دلنوشته یک فرمانده دوران دفاع مقدس برای حاج قاسم؛
فرمانده دوران دفاع مقدس، به مناسبت دومین سالگرد شهادت «حاج قاسم سلیمانی» در متنی به یاد سردار دل ها نوشته است: سردار از حلقه اشک چشمانت برای فرزندان شهدا بگو، از دوست و دشمنانت که شما را به نیکی یاد کردند چون نیک اندیش بودی.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «علی خدا مرادی» از فرماندهان دوران دفاع که ساکن شهرستان قصرشیرین است، به مناسبت دومین سالگرد شهادت «حاج قاسم سلیمانی» در متنی به یاد سردار دل ها نوشته است:

سردار اشک چشمانت برای فرزندان شهدا را از یاد نمی برم

سلام قهرمان واقعی
سلام مرد خدا
سلام سردار دل ها، فرمانده جبهه توحید حاج قاسم عزیز، من نامت را زمانی شنیدم که فرمانده لشکر فاتح جبهه های جنوب بودی و در کنار سرداران و امیران لشکر، طراح نقشه عملیات برای بازپس گیری وطن عزیزمان ایران اسلامی تلاش می کردی.
قربان آن خالق محبوب شوم چه عظمتی، چه عزتی، چه قدرتی و ارزشی به شما داد خواندم و شنیدم که در سال ۱۳۳۵ در یکی از روستاهای دور افتاده کرمان کودکی در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود به نام قاسم، پدرش کارگری زحمتکش بود، خودش هم کارگر بود و بر سفره اش نان حلال می گذاشت.
در خط سازماندهی جوان انقلاب نقش اساسی داشت، یار پیر فرزانه خمینی کبیر (ره) می شود به عشق حسین و به نام حسین پاسدار مکتب راه حسین شد. از کارگری به سرداری رسید، فرمانده فاتح جبهه های جنگ شد، از وطن خود جانانه و مردانه دفاع کرد، عاشق شهادت و به دنبال محبوب خویش بود.

با حکم رهبر فرزانه انقلاب، فرمانده سپاه قدس، خار چشم ظالمان و محبوب ستم دیدگان شد.
عالی ترین نشانه شجاعت مدال ذوالفقار را از دست فرمانده کل قوا گرفت. سردار شما زنده اید چون شهیدان زنده اند.
سردار برایم بگو از حلب، موصل، سامره، کربلا، بیروت و ...
از سرهای بریده انسان های مظلوم، از ظلم و ستم به انسانیت، از جرم جنایت علیه بشریت.
سردار تک تک ما انسان ها مدیون زحمات تو هستیم شاید کسی نداند و یا نخواهد بداند اگر تو و دوستان تو نبود آن تیغی که گردن هزاران نفر را زد، همان تیغ صدها ایرانی را گردن می زد.
سردار برایم بگو از مردی ها و نامردی ها، از غیرت مردان شجاع و بی غیرتی های نامردان روزگار، سردار آرام آرام برایم بگو تا دلم ساکت شود. از خاک وطن و همرزمانت بگو از همت ها، باکری ها، کاظمی ها، خرازی ها و حججی ها بگو.
سردار برایم بگو چه بود این اتفاق دلخراش، که اشک از چشمان رهبری جاری شد. سردار از حلقه اشک چشمانت برای فرزندان شهدا بگو از دوست و دشمنانت که شما را به نیکی یاد کردند چون نیک اندیش بودی.
سردار از فرودگاه بغداد بگو از بریدن دست هایت بگو. سردار دیدم دستت قطع بود آری دیدم و نفسم قطع شد دستت قطع شد اما مکتبت برای همیشه قد عَلم کرد.
سردار از روزی که دستت قطع شد، جهان دیگر با یکدیگر دست نداند آری می دانم سردار دستت برای اجرای عدالت قطع شد.
سردار از غربت بگو از عشق به سید شهیدان بگو از نوشیدن شربت شهادت بگو. دیروز ظالمان از نام ژنرال سلیمانی می ترسیدند، امروز از نام شهید سلیمانی می ترسند.
سردار با خون خود ایران را در تاریخ سربلند کردی شما سردار دل ها هستی دلهای ما را به هم نزدیک کردی، خون پاک شما ایران را یکپارچه و متعهد و مقتدر کرد.
سردار بودنت و رفتنت هر دو مایه خیر و برکت بود قهرمان وطن، دو سال گذشت، دو سال سخت بر ما گذشت
دو سال از دوری شما گذشت، اما چه سخت است نبودنت سحرگاه ۱۳ دی‌ماه غم عالم تمام وجودم را فرا گرفت
تمام داشته هایم را به آتش کشید. دو سال نبودی اما نامت و نشانت هست سردار تو هستی و ما نیستیم.
سردار دوستان تو به نام تو و یاد تو با یکدیگر حماسه خلق کردند و جانانه به میدان خطر آمدند و خطر را به قیمت جان خود خریدند.
 نمی دانم چگونه از آنها تشکر کنیم نمی دانم چه بگویم در برابر انسان هایی که برای امنیت و سلامت ملت خود جان می دهند تا مردم زنده بمانند.
سردار نمی دانم از دلم از غم هایم چگونه برایت بنویسم
سردار قَسمت می دهم به دستان بریده ات دست ما را رها نکن و ما را دعا کن.
سردار خوبی ها وقتی به گذشته فکر می کنم دلم می خواهد برگردم آه چه سخت است
آینده را
چه سخت است دوری سردار دل ها …..
سردار دو سال گذشت از نبود تو در چهره رهبر معظم انقلاب احساس غم و اندوه مشاهده می شود. سردار چشم به راه هستم از سفر برگرد.
حاج قاسم با تمام وجودم دوستت دارم دلم برایت تنگ شده حالا که پیش خدا هستی برایمان دعا کن که سخت به دعایت محتاجیم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده