خلاصه ای زندگینامه شهید مختار شیری
يکشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۶
او با تأسي از سيره و سنت پيامبراكرم(ص) و ائمهي اطهار(ع) به حُسنخُلق شهرت داشت
«بسم رب شهداء و صديقين»
«زندگينامه شهيد مختار شيري»
در گرماگرم جنگ تحميلي عراق عليه ايران در تابستان گرم سال 1360 (1360/5/15) زماني كه ميهن اسلامي ايران مورد تهاجم ارتش بعثي عراق قرار گرفت و استان ايلام همچون ديگر استانهاي مرزي مورد تعرض و تجاوز نظامي نيروهاي صدامي واقع شد، كودكي در روستاي «شهنشين» (اسلامآبادبالا) شهرستان درهشهر (استان ايلام) ديده به جهان گشود. پدرش رحمتعلي (از طايفه جابري دهلران) و مادرش نصرت (از طايفه هاشمي درهشهر). نام اين كودك را «مختار» نهادند. آري، مختار، هماني كه نامش ما را به ياد قيام بزرگ مختار ثقفي و انتقام خون امام حسين(ع) و يارانش مياندازد ، در دامان مادري ايلياتي رشد نمود.
سختيهاي دوران جنگ تحميلي نيز بر شيوه زندگي روستاييان خصوصاً رحمتعلي نمودار بود، ليكن تسليم در قاموس ايران اسلامي معنا پيدا نميكند و رحمتعلي با دستان پينهبسته و با اميد به آينده تلاش نمود و به تربيت و پرورش فرزندش پرداخت. مختار نيز ثانيهها را سپري ميكرد، زماني كه توانست تكلم كند، وقت خوبي بود براي يادگيري و تكرار آموزههاي ديني. مختار مثل ساير كودكان روستايي به تمرين گلواژههاي خدا، قرآن، نماز، «اللهاكبر» و... پرداخت، اذان، اقامه، نماز، قرآن و ذكر ورد زبانش بود، كمكم رشد كرد و باليد تا در هفت سالگي وارد دبستان شهيد نواب صفوي اسلامآبادبالا شد، دوران دبستان را با موفقيت هرچه تمامتر سپري نمود و سپس براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمايي به مدرسه شهيد اميري دشتآباد رفت. عليرغم فاصله نسبتاً زياد مدرسه تا منزل، مختار اكثر مواقع با پاهاي كوچكش مسير رفت و برگشت را ميپيمود. بعد از موفقيت در مقطع راهنمايي، او براي ادامه تحصيل ناچار بود كه به مركز شهر درهشهر اياب و ذهاب كند، لذا در دبيرستان شهيد مطهري و هنرستان فني دكترحسابي درهشهر در رشته كامپيوتر مشغول به تحصيل شد. مختار تحصيلات دورهي متوسطه را با عشق و علاقه فراوان و عليرغم تنگدستيها، با موفقيت پشت سر گذاشت. از آنجايي كه او در خانوادهاي متدين، مذهبي و سختكوش بزرگ شده بود، هيچگاه از اعتقادات ديني غافل نماند، به گونهاي كه در نمازهاي جمعه و جماعات شركت فعال داشت و در مراسم ماه محرم با نهايت ادب و احترام به ساحت مقدس سرور شهيدان حضور مييافت. دوستان مختار نقل ميكنند كه ايشان جدا از هرگونه تظاهر و ريا با پاي پياده مسير روستا تا مركز شهر را از طريق ميانبرها و تپهماهورهاي دشوار طي مينمود تا به نمازجمعه بيايد و ايشان به اين شكل هم ورزش ميكرد و هم به انجام تكاليف و فريضههاي ديني خود ميپرداخت. مختار بعد از اخذ مدرك ديپلم به خدمت مقدس سربازي عازم شد، بعد از اينكه خدمت سربازي را به پايان رساند، بنا به اعتقادات مذهبي و انگيزه دفاع از كيان و مباني مقدس جمهوري اسلامي ايران و دفاع از ارزشها و وفاداري به ولايت فقيه و روحيه خدمت، وارد نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران شد. ايشان با طي مراحل آموزشهاي نظامي و عقيدتي، عليرغم جوانياش به يك نيروي زبده، كاركشته و ويژهاي تبديل شده بود كه سمبلي از يك نيروي انقلابي و ولايي بود. همزمان جهت تكميل تحصيلات خود وارد دانشگاه آزاد واحد درهشهر شد و در مقطع كارداني در رشته كامپيوتر به تحصيل پرداخت. مختار به پاس زحمات خانوادهاش، هر آنچه حقوق دريافت ميداشت را خرج خانواده پدري و ساير نيازمندان موردنظر خود ميكرد. ايشان همزمان در دو جبهه دانش و دفاع از مرز و بوم ميهن اسلامي مشغول به فعاليت بود. مختار خوب ميدانست كه امروز بيش از هر زمان ديگر، نظام اسلامي نيازمند سربازان جانبركف، مخلص و شجاع است، لذا تمامي پنج سال خدمت خود را در نقاط مرزي به دفاع از شرف و ناموس و مراقبت از مرزهاي مقدس جمهوري اسلامي ايران گذراند. شجاعت، اخلاص در عمل، تقيد به وظيفه، رعايت سلسله مراتب فرمانبري و فرماندهي، ولايتمداري، تواضع، بصيرت و احترام به قوانين و مقررات از جمله شاخصههاي بارز مختار بود. تواناييهاي او سبب شد تا فرماندهي تيم عمليات مرزي و فرماندهي پاسگاه ابراهيمقتال دهلران به او سپرده شود.
بنا به نقل قول همرزمان و همكاران مختار، فروتني و ايثار او در حدي بود كه در مواقع لازم به جاي سربازانش نگهباني ميداد، به درد دلشان گوش ميداد و در رفع مشكلات آن ها سعي وافر مينمود. وقتی فرمانده جوان با فلاکس چایش در کنار سرباز نگهبان مینشست والاترین احساسها را در دل او برمیانگیخت و عمیقترین درس عشق و دوستی را به او میآموخت. او با تأسي از سيره و سنت پيامبراكرم(ص) و ائمهي اطهار(ع) به حُسنخُلق شهرت داشت. با احترام به والدين و خانواده، اقوام و همسايگان، دوستان و آشنايان، پيران و كودكان، محبوب همهي قلبها شده بود و براي همكاران و همرزمانش دوست و برادري شفيق و مهربان بود. مختار از نظر توانمنديهاي جسماني، فوقالعاده بود. او داراي عناوين مختلف قهرماني از جمله: حكم قهرماني آمادگي جسماني مراكز آموزش سراسري ناجا در سال 85، حکم قهرمانی دوم کونگ فو در رده بزرگسالان استان در سال 84 ، قهرمان سوم در وزن 80+ كيلوگرم مسابقات كيوكوشين كاراته ايران يادواره شهداي پليس آگاهي استان خرسان رضوي، داراي گواهينامه كمربند مشكي دان1 از آكادمي موتائو ايران، داراي كمربند كيو8 از فدراسيون جودو و كوراش جمهوري اسلامي ايران، داراي كمربند قهوهاي سبك مستقل كيكبوكسينگكمبت، داراي گواهينامه دفاع شخصي ناجا، داراي احكام صعود به قلل مرتفع از جمله قله3450 متري الوند در استان همدان، داراي گواهينامههاي شنا و غوطهوري در آب ناجا و عناوين مختلف ديگر بود. سرانجام در تاريخ 1390/8/19 با توجه به وجود عوامل فرامنطقهاي و گروهكهاي معاند، مختار به همراه دو تن از همرزمانش به منظور عمليات گشت شناسايي رزمي به شمال شرقي پاسگاه مرزي قرهتپه اعزام و در حين مأموريت به ميدان مين والمر باقيمانده از جنگ تحميلي برخورد و بر اثر انفجار مين به شدت از ناحيه دست، پا و بدن مصدوم ميشود (يك نفر از همكارانش در دم شهيد و ديگري نيز به شدت مجروح ميشود) كه ايشان را به بيمارستان شهداي دهلران انتقال ميدهند، سپس به علت ناتواني در درمان، وي را به بيمارستان گنجويان دزفول اعزام مينمايد كه در بين راه به علت شدت جراحات به شهادت ميرسد و اين گونه جان خويش را در راه وطن، اسلام، ولايت و آرمان خويش هديه ميكند. مختار با نهايت افتخار راه پر سعادت شهادت را برگزيد. آري مختار چه دير آمد و چه زود رفت. پيكر گلگون شهيد مختار شيري در ميان حزن و اندوه امت حزبالله و شهيدپرور شهرستان درهشهر تشييع و سپس در قطعه شهدا و در كنار شهيدان هشت سال دفاع مقدس آرام گرفت.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
«زندگينامه شهيد مختار شيري»
در گرماگرم جنگ تحميلي عراق عليه ايران در تابستان گرم سال 1360 (1360/5/15) زماني كه ميهن اسلامي ايران مورد تهاجم ارتش بعثي عراق قرار گرفت و استان ايلام همچون ديگر استانهاي مرزي مورد تعرض و تجاوز نظامي نيروهاي صدامي واقع شد، كودكي در روستاي «شهنشين» (اسلامآبادبالا) شهرستان درهشهر (استان ايلام) ديده به جهان گشود. پدرش رحمتعلي (از طايفه جابري دهلران) و مادرش نصرت (از طايفه هاشمي درهشهر). نام اين كودك را «مختار» نهادند. آري، مختار، هماني كه نامش ما را به ياد قيام بزرگ مختار ثقفي و انتقام خون امام حسين(ع) و يارانش مياندازد ، در دامان مادري ايلياتي رشد نمود.
سختيهاي دوران جنگ تحميلي نيز بر شيوه زندگي روستاييان خصوصاً رحمتعلي نمودار بود، ليكن تسليم در قاموس ايران اسلامي معنا پيدا نميكند و رحمتعلي با دستان پينهبسته و با اميد به آينده تلاش نمود و به تربيت و پرورش فرزندش پرداخت. مختار نيز ثانيهها را سپري ميكرد، زماني كه توانست تكلم كند، وقت خوبي بود براي يادگيري و تكرار آموزههاي ديني. مختار مثل ساير كودكان روستايي به تمرين گلواژههاي خدا، قرآن، نماز، «اللهاكبر» و... پرداخت، اذان، اقامه، نماز، قرآن و ذكر ورد زبانش بود، كمكم رشد كرد و باليد تا در هفت سالگي وارد دبستان شهيد نواب صفوي اسلامآبادبالا شد، دوران دبستان را با موفقيت هرچه تمامتر سپري نمود و سپس براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمايي به مدرسه شهيد اميري دشتآباد رفت. عليرغم فاصله نسبتاً زياد مدرسه تا منزل، مختار اكثر مواقع با پاهاي كوچكش مسير رفت و برگشت را ميپيمود. بعد از موفقيت در مقطع راهنمايي، او براي ادامه تحصيل ناچار بود كه به مركز شهر درهشهر اياب و ذهاب كند، لذا در دبيرستان شهيد مطهري و هنرستان فني دكترحسابي درهشهر در رشته كامپيوتر مشغول به تحصيل شد. مختار تحصيلات دورهي متوسطه را با عشق و علاقه فراوان و عليرغم تنگدستيها، با موفقيت پشت سر گذاشت. از آنجايي كه او در خانوادهاي متدين، مذهبي و سختكوش بزرگ شده بود، هيچگاه از اعتقادات ديني غافل نماند، به گونهاي كه در نمازهاي جمعه و جماعات شركت فعال داشت و در مراسم ماه محرم با نهايت ادب و احترام به ساحت مقدس سرور شهيدان حضور مييافت. دوستان مختار نقل ميكنند كه ايشان جدا از هرگونه تظاهر و ريا با پاي پياده مسير روستا تا مركز شهر را از طريق ميانبرها و تپهماهورهاي دشوار طي مينمود تا به نمازجمعه بيايد و ايشان به اين شكل هم ورزش ميكرد و هم به انجام تكاليف و فريضههاي ديني خود ميپرداخت. مختار بعد از اخذ مدرك ديپلم به خدمت مقدس سربازي عازم شد، بعد از اينكه خدمت سربازي را به پايان رساند، بنا به اعتقادات مذهبي و انگيزه دفاع از كيان و مباني مقدس جمهوري اسلامي ايران و دفاع از ارزشها و وفاداري به ولايت فقيه و روحيه خدمت، وارد نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران شد. ايشان با طي مراحل آموزشهاي نظامي و عقيدتي، عليرغم جوانياش به يك نيروي زبده، كاركشته و ويژهاي تبديل شده بود كه سمبلي از يك نيروي انقلابي و ولايي بود. همزمان جهت تكميل تحصيلات خود وارد دانشگاه آزاد واحد درهشهر شد و در مقطع كارداني در رشته كامپيوتر به تحصيل پرداخت. مختار به پاس زحمات خانوادهاش، هر آنچه حقوق دريافت ميداشت را خرج خانواده پدري و ساير نيازمندان موردنظر خود ميكرد. ايشان همزمان در دو جبهه دانش و دفاع از مرز و بوم ميهن اسلامي مشغول به فعاليت بود. مختار خوب ميدانست كه امروز بيش از هر زمان ديگر، نظام اسلامي نيازمند سربازان جانبركف، مخلص و شجاع است، لذا تمامي پنج سال خدمت خود را در نقاط مرزي به دفاع از شرف و ناموس و مراقبت از مرزهاي مقدس جمهوري اسلامي ايران گذراند. شجاعت، اخلاص در عمل، تقيد به وظيفه، رعايت سلسله مراتب فرمانبري و فرماندهي، ولايتمداري، تواضع، بصيرت و احترام به قوانين و مقررات از جمله شاخصههاي بارز مختار بود. تواناييهاي او سبب شد تا فرماندهي تيم عمليات مرزي و فرماندهي پاسگاه ابراهيمقتال دهلران به او سپرده شود.
بنا به نقل قول همرزمان و همكاران مختار، فروتني و ايثار او در حدي بود كه در مواقع لازم به جاي سربازانش نگهباني ميداد، به درد دلشان گوش ميداد و در رفع مشكلات آن ها سعي وافر مينمود. وقتی فرمانده جوان با فلاکس چایش در کنار سرباز نگهبان مینشست والاترین احساسها را در دل او برمیانگیخت و عمیقترین درس عشق و دوستی را به او میآموخت. او با تأسي از سيره و سنت پيامبراكرم(ص) و ائمهي اطهار(ع) به حُسنخُلق شهرت داشت. با احترام به والدين و خانواده، اقوام و همسايگان، دوستان و آشنايان، پيران و كودكان، محبوب همهي قلبها شده بود و براي همكاران و همرزمانش دوست و برادري شفيق و مهربان بود. مختار از نظر توانمنديهاي جسماني، فوقالعاده بود. او داراي عناوين مختلف قهرماني از جمله: حكم قهرماني آمادگي جسماني مراكز آموزش سراسري ناجا در سال 85، حکم قهرمانی دوم کونگ فو در رده بزرگسالان استان در سال 84 ، قهرمان سوم در وزن 80+ كيلوگرم مسابقات كيوكوشين كاراته ايران يادواره شهداي پليس آگاهي استان خرسان رضوي، داراي گواهينامه كمربند مشكي دان1 از آكادمي موتائو ايران، داراي كمربند كيو8 از فدراسيون جودو و كوراش جمهوري اسلامي ايران، داراي كمربند قهوهاي سبك مستقل كيكبوكسينگكمبت، داراي گواهينامه دفاع شخصي ناجا، داراي احكام صعود به قلل مرتفع از جمله قله3450 متري الوند در استان همدان، داراي گواهينامههاي شنا و غوطهوري در آب ناجا و عناوين مختلف ديگر بود. سرانجام در تاريخ 1390/8/19 با توجه به وجود عوامل فرامنطقهاي و گروهكهاي معاند، مختار به همراه دو تن از همرزمانش به منظور عمليات گشت شناسايي رزمي به شمال شرقي پاسگاه مرزي قرهتپه اعزام و در حين مأموريت به ميدان مين والمر باقيمانده از جنگ تحميلي برخورد و بر اثر انفجار مين به شدت از ناحيه دست، پا و بدن مصدوم ميشود (يك نفر از همكارانش در دم شهيد و ديگري نيز به شدت مجروح ميشود) كه ايشان را به بيمارستان شهداي دهلران انتقال ميدهند، سپس به علت ناتواني در درمان، وي را به بيمارستان گنجويان دزفول اعزام مينمايد كه در بين راه به علت شدت جراحات به شهادت ميرسد و اين گونه جان خويش را در راه وطن، اسلام، ولايت و آرمان خويش هديه ميكند. مختار با نهايت افتخار راه پر سعادت شهادت را برگزيد. آري مختار چه دير آمد و چه زود رفت. پيكر گلگون شهيد مختار شيري در ميان حزن و اندوه امت حزبالله و شهيدپرور شهرستان درهشهر تشييع و سپس در قطعه شهدا و در كنار شهيدان هشت سال دفاع مقدس آرام گرفت.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
منبع : مخزن اسناد شهدا، اداره اسناد و انتشارات
نظر شما