نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره ای از شهید
خاطره‌‌ای از شهید «حاجعلی غلام‌حسینی»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «مبتلا به مشکل حنجره بود و به مدت چندین ماه نمی‌توانست با کسی ارتباط برقرار کند و دکتر در بهبودی ایشان دچار مشکل شده بود. شهید در خواب...»
کد خبر: ۵۵۸۹۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۸

خاطره‌‌ای از شهید «رضا مرادنسب»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «هنوز گرمای پر مهرش را بر سرم حس می‌کنم، ولی قهرمان دوران کودکی من با همه قهرمانان جهان فرق می‌کرد.»
کد خبر: ۵۵۸۹۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷

خاطره‌‌ای از شهید «سیاه دهقان‌آزاد»
پدر شهید تعریف می‌کند: «بار خود را برای تمام کردن سربازی بست و رفت. در آن جا بود که تصمیم خود را برای رفتن به جبهه، نهایی کرد و با فرستادن نامه‌ای به همسرش ما را از تصمیمش با خبر ساخت.»
کد خبر: ۵۵۸۸۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۶

خاطره‌‌ای از شهید «مازیار صابری فارغانی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «پسری دلسوز و مهربان بود. به تمام مردم محله‌مان کمک می‌کرد، بخاطر همین گاهی وقت‌ها از بس کمک‌هایش زیاد بود از سوی خانواده مورد سرزنش قرار می‌گرفت.»
کد خبر: ۵۵۸۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲

خاطره‌‌ای از شهید «شهریار برومند تمبکی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «شهریار می‌گفت «ما می‌رویم تا راه کربلا را باز کنیم، خیلی از ماها باید شهید شوند تا راه کربلا باز شود، آن وقت شما می‌توانید به کربلا بروید.»»
کد خبر: ۵۵۸۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲

خاطره‌‌ای از شهید «غلام قلندری هرمزی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «زمانی که نبودم غلام مرد خانه بود. هم بیرون از خانه کار می‌کرد و هم در خانه به مادرش کمک می‌کرد.»
کد خبر: ۵۵۸۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۱

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «صدا به طوری واضح بود که تمام جمع متوجه صدا می‌شدند. بار آخر بود که شهید عبدالله، مانع از فرستادن دوستانش شد و گفت «مثل اینکه امشب شب شهادت من است»»
کد خبر: ۵۵۸۶۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۳۰

خاطره‌‌ای از شهید «حسین دهقانی سیاهکی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «شهید گفت «من هم می‌خواهم به جبهه بروم و از مردم و میهنم دفاع کنم و این وظیفه شرعی هر مسلمانی است.»»
کد خبر: ۵۵۸۶۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۵

خاطره‌‌ای از شهید «شنبه عیسوی»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «در آن زمان ماشین‌ها مسافران سر راهی را سوار نمی‌کردند، پدرم مجبور شد برای نجات جان ما در وسط خیابان بخوابد و ...»
کد خبر: ۵۵۸۶۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۵

خاطره‌‌ای از شهید «غلامشاه شادابی‌پور»
پدر شهید تعریف می‌کند: «وقتی دیدند او انسان متدین و خوبی است او را به عنوان معاون پایگاه بندر منصوب کردند. یادم هست که همیشه تاکید می‌کرد که ما باید با قاچاقچیان مبارزه کنیم.»
کد خبر: ۵۵۸۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۴

خاطره‌‌ای از شهید «علی تاجیک»
پدر شهید تعریف می‌کند: «شهید به کسانی که نیاز به امر به معروف و نهی از منکر داشتند، به طوری که آن‌ها ناراحت نشوند، به آرامی و ...»
کد خبر: ۵۵۸۵۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۴

خاطره‌‌ای از شهید «غلام نجفی»
مادر شهید تعریف می‌کند: «وقتی بیدار شدم صدای پای او را از پشت پنجره می‌شنیدم که می‌رفت. از پنجره نگاه کردم ولی کسی را ندیدم. وقتی که به خودم آمدم فهمیدم که هیچ احساس ناراحتی و دردی در گلویم ندارم و انگار مریض نیستم.»
کد خبر: ۵۵۸۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۳

خاطره‌‌ای از شهید «علی زیبارو»
فرزند شهید تعریف می‌کند: «پدرم گفت خون ما رنگین‌تر از خون نازدانه‌های اباعبدالله(ع) نیست و ما باید بمانیم تا به دشمنان ثابت کنیم ما مدافع انقلاب و اسلام هستیم.»
کد خبر: ۵۵۸۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۸

خاطره‌‌ای از شهید «حسین غریب‌زاده»
خواهر شهید تعریف می‌کند: «پدر شهید گفت «نه پسرم، این حرف را نزن، برو خدا به همراهت باشد، من تو را اولش به خدا و بعدش به خودت می‌سپارم، مواضب خودت باش»، وقتی می‌رفت انگار تمام دنیا را به او داده‌ بودند.»
کد خبر: ۵۵۸۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۸

خاطره‌‌ای از شهید «محمد زمانی»
پدر شهید تعریف می‌کند: «شهید قلبی مهربان، شجاع و بی‌باک داشت، به نقل همسنگران و همرزمانش، او مرد جنگ و فن بود.»
کد خبر: ۵۵۸۳۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۷

خاطره‌‌ای از شهید «حسین سالاری»
همرزم شهید تعریف می‌کند: «یک روز پشت سنگر در یک منطقه باز ایستاده بودیم که شهید به من گفت «تو چایی درست کن و من می‌روم نماز بخوانم»، همان لحظه یک خمپاره وسط منطقه‌ای که ایستاده بودیم افتاد.»
کد خبر: ۵۵۸۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶

خاطره‌‌ای از شهید «خلیل بارانی‌زاده»
پدر شهید تعریف می‌کند: «خیلی خوشحالم که پسرم در راه خدا شهید شده است و امیدوارم در روز قیامت نزد حضرت زهرا‌(س) مایه سرافرازی ما گردد.»
کد خبر: ۵۵۸۳۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶

خاطره‌‌ای از شهید «محمد قربانی بجگان»
همسر شهید تعریف می‌کند: «شهید خیلی نیکوکار بود، مخفیانه و به دور از چشم دیگران به نیازمندان و انسان‌های تهی دست کمک می‌کرد.»
کد خبر: ۵۵۸۳۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۵

خاطره‌‌ای از شهید «علی عوض‌پور»
مادر شهید تعریف می‌کند: «پسرم علی رو به رویم می‌نشست و می‌گفت «مادر من شهید می‌شوم، وقتی که شهید شدم برایم گریه نکنید. من غیر از شهادت راهی را نمی‌شناسم.»»
کد خبر: ۵۵۸۲۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰

خاطره‌‌ای از شهید «حسن رئیسیان بشکردی»
خواهر شهید تعریف می‌کند: «او تصمیم گرفته بود که به اتفاق دوستانش به جبهه برود اما وقتی این حرف را به من زد در آن لحظه بسیار گریه کردم و با رفتنش مخالفت کردم.»
کد خبر: ۵۵۸۲۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۰