شهيد محمدمهدى كوهستانى فرزند رمضان در 2 ارديبهشت 1341 در روستاى كوهستان ديده به جهان گشود و پس از طى تحصيلات ابتدايى بعلت علاقه زياد وارد كار كشاورزى شد، و در تاريخ 25 آبان 1361 در جبهه مهران به لقاء الله پيوست.
زندگينامه شهيد محمدمهدى كوهستانى
نويد شاهد مازندران؛ شهيد محمدمهدى كوهستانى فرزند رمضان در 2 ارديبهشت 1341 در روستاى كوهستان از يك خانواده كشاورز ديده به جهان گشود و پس از طى تحصيلات ابتدايى بعلت علاقه زياد بكار كشاورزى، وارد كار كشاورزى شد.
شهيد با پشت كار و اراده اى استوار عاشقانه كار كشاورزى را دنبال نمود تا اينكه پس از چند سال كار كشاورزى همراه دائى بزرگ خويش بكار رانندگى پرداخت و در كار رانندگى نيز همانند كار كشاورزى با جديت تمام كوشش ميكرد و تا جائيكه تبحر خاصى در رانندگى كسب نموده بود.
زيرا با وجود روحيه بسيار بالا سعى بر آن داشت بلكه حداقل بتواند مايحتاج خويش را با دسترنج خود  حاصل نمايد.
كار رانندگى تا احضار به خدمت سربازى ادامه داشت پس از احضار بخدمت مقدس سربازى با خوشحالى تمام وارد خدمت سربازى شد و خدمت سربازى شهيد مصادف بود با جنگ تحميلى امريكاى توسط مزدورش صدام صهيونيست به ميهن اسلامى. از آنجائيكه ايمان كامل او به اسلام عزيز وجود خون حسين در شريان او انگيزه تلاش ايشان براى سركوبى متجاوزين بعثى و اعتلاى كلمه (لا اله الا الله) بود و فعاليت گسترده و عاشقانه شهيد بنقل از شاهدين عينى بسيار چشمگير بود او بعنوان رزمنده شجاع زبانزد ديگر برادران رزمنده بود. شهيد در جبهه هاى سر پل ذهاب، ميمك، مهران مشغول خدمت بود وجود روحيه عالى و شجاعت كم نظير او برادران جان بر كف سپاه را بر آن داشت تا از وجود ايشان در حملات چريكى استفاده نموده و سپس در گروه ضربت سپاه بعنوان داوطلب وارد شد و براى اولين بار در جبهه مهران مجروح گشت و بعلت همين جراحت از سربازى معاف گشته بود اما ايمان راسخ به اسلام عزيز و عشق به امام بزرگوار يك لحظه او را آرام نمى گذاشت و در گفتگوئيكه شهيد با مادر خود داشت به مادرخويش ميگفت مادرم، وجدان من قبول نمى كند كه من برگه معافى بگيرم و از جبهه حق عليه باطل بدور بمانم خلاصه معافيت را نپذيرفت پس از چندى كه جراحت ايشان كمى التيام يافته بود خانواده ايشان خواستند براى سلامتى ايشان از جراحت گوسفندى را از باب سلامتى و تبرك قربانى نمايند.
و در اينجا نيز با مخالفت شديد شهيد مواجه گشتند و شهيد فرموده بود آيا سزاوار است كه برادران ما در جبهه ها قطعه قطعه بشوند و ما براى اليتام چند زخك قربانى نمائيم.
خلاصه هنوز يكماه استراحت ايشان باقى بود كه تاب تحمل نياورد و عاشقانه وارد صحنه جنگ گشت و برادران رزمنده با ديدن ايشان خوشحال و مسرور گشتند زيرا نيروى بسيار خوبى را دوباره يافته بودند و در جنگ تن به تن كه با نيروهاى صهيونيستى عراق داشتند ايشان با يك زيركى و شجاعت خاصى نارنجك خويش را پرتاب ميكند و از گرد و غبارى كه بر اثر انفجار نارنجك بلند شده بود به برادران ميگويد از اين فرصت بنحو احسن استفاده نموده و موضع جديدى اتخاذ نمائيد و برادران موضع جديد خويش را يافتند و از چنگال دشمنان نجات پيدا كردند زيرا در محاصره ايشان بودند. اين ابتكار بجا و بموقع ايشان باعث نجات جان چندين نفر از رزمندگان اسلام شد و برادران رزمنده از شجاعت و تيز هوشى ايشان انگشت حيرت به دهان برده و از او تشكر زياد نمودند.
پس از چند ماه به مرخصى آمد تا سرى به پدر و مادر و دوستان و فاميلان خويش بزند. در هنگام مرخصى نيز ديگران را تشويق و اميد را در دلها دوستان زنده مينمود تا اينكه روزى از روزها يكى از دوستان به او گفته بود كه حتما حالا در بستر و در كنار خانواده ات آسوده استراحت خواهى كرد؛ مهدى در جواب دوستش گفته بود بدون غرش و توپ و تانك و  آر پى جى نميتوانم بخوابم.
خلاصه پس از مبارزات خستگى ناپذير در تاريخ 25 آبان 1361 در جبهه مهران به لقاء الله پيوست.


مركزاسنادبنيادشهيدوامورايثارگران/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده