مادر شهید مهران باقری در گفتگو با نوید شاهد آذربایجان غربی
دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۲۸
مادر شهید مهران باقری در گفتگو با نوید شاهد آذربایجان غربی در مورد رشادت ها و خاطرات فرزند شهیدش به گفتگو پرداخت که در ادامه می‌خوانید.

از کودکی آرزوی دفاع از خاک کشورش را داشت

نوید شاهد آذربایجان غربی؛ حمیده نجات قزلحاجی، مادر شهید «مهران باقری» یکی از شهدای نوجوان دوران دفاع مقدس که بیش از 20 سال انتظار در آغوش کشیدن فرزندش را داشت. وی در گفت‌وگو با خبرنگار نوید شاهد استان آذربایجان غربی، از خاطرات شهیدش تعریف می‌کند که در ادامه می خوانید.

نوید شاهد: لطفا ابتدا خود را برای مخاطبان معرفی نمایید.

من حمیده نجات قزلحاجی مادر شهید مهران باقری هستم، فرزند من در بیست و پنجم شهریور 1348 در ارومیه به دنیا آمد. او کودکی بسیار شیرینی داشت و از همان اوایل کودکی عاشق دفاع از خاک کشورمان بود و همیشه می‌گفت من اجازه نمیدهم یک بیگانه وارد خاک وطنم شود.

نوید شاهد: شهید مهران باقری چگونه فردی بود؟

شهید مهران باقری بسیار شخصیت آرام و متینی داشت. او همیشه سربه زیر بود و احترام به پدر و مادر در اولویت هر کارش بود و به حرام و حلال بسیار حساس بود و روی آن تاکید داشت.

نوید شاهد: شهید باقری چند وقت در جبهه حضور داشت؟

شهید باقری 16 سال بیشتر نداشت که عازم میدان نبرد شد. یک روز آمد و به من و پدرش گفت که مادر و پدر عزیزم من با اجازه شما و برای دفاع از وطنم میخواهم عازم جبهه شوم اگر شما هم راضی باشید من با خیال راحت می توانم این ماموریت الهی خود را به پایان برسانم. من و پدرش با احترام به نظر مهران راضی شدیم.

نوید شاهد: به عنوان مادر شهید، چه خاطره شیرینی از شهید دارید؟

یک روز زمانی که از مدرسه به خانه می آمد، از ساعت مشخصی که هر روز به خانه میرسید دیرتر آمد. من نگران شدم و گفتم مهران جان چرا دیر رسیدی گفت: مادرجان من و یکی از دوستانم از داخل بازار داشتیم به سمت منزل برمیگشتیم که متوجه کیف پولی در زمین شدیم، ده هزار تومانی داخل آن پر از پول بود. همکلاسی من گفت که پول ها را بده به من که پیدا کردم اما من قبول نکردم و گفتم که این‌ها بیت المال است و باید به صاحبش برگردانیم. این اتفاق باعث شد مهران چند روزی دیر به خانه برگردد، در این مدت هر روز به مسجد محل میرفت و به امام جماعت مسجد میگفت که با بلندگوی مسجد اعلام کند هرکسی کیف خود را گم کرده است بیاید و تحویل بگیرد. پس از تلاش‌های فراوان صاحب کیف به مال خودش رسیده بود و یک ده هزارتومانی به امام جماعت مسجد داده بود که به آن جوانی که کیف را تحویل مسجد داده بود بعنوان مژدگانی به او بدهند. ولی مهران قبول نکرد و گفت من این کار را بخاطر رضای خدا انجام داده ام نه بخاطر ده هزار تومانی.

نوید شاهد: روحیات مهران چطور بود؟

شهیدان همچون انسان‌های معمولی نبودند بلکه آنان سرشار از عشق به وطن، عشق به خانواده، عشق به خاک کشورمان داشتند. شهید مهران هیچوقت کلمه نه به کسی نمی گفت و نمیخواست دل کسی را بشکند و اگر کسی صدها بار هم برایشان کاری می گفت ایشان با خوش رویی و با عشق و جان آن کار را انجام می داد. به جرات می توانم بگویم که روحیات شهیدان کاملا متفاوت بود از بقیه مردم.

نوید شاهد: زمان دلتنگی برای برادرتان چه می کنید؟

شهید در شانزده سالگی از بین ما رفت و من یک عکسی از مهران دارم که زمان خداحافظی در مقابل اتوبوس ها از ما گرفته اند و آن عکس را بغل میکنم و به یادش گریه میکنم.

از کودکی آرزوی دفاع از خاک کشورش را داشت

نوید شاهد: چند واژه را مطرح می‌کنم، کوتاه پیرامون آن توضیح بفرمایید.

شهادت: شهادت یعنی گذشتن از خود در راه خدا. راهی است که هر کسی معمولی این کار را نمیتواند به آن دست یابد.

 ایثار و گذشت: شهید شدن یک نوع ایثار و از خود گذشتن است. گذشتی که هر کسی نمی تواند اینکار را انجام دهد.

 مادر: مادر نوعی گذشتن از خود برای رسیدن فرزندان به درجات عالی .

 ایران: سرزمین خوبی ها سرزمین اقوام و اقلیت‌هایی که در کنار هم پیش به خوبی زندگی می‌کنند.

 گفتگو از علیرضا کرملو

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده