند و مجدداً به دشمن يورش مي‌برد.

«كرّ» و (فرّ) دو اصطلاح نظامي‌اند كه در جنگهاي قديم به كار مي‌بردند.

ر ك: فرهنگ زبان فارسي ـ تأليف دكتر مهشيد مشيري ـ چاپ چهارم، تهران ـ سروش 1378 هـ.ش.

1- دانشمندان كرد در خدمت علم و دين. تأليف عبدالكريم مدرس با ترجمه و حواشي و تعليقات از احمد حواري‌نسب. انتشارات اطلاعات. تهران 1369 چاپ اول ص506.

2- تاريخ مشاهير كرد عرفا، علما، ادبا، شعرا ـ جلد دوم بقلم مرحوم بابا مردوخ روحاني متخلص به (شيوا) به كوشش محمّد ماجد مردوخ روحاني صفحات 493-494 چــاپ دوم انتـشارات سروش 1382 هـ.ش.

1- سراينده‌ي اين بيت شعر ناشناخته است. يعني: پس از مرگ آنچه كه نشاني از ما دارد همان آثار بجاي مانده از ماست. پس از ما به آثارمان بنگريد.

1- بروشور ستاد برگزاري يادواره شهيد ملّا حيدر فهيم و 35 شهيد محور آويهنگ.

1- همان منبع.

1- بخشي است از آيه شماره 249 در سوره (بقره) مربوط به داستان طالوت و جالوت كه در قرآن به تفصيل آمده است.

سربازان لشكر طالوت كه تعدادشان اندك اما داراي ثبات عقيده و ايمان راسخ بودند و يقين داشتند كه پاداش اخروي در انتظار آنان است، گفتند: ما عرصه‌ي جهاد را ترك نخواهيم كرد چه‌بسا گروه اندك كه بر گروه فراوان به ياري خدا غلبه كردند و پيروز ميدان شدند و خداوند با كساني است كه اهل صبر و پايداري‌اند.

1- آيات 16 و 17 از سوره‌ي (اعلي)

يعني: بلكه برمي‌گزينيد زندگاني اين دنيا و زخارف آن را وانگهي سراي آخرت بهتر و پايدارتر است.

1- مصاحبه‌ي تلويزيوني بنياد شهيد انقلاب اسلامي كردستان با آقايان سيداشرف حسامي و ملّا محمود قرباني پيرامون شخصيت و جايگاه شهيد فهيم.

1- اظهارات ملّا صالح رضايي ساكن سنندج از شاگردان شهيد فهيم.

1- در مورد این ضرب­المثل و شیوه بکارگیری آن، در مقدمه این کتاب توضیحات لازم داده شده است.

1- به نقل از بروشور ستاد برگزاري يادواره شهيد ملّا حيدر فهيم و 35 شهيد محور آويهنگ تابستان سال 1382 هـ.ش.

1- مثنوي معنوي تأليف مولانا جلال‌الدين محمد بن محمد بن الحسين البلخي ثم‌الرّومي. جلد اول دفتر اول به تصحيح رينولد. 1. نيكسون به اهتمام دكتر نصرالله پورجوادي، چاپ مؤسسه انتشارات اميركبير تهران 1373 هـ.ش. ص10. قبل از اين بيت چنين آمده است:

گفتمش پوشيده خوشـتر سرّ يار                      خود تو در ضمن حكايت گوش دار...

2- امثال و حکم تألیف علامه علی­اکبر دهخدا جلد 4 «مشت نمونه خروار است و اندک دلیل بسیار».

1- ضرب­المثلی است معروف که در آثار عرفاء بیشتر به چشم می­خورد. یعنی: قبل از اینکه مورد بازخواست قرار گیرید، خودتان را حساب­رسی کنید. در برخی منابع به این صورت آمده است: حاسب نفسک قبل ان تحاسب. نظیر: آدم حسابش را پیش خودش می­کند.

چو داد از تنِ خـــویشتن داد مرد        چنان دان که پیروز شد در نبرد.          (فردوسی)

ر.ک: امثال و حکم تألیف علامه علی­اکبر دهخدا جلد 2 ص686.

1- اين رباعي منسوب به عارف شهير شيخ ابوالحسن ابوالخير است.

1- اين حديث را ترمذي و ابو داود و ابن ماجه و ابن حيّان در صحيح خود از حديث ابودرداء نقل كرده‌اند. ر ك: احياء علوم الدين تأليف امام محمد غزالي جلد اول.

1- دیوان اشعار مرحوم شیخ رضا طالبانی به 4 زبان کردی، فارسی، عربی، و ترکی به سعی و اهتمام دکتر مکرّم طالبانی، چاپ سوم ص131.

1- آيه شماره 53 در سوره آل‌عمران: «ربّنا آمنّا بما انزلت واتبعنا الرّسول فاكتبنا مع الشاهدين.» پروردگارا به آنچه نازل كردي گرويديم و فرستاده‌ات را پيروي كرديم، پس ما را در زمره گواهان بنويس.

1- آخرین جمله است از آیه شماره 9 در سوره (صف) که خداوند می­فرمایند:

«هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون.»

یعنی: اوست کسی که فرستاده خود را با هدایت و دین درست روانه کرد، تا آن را بر هرچه دین است فایق گرداند، هر چند مشرکان را ناخوش آید.

1- علي‌اكبر دهخدا ـ امثال و حكم جلد 4 صفحه 1712.

1- علي‌اكبر دهخدا ـ امثال و حكم جلد 4 ص1712 چاپ يازدهم چاپ مؤسسه انتشارات اميركبير ـ تهران 1383 هـ.ش.

1- همان منبع ص88.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده