خاطرهای از شهید «سید عبدالحسین عمرانی»
همرزم شهید تعریف میکند: سپاه برای اعزام به جبهه درخواست نیاز کرده بود. امام فرموده بودند؛ هر کس توانش را دارد و میتواند، به جبهه برود. سید عزمش را جزم کرده بود برود، اما ما اصرار داشتیم بماند، اگر او میرفت، تکلیف پایگاهمان چی میشد.
کد خبر: ۵۷۸۷۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۶
خاطرهای از شهید «احمد مجرد»
خواهر شهید تعریف میکند: همیشه احمد را در خواب میدیدم، با روی باز و چهرهای نورانی، کنارم مینشست و راهنماییم میکرد. میگفت؛ از رحمت خدا ناامید نشوید و بعد راه حلی برای مشکل پیش آمده پیدا میکرد و میرفت. من ایمان دارم که برادرم زنده است و شاهد اعمال ماست.
کد خبر: ۵۷۸۷۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۵
خاطرهای از شهید «جعفر حاجتی بیکاه»
برادر شهید تعریف میکند: روزی که میخواست به جبهه برود دو تا از برادران دیگرم در جبهه حضور داشتند، مادرم به جعفر گفت؛ صبر کن تا برادرانت از جبهه برگردند بعد از آن میتوانی به جبهه بروی.
کد خبر: ۵۷۸۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۵
خاطرهای از شهید «عباس محبی»
برادر شهید تعریف میکند: عباس در زمانی که تظاهرات و شعارنویسیها به صورت علنی بود و همهی مردم دست به دست هم داده بودند او نیز به همراه دوستانش شروع به فعالیت نمودند و اغلب در قسمتهایی از شهر که تراکم نیروهای طاغوت و ساواک بیشتر بود فعالیت میکردند.
کد خبر: ۵۷۸۵۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۱
خاطرهای از شهید «قنبر عسکری کوویی»
مادر شهید تعریف میکند: پسرم خیلی تواضع داشت، وقتی به خانه میآمد کمکم ظرفها و لباسها را میشست. وقتی به او اجازه نمیدادم که این کارها را انجام دهد به من میگفت؛ مادر من برای اینکه خدا از من راضی باشد کمکت میکنم.
کد خبر: ۵۷۸۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰
خاطرهای از شهید «حسین دهقانی سیاهکی»
مادر شهید تعریف میکند: پسرم همیشه میگفت؛ من باید بروم و برای حفظ اسلام در راه خدا خون بدهم. آنهایی که به جبهه رفتهاند هم مانند من پدر و مادری داشتند و من خونم رنگینتر از دیگران نیست، باید از میهن خود دفاع کنم.
کد خبر: ۵۷۸۳۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹
خاطرهای از شهید «محمدرضا خسروانی خمسه»
مادر شهید تعریف میکند: یک روز که به دریا رفته بود نتوانست ماهی صید کند. آمد منزل و به من گفت؛ شرمنده مادر! دست خالی برگشتم، انشاالله فردا صبح با توکل بر خدا و مدد گرفتن از حضرت زهرا(س) قطعاً دست خالی بر نمیگردم...
کد خبر: ۵۷۸۰۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴
خاطرهای از شهید «سید عبدالحسین عمرانی»
همرزم شهید تعریف میکند: هر جا میبریدیم و کم میآوردیم میرفتیم پیش سید. با بیانی شیرین و خواندن حدیث و روایت به بچهها روحیّه میداد. نماز شبش ترک نمیشد. قبل از هر عملیاتی وصیّتنامه مینوشت، منتظر شهادت بود.
کد خبر: ۵۷۸۰۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
مادر شهید «جواد نصرالدینی فرد زنجانی» میگوید: پسرم به قدری به شهادت علاقه داشت که یک بار به من گفت: مامان شما نمی دونید شهادت چقدر لذت بخشه و اینکه انسان با شهادت به ملاقات معبودش بره.
کد خبر: ۵۷۸۰۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳
خاطرهای از شهید «منصور عامری سیاهویی»
دوست و همکار شهید تعریف میکند: منصور آن روز با هزینه خودش به بندرعباس رفت و از جیب خودش وسایل مورد نیاز را خریداری کرد و دوباره به تعمیرگاه برگشت و هیچگاه از هزینههایی که بابت تعمیر ماشین سازمان کرده بود حرفی نزد. او خالصانه خدمت میکرد.
کد خبر: ۵۷۷۸۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱
خاطرهای از شهید «علی موتمنی احمدی»
خواهر شهید تعریف میکند: پای راستش شکسته بود، یک روز بهم گفت بیا برویم به اطراف روستا سر بزنیم، وقتی با هم رفتیم، کنار مزار شهدا نشست، پایش را دراز کرد و گفت چه خوب است که اینجا بخوابم...
کد خبر: ۵۷۷۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸
خاطرات شهدا
فرزند شهید تعریف میکند: پدرم خیلی عاشق نماز بود و همیشه نمازش را با صوت زیبا و عاشقانهای میخواند. پدرم همیشه به ما میگفت؛ همهی کارهایتان به نمازتان بستگی دارد.
کد خبر: ۵۷۷۶۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷
خاطرهای از شهید «خداداد آبسالان»
مادر شهید تعریف میکند: وقتی ماه محرم از راه میرسید لباس مشکیاش را همیشه کنار دستش میگذاشت و دیگر نمیشد او را در خانه پیدا کرد. یا در مسجد و یا در حسینیه بود. علاقه خاصی به امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) داشت...
کد خبر: ۵۷۷۵۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶
خاطرهای از شهید «حسن آزمونزاده»
مادر شهید تعریف میکند: شهید همیشه دوستانش را نصیحت میکرد و میگفت؛ انقلاب کردیم که مردم در آرامش و آسایش به سر ببرند پس تا میتوانید به مردم خدمت کنید.
کد خبر: ۵۷۷۴۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
خاطرهای از شهید «کیوان اویس»
همرزم شهید تعریف میکند: شهید اخلاق بسیار خوبی داشت. او و سایر همرزمان هیچگاه از دشمن نمیترسیدند. همیشه لباس رزم را پوشیده و آماده جنگ و شهادت بودند...
کد خبر: ۵۷۷۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱
خاطرهای از شهید «منصور فرخینژاد»
مادر شهید تعریف میکند: وقتی که رسیدیم برای زیارت به حرم امام رضا(ع) رفتیم و بعد از زیارت شهید گفت که میخواهد شب را در حرم بخوابد. فردایش که از خواب بیدار شدیم دیدم که شهید...
کد خبر: ۵۷۷۲۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۰
خاطرهای از شهید «حسین کامرانی کشکویی»
برادر شهید تعریف میکند: شهید چند سال قبل از شهادتش یک کار ثواب دور از چشم خانواده انجام داده بود و هیچ کدام از افراد خانواده از این کارش خبر نداشتند تا اینکه بعد از شهادتش یک خانوادهای درب منزلمان آمد و...
کد خبر: ۵۷۷۱۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۹
خاطرهای از شهید «مهدی حیدریپور سرخایی»
خواهر شهید تعریف میکند: همیشه یک دفترچه همراهش بود که در آن تمام نمازهایی که نخوانده بود را مینوشت تا با نگاه کردن به آن به یاد آورد که چه نمازی را نتوانسته بخواند.
کد خبر: ۵۷۷۱۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۹
خاطرهای از شهید «ولی شهبازی سرگزی»
پدر شهید تعریف میکند: آن زمان آنقدر شوق به جبهه رفتن در جوانان زیاد بود که پسر من نیز از آن مستثنی نبود اما من به دلیل سن کمی که داشت مانع رفتنش میشدم که او شکایت مرا نزد امام جمعه شهر بُرد تا شاید...
کد خبر: ۵۷۷۰۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۸
خاطرهای از شهید «اسماعیل فرخینژاد»
پدر شهید تعریف میکند: سرانجام آن ترکشی که ماموریت داشت او را به معبود و معشوقش برساند از راه رسید و اسماعیل در حالی که ذکر مبارک یا اباالفضل(ع) بر لب داشت از فرش به عرش پر کشید و...
کد خبر: ۵۷۶۹۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۷