شهید «علیرضا همتیان‌فر» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «همسرم! به یاد آر روزی را که پیمان‌های خود و شرایط خود را با شما درمیان گذاشتم. همه آن‌ها به تحقق پیوست و آن پیمان که انتظار کوتاه بودن آن را داشتم، درست بود و لیکن این پیمان ما در آخرت ادامه خواهد داشت.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید علیرضا همتیان‌فر» نوزدهم آذرماه ۱۳۳۸ در شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش رمضانعلی (فوت ۱۳۵۷) و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفندماه ۱۳۶۳ در شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در امامزاده یحیای زادگاهش واقع است.

همسرم! پیمان ما در آخرت هم ادامه خواهد داشت

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید:

برادران پاسدار! مبادا نفس بر ما چیره گردد

سلام به شما دوستان عزیز و پاسداران گرامی کادر گردان که همیشه در زندگی معلم بنده حقیر بوده‌اید. به شما برادران و سروران عزیز عرض می‌کنم که بنده حقیر از آن‌هایی که همیشه مظلومیت زیادی را تحمل کرده‌اند و می‌کنند و به سپاه به عنوان یک شغل نگاه نمی‌کنند، بلکه به عنوان یک تعهد می‌نگرند، درس خضوع و خشوع را آموخته‌ام. امیدوارم تا به حال که از همه زندگی خود گذشته‌اید و برای رفتن به جبهه از یکدیگر سبقت گرفته‌اید، فقط به‌خاطر رضای خدا بوده باشد و نه به‌خاطر تعریف این و آن. همیشه همین‌طور باقی بمانید، و شما‌ ای برادر پاسدار! از من و تو همیشه تعریف و تمجید کرده‌اند، همیشه به من و تو احترام گذاشته‌اند به‌خاطر اسلام و قرآن. هیچ‌کس از دوستان و حزب‌اللهی‌ها از من و تو انتقاد نکردند و این از یک جهت خطرناک است. خدای ناکرده مبادا غرور و نخوت از بابت همین احترام گذاشتن‌ها بر ما مستولی شود! مبادا نفس بر ما چیره گردد!

امام حسین درس فریاد کشیدن در برابر ستمگران را به ما آموخت

مادرم! عمری را در کنار تو زندگی کرده‌ام، اینک که برای همیشه از کنار تو می‌روم، برایت مشکل است. مادرم! تو باید هرچه داری در راه اعتلای اسلام و برای حفظ اسلام و قرآن فدا کنی! مگر امام حسین(ع) برای اعتلای کلمه حق، عزیزترین عزیزانش را در روز عاشورا فدا نکرد؟ مگر خانواده‌اش را به اسیری نبردند؟ مگر خانواده مکرّمه‌اش و فرزندش امام سجاد و دیگران را در حین اسارت مورد شکنجه و آزار قرار ندادند؟ همه‌اش را امام از قبل می‌دانستند. منتهی می‌خواست درس فریاد کشیدن را به آیندگان بیاموزد؛ فریاد در مقابل ستمگران، فریاد در مقابل زورگویان و هر نوع کفر و شرک، اما آیندگان هم همان‌طور که می‌بینید، تعدادی فریاد کشیدند و زیر خروار‌ها خاک خفتن را به زندگی حیوانی ترجیح دادند. پس مادرجان! حاضر باش که فرزندانت را در این راه فدا کنی. مرا حلال کن و از من گناهکار و مقصر درگذر!

همسرم! پیمان ما در آخرت هم ادامه خواهد داشت

و اینک تو‌ ای همسرم! از شریک زندگی‌ام خجالت می‌کشم که بیایم با این قلم قاصرم و با این زبان الکن خودم شما را نصیحت کنم. می‌دانم هرچه الآن به شما می‌خواهم بگویم و بنویسم، در ابتدای زندگی‌مان به شما گفته‌ام. به یاد آر روزی را که پیمان‌های خود و شرایط خود را با شما درمیان گذاشتم. همه آن‌ها به تحقق پیوست و آن پیمان که انتظار کوتاه بودن آن را داشتم، درست بود و لیکن این پیمان ما در آخرت ادامه خواهد داشت. شخصیت والای شما باعث شد که با چنین فردی ازدواج کنی و چند صباحی بیشتر با او زندگی نکنی. دیگر اینکه از تو و مادرم می‌خواهم گریه دشمن شاد کن، نکنید!

دوست دارم جنازه‌ام بر روی دوش بسیجی‌ها به مزار شهدا حمل شود

از دوستان عزیز و برادرانم می‌خواهم از اهالی محل برایم حلالیت بطلبید، مرا حلال کنند، چون فرد شایسته‌ای نبوده‌ام. دوست دارم جنازه‌ام اگر به دست آمد، بر روی دوش بسیجی‌ها، این حافظان و پاسداران واقعی اسلام و قرآن از محل بسیج مجمع به مزار شهدا حمل شود. بدهکاری‌هایم از موجودی‌هایم و با نظرخواهی همسرم داده شود. هزار تومان بابت رفع مظالم به فقرای محتاج بدهید.

 

انتهای متن/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده