یادها و خاطره ها
سنگری که ما در آن پناه گرفته بودیم، قبل از عملیات کربلای۱ در تصرف نیروهای دشمن بود و ارتش بعث از آن به عنوان مقر فرماندهی یکی از تیپ هایش استفاده می کرد. بنابراین آن شب، تهاجم دشمن زیاد بود...
نوید شاهد ایلام

خاطره ای  از زبان همرزم شهید علیمرد شعبانی جانشین بازرسی لشکر 11 حضرت امیر(ع) 

سردار نعمان غلامی در خصوص خاطره ای که از شهید شعبانی داشته است می گوید: «ارتش رژیم بعث در خردادماه۱۳۶۷ در جبهه ی مهران در تدارک یک حمله ی نظامی علیه نیروهای ما بود و می کوشید قدرتش را به نمایش بگذارد. از این رو، نیروهای پیاده و تانک های زیادی را به پای کار آورده بود. ما هم که از حمله ی قریب الوقوع دشمن اطلاع داشتیم، با آمادگی کامل، مهیای رویارویی با دشمن بودیم. گردان ۵۰۳ شهید بهشتی به فرماندهی محسن کریمی در خط، مستقر بود. علیمرد شعبانی، داماد محسن کریمی، شب قبل از عملیاتِ دشمن، از مقر لشکر۱۱ نزد ما آمده بود. آن شب برای شام، عدس داشتیم که خیلی آبکی بود. شعبانی شام را با ما خورد. او در بازرسی گردان خدمت می کرد. علت آمدنش را به خط جویا شدم. گفت: "اکنون که زمان دفاع است، آمده­ام که شما را تنها نگذارم.” پس از صرف شام از او خواستم که به مقر لشکر نزد حاج محمد کرمی برگردد و با ما در ارتباط باشد؛ او از رفتن خودداری می کرد. 
گفتم: من به عنوان فرمانده به شما تکلیف می کنم که به مقر لشکر برگردید. اصرار من بر بازگشت ایشان به مقر لشکر به خاطر این بود که ایشان داماد محسن کریمی بود و برادر محسن کریمی نیز همراه ما بود. مصلحت نمی دانستم که از یک خانواده، سه نفر در خط باشند. بنابراین سوییچ یک خودرو تویوتا را که در اختیار داشتم به او دادم و از وی خواستم که به مقر لشکر برگردد. دشمن آن شب آتش تهیه ی زیادی روی مقر ما ریخت و فشار زیادی به ما وارد آورد. نیروهای ما در سنگرها و داخل کانال ها مستقر بودند. سنگری که ما در آن پناه گرفته بودیم، قبل از عملیات کربلای۱ در تصرف نیروهای دشمن بود و ارتش بعث از آن به عنوان مقر فرماندهی یکی از تیپ هایش استفاده می کرد. بنابراین آن شب، تهاجم دشمن زیاد بود. اذان صبح که شد، نمازمان را در حالی که پوتین به پا داشتیم، خواندیم. بعد از این که هوا کمی روشن شد، به بازدید خط پرداختیم تا ببینیم در چه جا هایی از خط رخنه ای ایجاد شده تا آن را ترمیم کنیم. ناگهان، متوجه حضور شعبانی در یکی از کانال ها شدم. از او پرسیدم: شما که هنوز این جا هستید و به مقر لشکر برنگشته اید؟ در جواب گفت: "تا نزدیک خودرو رفتم؛ اما نتوانستم خودم را قانع کنم و شما را تنها بگذارم. این بود که از رفتن به مقر لشکر منصرف شدم.”

درگیری شروع شده بود. تعدادی از نیروهای ما شهید و تعدادی هم مجروح شده بودند. شماری از نیروهای خودی از مواضع خود عقب نشستند. به هر حال، علیمرد شعبانی و تعدادی از نیروها به طرف مهران برگشتند؛ اما مورد حمله منافقین قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.»

- شهید علیمرد شعبانی فرزند صالح در دومین روز از دی ماه 1343 در بخش صالح آباد از توابع شهرستان ایلام دیده به جهان گشود تا مقطع دیپلم تحصیل نموده بود وبعد از آن به عنوان پاسدار در لشکر حضرت امیر به عنوان مسئول بازرسی گردان مشغول به خدمت شد و در بیست و نهم خرداد67درعملیات چلچراغ توسط منافقین کوردل در منطقه چنگوله سرش از بدنش جدا شد وبه خیل دیگر شهدای نظامی پیوست مزار این شهید گرانقدر در جوار امامزاده علی صالح می باشد از این شهید گرانقدر 1فرزند پسر و1فرزند دختر به یادگار مانده است.

منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات- معاونت فرهنگی آموزشی - بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده