روز شمار شهادت (اسفندماه)
سعی می کرد مسائل سیاسی و اجتماعی را خوب بیاموزد و عمل کند عاشق اسلام بود در ماه محرم و روزهای عاشورا و تاسوعا از عاشقان سرسخت سرور شهیدان حسین (ع) بود...

نوید شاهد ایلام

شهید حاج قربانعلی شفیعی در سال 1327 در یک خانواده محروم و مستضعف و مذهبی در شهر ایلام دیده به جهان گشود توانست تحصیلات خود را تا پایان ابتدایی ادامه دهد بعد از آن به علت نداشتن اسطاعت مالي و نیازم مبرم خانواده به مساعدت مالي ترک تحصیل نمود و از آن همان دوره نوجوانی شروع به کارگری کرد و پس از چند سال توانست گواهینامه رانندگی پیاه دوم شخصی را اخذ نماید که این تأثیر بسزایی در روند زندگی خود و خانواده اش از نظر مادی بجا گذاشت از نظر اجتماعی انسانی بود علاقه مند به مردم و بخصوص طبقه ضعیف روستایی و کارگر چرا که خود درد و رنج و محرومیت را کشیده بود و در یک محیط محروم از کلیه امکانات مادی و رفاهی تربیت شده به این خاطر به همنوعان که شرایط گذشته داشتند عشق می ورزید با آنها بیشتر همدم و همساز بود و کمک و مساعدت می نمود وقتی که محیط خانواده در مورد رژیم کثیف پهلوی و ظلمهایی که به کارگر و دهقان و جامعه روا می داشت صحبت به میان می آمد اظهار تنفر و انزجار شدید نسبت به رژیم می نمود سعی می کرد مسائل سیاسی و اجتماعی را خوب بیاموزد و عمل کند عاشق اسلام بود در ماه محرم و روزهای عاشورا و تاسوعا از عاشقان سرسخت سرور شهیدان حسین (ع) بود و آرز می کرد که ای کاش در کنار حسین (ع) می بودم.
زندگی شهید به همین شکل گذشت تا اینکه انقلاب شکوهمند اسلامی به زعامت امام امت خمینی کبیر شروع شد در واقع آغاز زندگی نوینی بریا شهید بود احساس می کرد که دوباره متولد شده در آن زمانی که در شهر ایلام خفقان عجیبی حاکم بود و هرگونه تظاهرات و راهپیمایی در نطفه خفه می شد عاشقانه با شعار درود بر خمینی مرگ بر شاه با تعداد قلیلی از داشن آموزان دوره ابتدایی در کوچه و خیابان به راه می افتاد و از همان زمان تهدید رژیم نسبت به ایشان شروع شد مرتب تحت تعقیب بود و شب و روز تلاش می کرد به سازمانهای دولتی و سایر مراکز فساد در ایلام حمله ور می شد با همیاری برادرانش همه جا را آتش می کشید در آن زمانی که مواد سوختنی نبود با ماشین شورلتی که داشت سوخت مورد نیاز مردم را تامین می کرد در صحنه حضور داشت و همیشه جلودار تظاهرات و راهپیماییها بود ، هیچگونه ترسی در وجودش حکمفرما نبود و تنها به انقلاب و اسلام و امام فکر می کرد عاشق امام بود و سراپای وجودش ایمان ، ایمان به الله ، ایمان به اسلام ، ایمان به امام، ایمان به مردم محروم و بپاخواسته که خود عضوی از آنها بود به خاطر فعالیت شدید و بی نظیری که داشت خانواده ایشان مرتب به وسیله رژیم تهدید می شد از ما می خواستند که جلو فعالیت شهید گرفته شود اما او حال و هوای دیگری داشت او عاشق بود و دنبال معشوقش که امام بود می گشت .

                                                

تنها به او فکر می کرد چرا که اسلام تنها در امام می دید چرا که پدر و رهبر و امام محرومین که خود نیز خمینی کبیر می دانست شب و روز در خیابانها و کوچه ها فریاد الله اکبر خمین یرهبر سر می داد کمتر به خانه می آمد بعضی شبها نیز که به خانه می امد با بدن کوبیده و آغشته به خون و تنها بریا پانسمان و مداوا بود چرا که خود را فراموش کرده بود. و تنها به انقلاب و اسلام می اندیشید بیشتر اوقات اسم امام را که می شنید گریه می کرد الله اکبر خمینی رهبر که می گفت و گفته می شد اشک شوق نسبت به امام صورتش را آبیاری می کرد تا اینکه شدت تظاهرات بالا گرفت و راهپیمایی باش رکت همه مردم صورت می گرفت در این زمان بیشتر از (کوکتل مولوتف و سه راهی) بر علیه دستگاه ها و مجسمه کثیف و ضد اسلامی شاه استفاده می شد تنها سلاحش همان بود اما او خود اسلحه ی داشت که قدرتش بیش از بمب اتم بود و آن ایمان بود که دستگاه های انتظامی و امنیتی را به وحشت انداخته بود در جریان ماه محرم برادران روحانی از قم می آمدند  پس از چند روزی که مردم را به تظاهرات و انقلاب علیه رژیم دعوت یم کردند به محض احساس خطر و دستگیری این برادران تنها ایشان بود که آنان را از مهلکه و دستگیری نجات می داد و بارها نیز ماشین وی را به گلوله می بستند ولی خوشبختانه به خودشان آسیبی نمی رسید تا اینکه امام به ایران آمدند و انقلاب پیروز شد و امام فرمان تشکیل نهاد انقلابی سپاه پاسداران را دادند که در پی این فرملن تاریخی کلیه برادران ایثارگر و فداکار و پیرو خط امام لبیک گفتند و شهید یکی از این ایثارگران بود که شب و روز در سپاه حضور داشت بطوری که هفته ی یک بار خانواده اش خانواده اش را دیدار نی کرد ما از ایشان تقاضا می کردیم که بیشتر به خانواده اش توجه کند ولی او در عشق به الله و رهبرش روح الله در دنیای دیگری سیر می نمود.
خانواده اش را فدای راهش و ایمانش و انگیزه الهی و خدایش نمود آری تمام لحظات زندگیش در این نهاد می گذراند چرا که دیگز معشوقه اش را یافته بود و خوب می دانست تنها سپاه است که او را به درجات تعالی و تکامل و جمال و کمال الهی و خدایی می رساند بعد از مدت قلیلی جریان حوادث شوم کردستان  پیش آمد و در میان آتش و خون نیروهای پیش قدم و دوستدار خط امام و انقلاب را به کردستان نقل و انتقال نمود.
در آنجا نیز مدتی با عاشقان راه حق و فضیلت بر علیه جبهه کفر و نیروهای خود فروش دمکرات و کوله جنگید پس از چندی تجاوز حزب بعث عراق و نیروهای خود فروخته و نوکر امپریالیسم پیش آمد. ایشان مسئول انتقال مهمات بودند  با جان و دل شب و و روز مهمات به جبهه حمل می نمود و ماشینهای مورد نیاز سپاه را از تهران به استانها انتقال می داد و در اختیار آنها قرار می داد تا اينكه در  هجدهم اسفندماه 1360 در منطقه مرزی دهلران به درجه رفيع شهادت نايل گرديد .  
منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده