نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - از همرزم شهید
شعر زیبایی برای شهادت این سردار بزرگ منتشر کرده بودند که با «ز هجرت روزمان شد تار سردار/ ز سوگت دیده شد خونبار سردار»، شروع می‌شد، رزمندگان نیز در خطوط نبرد و در پشت جبهه‌ها عزاداری می‌کردند...آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «مهدی زین‌الدین» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۱۴۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۲

همرزم شهید "ولی الله عبدالهی پور" می گوید او همیشه با شجاعت می گفت: ((ملتی که انقلاب کرده و رهبری چون امام خمینی دارد، نه از صدام می ترسد، نه از کارتر و نه از ریگان)). نوید شاهد ایلام در سالگرد این شهید همیشه جاوید یادداشتی از شجاعت وی منتشر می کند.
کد خبر: ۴۷۱۱۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

روایت فرمانده سابق سپاه امام سجاد (ع)استان هرمزگان از سردار دلها "فرمانده لشکر 41 ثارالله"
سردار رضا ترابی فرمانده سابق سپاه امام سجاد(ع) استان هرمزگان ، از رزمندگان گرانقدر دوران دفاع مقدس و از نیروهای تحت فرماندهی سردار حاج قاسم سلیمانی درباره او اینطور می گوید: همه رزمندگان را به چشم یک انسان والامقام نگاه می کرد و نگاهش با رزمندگان انسانی بود .
کد خبر: ۴۷۰۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۶

همرزم شهید "رحیم مجیدی" چنین بیان می کند : هميشه يك ساعت مشخصی عبادت مي كرد و قرآن مي خواند وگريه مي كرد. وقتي از او پرسيدم چرا اينقدر گر يه مي كني مي گفت خدا مرا دوست ندارد اگر دوست مي داشت مرا هم مثل ديگران شهيد مي كرد
کد خبر: ۴۷۰۸۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۵

فرمانده شهید ابو مهدی المهندس ، معاون رئیس بسیج مردمی عراق (الحشد الشعبی) با نام جمال جعفر آل تمیمی در سال ۱۹۵۴ در بصره متولد شد.
کد خبر: ۴۷۰۸۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۵

شهیدان زنده اند؛
نوید شاهد- دکتر علیرضا رشیدی همرزم شهید " غلامعلی رزلانسری" گفت: طی گذشت این سال ها شاید بیش از 50 بار خواب شهید را دیده ام و تعبیر اش را این طور می دانم که شهیدان زنده اند.
کد خبر: ۴۶۹۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۸

همرزم شهید "صامت جعفرزاده" در بیان خاطره ای از این شهید گرانقدر می گوید: وی تیربارچی بود و در منطقه کامیاران که در محدوده نیروهای کومله و دموکرات قرار داشت خدمت می کرد، بارها گفتم آخرش دموکرات تیر بارت را می گیرند و خودت دست خالی به مقر نظامی بر می گردی! او می گفت: تا زمانی که زنده هستم دموکرات هیچ غلطی نمی کند و تا لحظه شهادت از تیر بار و خاکم محافظت می کنم . نوید شاهد ایلام این خاطره را با عنوان «هم راه شهید» برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۶۹۵۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵

محمدرضا فیض اللهی همرزم شهید"یادگار امیدی"می گوید:ای کاش شجاعت و دلاوری حاج یادگار را از زبان دشمنانش که با او روبه رو می شدند و یا از زبان همرزمان شهیدش شنید. خاطراتی که که من از او به یاد دارم مربوط به سال های جنگ است.وقتی غروب ها با گروه عملیات به سمت کمین های عراق حرکت می کردند و از دیدگان همه ما محو می شدند و بعد قبل از اذان صبح به قرارگاه بر می گشتند و حرکات و صحبت های عراقی ها را بازگو می کردند و همه گروه با هم می خندیدند، هرگز فراموشم نخواهد شد.رهایی خاطره جالب از رها بودن بودن شهید"یادگار امیدی" از قید و بند دنیاست که برای علاقمندان در سایت نوید شاهد ایلام منتشر شد.
کد خبر: ۴۶۹۴۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۵

گفت‌وگو با همرزم شهید مرتضی سلمان‌طرقی مسئول عملیات تیپ سیدالشهدا
سردار شهید مرتضی سلمان‌طرقی از رزمندگان پیشکسوت دفاع مقدس بود که از بدو تشکیل تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) جزو کادر فرماندهی این تیپ خدمت می‌کرد.
کد خبر: ۴۶۹۲۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۸

سردار «محسن سوهانى» از فرماندهان دوران دفاع مقدس در هجدهمين يادواره سرداران و 80 شهيد شهر رويان و حومه گفت: شهیدان ما تنها برای حفظ خاک وطن مان شهید نشدند، بلکه برای حفظ عقاید و اعتقادات جان خود ‏را نثار کردند.
کد خبر: ۴۶۸۷۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۹

صید مراد احمدیان همرزم شهید "کاظم فلاحی" می گوید: تابستان سال 1361 بود. آن زمان من مسئول تداركات و رساندن اقلام غذايي به جبهه‌ها بودم . يك روز براي ديدار با خانواده راهي منزل شدم . خانه‌ي ما در بخش صالح‌آباد بود . بين راه كاظم را ديدم . من و كاظم دوست و همسايه بوديم . او را سوار كردم تا به اتفاق هم به صالح‌ آباد برويم . مقداري خرما همراه داشتم . به او خرما تعارف كردم . كاظم يك دانه خرما برداشت . وقتي كه بحث پيش آمد و فهميد كه اين خرماها را من بايد براي جبهه‌ها مي‌رساندم و از آن‌ها به او تعارف كرده‌ام برآشفته شد
کد خبر: ۴۶۸۴۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۵

زمستان سال 64 بود، سرما از راه رسیده بود و باران های شدید و گاه و بیگاه رفت و آمد در جزیره را سخت تر کرده بود. برای واحد مخابرات که در هر شرایط آب و هوایی باید ارتباط را برقرار می کرد شروع زمستان سنگینی وظایف را بیشتر می کرد .
کد خبر: ۴۶۸۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

در طول خدمتم در منطقه حاج مهدی یکی از افراد نادری بود که با دغدغه و پشت کار برای انجام هر کاری تفکر و برنامه ریزی می کرد و دست به ابتکارات و خلاقیت هایی می زد که باعث شگفتی می شد . با آن که او هیچ آموزشی ندیده بود اما استعداد بالایی داشت و تخصص اش در واحد مخابرات واقعاً عالی و مثال زدنی بود .
کد خبر: ۴۶۸۰۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

گفتگو با همرزم شهید جدی، احمدعلی شیرچی
در حالتی که هواپیما از کنترل خارج می شود، اگر حرکات غیر قابل پیش بینی داشته باشد، این حرکات بر روی بدن انسان تاثیرمی گذارد. ممکن است بینایی را دچار اخت الل کند و آدم به سمت جلو متمایل(خم) می شود و فشار زیادی به انسان وارد می شود.
کد خبر: ۴۶۷۶۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۱

همرزم شهید "نقدعلی ابراهیمی" می گوید: چند روز آخر که شهید نقدعلی کنارم بود خیلی حرف ها برایم گفت از آرزوهایش گفت، از اینکه به خدمت آمده ام و سواد نوشتن و خواندن را یاد گرفته ام، می گفت خیلی خوشحالم از اینکه به جبهه آمده ام و می توانم قرآن بخوانم. می گفت که دوست دارم شهید شوم و راه امامان را ادامه دهم.
کد خبر: ۴۶۷۱۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۳

شهید "اکبر کشاورزرضوان" از غیبت دوری می‌کرد، اجازه غیبت هم به کسی نمی‌داد و عاشق اهل‌بیت(ع) و در مقابل مردم متواضع و فروتن بود.
کد خبر: ۴۶۶۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۹

اين افتخار را داشتم مدتي همكار نزديك ايشان باشم. موارد زير درسي بود كه بعنوان يك سرباز از ايشان ياد گرفتم.
کد خبر: ۴۶۵۷۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۵

شهيد آبشناسان شيفته اخلاق و منش شهيد بروجردي بود و شهيد بروجردي نيز به ايشان ارادت داشت . اين دو شهيد از شهداي شاخص دوران دفاع مقدس بودند.
کد خبر: ۴۶۵۷۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۷

حسن هاشمی همرزم «شهید حاج یادگار امیدی» از خاطراتش با شهید چنین می گوید: یک روز حاج یحیی خادمی که جانشین تیپ بود با بی سیم با من تماس گرفت و گفت که به بانروشان بیایم. من به دفتر فرماندهی وارد شدم، حاج یادگار را هم آن جا دیدم. سلام کردم و باهم مچ انداختیم. من می دانستم که زور و توانم به او نمی رسد، اما پاپیچش شدم که با هم کُشتی بگیریم ولی او این کار را نکرد.
کد خبر: ۴۶۴۱۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۷

خاطره ای خواندنی از شهید عباس بابایی
در حالی که از درون می‌سوختم، دستی بر سر پسر شهید عباس بابایی کشیدم و گفتم: پدرت چقدر آقا بود! سپس بی‌اختیار اشک از دیدگانم جاری شد...
کد خبر: ۴۶۰۹۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲