سخن از مردی است که از دل روستای محروم "خور ساوجبلاغ" برخاست، با دستان پینه بسته کشاورز و قلبی مالامال از عشق به انقلاب، تا در بیست و دو بهار زندگی، حماسهای بیمانند از ایثار را در جبهههای غرب و جنوب رقم بزند. شهید **حسین دهقان نژاد**، الگوی سربازی بود که مرز بین "وظیفه" و "عشق" را درنوردید و سرانجام در آستانه عملیات بیتالمقدس، به آرزوی دیرینهاش رسید: *شهادت در اوج پیروزی
از مکتبخانههای قزوین تا دانشگاه شیراز، از جهاد سازندگی تا خط مقدم نبرد، شهید حسین بغدادی عمر کوتاه اما پُربارش را وقف خدمت به محرومان و دفاع از انقلاب کرد. او که در یادداشتهایش با خون شهیدان قسم خورده بود به اسلام و مستضعفین، سرانجام در ارتفاعات سختگذر بازری دراز، بیآنکه مزارش را بشناسند، به معبودش پیوست. اینک پس از چهار دهه، نام این رزمنده بیمزار، همچنان در آسمان دفاع مقدس میدرخشد.
زندگی را در کودکی با روزی چهار تومان دستمزد آهنگری تاب آورد، ظلم رژیم شاه را در نوجوانی با پرچمداری هیئتهای انقلابی پاسخ گفت و در جوانی، با آرپیجی بر دوش، تا پای جان در برابر متجاوزان ایستاد. شهید غلامحسین اللهوری نیکچه، فرزندِ مستضعفانِ میانه، اسطورهای شد که در عملیاتهای سخت، بیهیچ ترسی جنگید و سرانجام در خط مقدم جبهه، تیر دشمن به گردنش نشست تا شهادت، مُهر پایانی باشد بر زندگی کوتاه اما پُربارِ این سرباز گمنام انقلاب.
"صدایش را هر شب در خواب میشنوم؛ همان صدای آشنا که میگوید زنده است. اما چرا پس از چهل سال، خاکریزهای مریوان هنوز پسرم را برنگرداندهاند؟ این روایت مادری است که هنوز چشم به راه است، همانگونه که رضا چشم به راه یاری امام زمان(عج) بود..."
"او که روزگاری در سازمان صدا و سیما خدمت میکرد، وقتی ندای «هل من ناصر» امام خمینی (ره) بلند شد، بیدرنگ به جبهههای نبرد شتافت. اینک روایتی از زندگی پرفروغ شهید تاجالدین آطاهریان، مردی که همراه پسرش سیروس، پنج روز پس از او، در راه دفاع از میهن به فیض عظیم شهادت نائل آمد. "
از کارگر کارخانه تا سنگر دفاع از میهن، زندگی کوتاه اما پرافتخار شهید مرتضی امامی قمصری، روایتی از عشق به خدا، انقلاب و ایستادگی در برابر سختیهاست. او که از نوجوانی بار مسئولیت خانواده را بر دوش کشید، با ایمان و اراده آهنینش به یکی از سربازان وفادار ارتش جمهوری اسلامی تبدیل شد و سرانجام در جبهههای نبرد، راه نورانی شهادت را برگزید.