به مناسبت سالروز «شهادت» وصیت نامه «شهیدمحمد تقی پورمنفرد» منتشر شد
از خودم شرمم می شود و همیشه در این نگرانی هستم که نکند با مرگی غیر از شهادت از دنیا بروم و یکی از دعاهایم این شده که خدایا توفیق شهادت را نصیبم بگردان البته من لایق این مقام نیستم ولی کرامت خدا خیلی زیاد است بطوریکه همیشه در نظر انسان است آخر انسان چطور می تواند کرامت خدا را از نظر دور کند الهی هبلی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی النظر الی کرامتک .
خدایا توفیق شهادت را نصیبم بگردان!

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید محمد تقی پورمنفرد/ پنجم شهریور 1338، در شهرستان ری از توابع استان تهران به دنیا آمد. پدرش «قاسم» نام داشت. وی تحصیلات خود را تا پایان دوره کارشناسی در رشته برق به اتمام رساند. پاسدار بود. و در عملیات رمضان در هفتم مرداد 1361 به شهادت رسید. مزارش در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.

وصیت نامه پر محتوای «شهید محمد تقی پورمنفرد» را به مناسبت سالروز شهادتش می خوانید؛

الحمدلله رب العالمین اللهم اجعلنا فی جندک فان جندک هم الغالبون و اجعلنا من حزبک فان حزبک هم المفلحون و اجعلنا من اولیائک فان اولیائک لاخوف علیهم ولاهم یحزنون ....

خدایا ما را در پناه خودت از شر شیطان حفظ بفرما امام عزیز ما را که اولی بر نفس ماست و فرمانش دلنشین جان است تا انقلاب جهانی حضرت بقیه الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه نگهدار و از جمیع بلاهای ارضی و سمائی حفظ فرما .

خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض می نمایم .

امروز که این وصیت نامه را می نویسم شور عجیبی در دلم افتاده است مخصوصاً از زمانیکه ماشین ما به خط خونرنگ و گلگون خوزستان وارد شد این شوق بیشتر شد بطوریکه بی اختیار به گریه افتادم تازه از شب هفت برادر عارفمان بنده خدا آقا تقی برگشته ام.

و هنوز قیافه آرام به خواب رفته و در کنار پروردگار خویش آرام گرفته بنده خدا آقا تقی در یادم هست و خیلی دلم می خواهد که من هم آنچنان آرام و با همانگونه (شهادت) از دنیا بروم در بین راه که به گرمای خوزستان برخورد کردم به یاد صحنه کربلا افتادم.

و یاد حسین افتادم سرور شهیدان و از خدا خواستم که اگر توفیق شهادت نصیبم کردی با لب تشنه همچون ابا عبدالله الحسین شهیدم کن وقتی یاد صحنه کربلا با آن همه مصائبی که بر خاندان مطهر و پاکیزه حضرت امام حسین( ع ) می افتیم بی اختیار به لرزه می افتم.

و از خودم شرمم می شود و همیشه در این نگرانی هستم که نکند با مرگی غیر از شهادت از دنیا بروم و یکی از دعاهایم این شده که خدایا توفیق شهادت را نصیبم بگردان البته من لایق این مقام نیستم ولی کرامت خدا خیلی زیاد است بطوریکه همیشه در نظر انسان است آخر انسان چطور می تواند کرامت خدا را از نظر دور کند الهی هبلی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی النظر الی کرامتک .

دلم بدجوری هوای جبهه را کرده است بطوریکه یک لحظه نمی توانم تحمل کنم دلم همه اش شور می زند و می خواهم بال در بیاورم و هر چه سریعتر خودم را به خط اول برسانم می خواهم در سرزمینی که امام زمان سلام الله علیه آنرا کربلا نامیده وارد بشوم.

و همچنان که خدا این توفیق را نصیبم کرد در این دشت کربلا ( خوزستان ) شهید بشوم ، وقتی برادران بسیجی ام را می بینم که با چه شوقی در اینجا فداکاری می کنند از خودم و از خدای خودم خجالت می کشم که سالم برگردم .

در راه که می آمدیم دلم خیلی هوای حسین ( ع ) را کرده بود و قبر شش گوشه اش را نمی دانستم چطور خودم را کنترل کنم و بی اختیار اشکهایم سرازیر می شد ، خدایا مرا به حسین ( ع ) برسان خدایا مرا دیگر به خانه بازنگردان را که آنوقت از خجالت خواهم مرد ، خجالت در برابر خانواده های رزمنده ها و در برابر خانواده شهداء خجالت در برابر برادران سپاه آخر این لباس به ظاهر سبز و در باطن خونرنگ که به تن کرده ایم به شوق شهادت به تن کردیم.

و نباید کسی که لباس سپاه را می پوشد عادی از دنیا برود و خدا نکند که به مرگی غیر از شهادت از دنیا بروم و اولین پاسداری باشم که به مرگ عادی می میرد .

به همسرم؛ وصیت می کنم که بعد از شهادت من هرگاه خواستی گریه کنی به مصائبی که در روز عاشورا بر خاندان گرامی پیامبر آمد بیفت و بیاد زینب در ظهر عاشورا که پاره تن و نور چشمانش حسین ( ع ) را از دست می دهد برادر زاده هایش را از دست می دهد .

بصورت سکینه دختر خردسال برادرش سیلی می زنند خودش را اسیر می کنند ولی با این حال صبور و مقاوم می ایستند و یزید را افشاء می کند و پیامبر خون برادرش می شود و آنوقت مقایسه ای بین مصائب این خاندان با مصیبت خود کن.

خود در می یابی که باید به عشق ابا عبدالله و خاندانش و بر مصائبی که بر آنها رفت گریه کنی و دیگر اینکه اگر خدا فرزندی به تو عطا کرد اگر پسر بود بیاد سرور شهیدان عالم نامش را حسین ( ع ) بگذاری و اگر دختر بود بیاد پیامبر خون حسین ( ع ) حضرت زینب ( س ) نامش را زینب بگذاری و خود فاطمه گونه به تربیت آنها اقدام کنید و بعد از شهادت من حتماً ازدواج کنی و گفته امام عزیزمان را جامع عمل بپوشانی .

بامید دیدار در نزد پروردگار / فرزند گنهکار شما محمد

پانزدهم خرداد 1361مطابق با دوازدهم شعبان المعظم هجری قمری

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده