خاطرهای از شهید «ابراهیم خرمی دمشهریزاده»
مادر شهید تعریف میکند: «ابراهیم پسری بسیار ساده دل و خوش خُلقی بود. تمام مردم روستایمان او را میشناختند و به او احترام میگذاشتند. گرچه ابراهیم سن و سال زیادی نداشت اما سعی میکرد هر وقت که اختلافی بین مردم پیش میآمد بین آنها میانجی گری کند و...»
کد خبر: ۵۷۳۳۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
خاطرهای از شهید «فریدون انصاری»
خواهر شهید تعریف میکند: «برادر شهیدم و برادر بزرگترم علاقه بسیار زیادی به فوتبال داشتند و میخواستند به استادیوم بروند ولی مادرم چون آنها را زیاد دوست داشت نمیگذاشت به جاهای شلوغ بروند برای همین با رفتن آنها مخالفت کرد ولی...»
کد خبر: ۵۷۳۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
خاطرهای از شهید «ابراهیم احمدیزاده»
مادر شهید تعریف میکند: بعد از بستن ساک و جمع کردن وسایلش دوباره به اتاق آمد. گویا حرفی داشت که گفتنش برایش سخت بود. بالاخره عزمش را جمع کرد و گفت؛ «مادر میخواهم برای آخرین بار زیر گلویم را ببوسی.»
کد خبر: ۵۷۳۲۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۴
خاطرهای از شهید «جعفر ذاکری درباغی»
خواهر شهید تعریف میکند: «رفتم سر خیابان که برایش یخ بگیرم و یخ فروش یخها را برایم شکست و تحویلم داد. وقتی به خانه رسیدم کفشهای جعفر را ندیدم، فهمیدم که رفته، آن هم بدون خداحافظی...»
کد خبر: ۵۷۳۱۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۳
خاطرهای از شهید «عباس بازماندگان قشمی»
برادر و همرزم شهید تعریف میکند: «از بس شوق دیدار خانواده را داشتیم، تصمیم گرفتیم تا خود روستای گورزانگ پیاده برویم. چند دقیقهای در میدان فعلی فرودگاه استراحت کردیم. سپس راه را ادامه دادیم. چند متری که رفتیم ناگهان عباس ایستاد و به اطراف نگاه کرد...»
کد خبر: ۵۷۳۰۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۰
خاطرهای از شهید «نادر بکنده»
مادر شهید تعریف میکند: «صدای پاهایت هنوز در گوشم طنین انداز میشود، هنوز هم باورم نمیشود که نادرم دیگر نیست. حضورش را به خوبی احساس میکنم...»
کد خبر: ۵۷۳۰۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۰
خاطرهای از شهید «عبدالرحمن بستکیزاده»
پدر شهید تعریف میکند: «وقتی به خانه رسیدیم ماجرای پسرم را بهم گفتند. دیگه نفهمیدم چی شد تا اینکه خودمو توی بیمارستان دیدم که بستری شده بودم. فرزندم امانت خدا بود...»
کد خبر: ۵۷۲۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۹
خاطرهای از شهید «حسین آشوری»
برادر شهید تعریف میکند: «شهید به من گفت؛ من دیگر بعد از همسر و فرزندم نمیتوانم تو این خانه بمانم، لااقل میروم تا بلکه بتوانم آنجا کاری کنم و دشمن را از سرزمینم بیرون کنم.»
کد خبر: ۵۷۲۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۸
خاطرهای از شهید «ذوالفعلی جمشیدی شاهرودی»
پدر شهید تعریف میکند: «او با رفتنش مرا چشم انتظار خود گذاشت و این رفتن یک رفتن بیبازگشت بود و حالا سالهاست که منتظر آمدن و شنیدن دوباره صدایش هستم...» در ادامه روایتی خواندنی از پدر این شهید که چشم به راه فرزندش هست را بخوانید.
کد خبر: ۵۷۲۸۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۶
خاطرهای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
برادر شهید تعریف میکند: «بعدها متوجه شدیم که عبدالله اطاعت از حرف امام را مقدم بر زیارت او تشخیص داده و به جای تهران به جبهه رفته است تا در عملیات والفجر چهار شرکت نماید. که در همین عملیات...»
کد خبر: ۵۷۲۷۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۳
خاطرهای از شهید «علی ذاکری زیارتی»
مادر شهید تعریف میکند: «پسرم خیلی عاشق قرآن بود، مخصوصاً سوره یاسین را خیلی دوست داشت و صبحها قبل از شروع هر کاری قرآن را تلاوت میکرد و با صوت زیبایش دلهای ما را جلا میداد.»
کد خبر: ۵۷۲۶۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۲
قسمت دوم خاطرات شهید «سید مهدی احمدپناهی»
پدر شهید «سید مهدی احمدپناهی» نقل میکند: «گفت: «از سید جمال قبل از شهادت شنیدم که با رفتن به جبهه میتونیم از گناهانمون کم کنیم. گفتم: منظورش چی بود؟ گفت: داداش میگفت: با یاد شهدا سعی میکنیم از گناه خود کم کنیم.»
کد خبر: ۵۷۲۶۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۱
خاطرهای از شهید «حسین حیدری سراجی»
مادر شهید تعریف میکند: «او همیشه سعی میکرد حق کسی ضایع نشود و هرگاه میفهمید که حق کسی ضایع شده تا آن شخص به حق خود نمیرسید شهید آرام نمیگرفت و...»
کد خبر: ۵۷۲۵۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۱
خاطرهای از شهید «ایرج بهرامی سعادتآبادی»
مادر شهید تعریف میکند: «دوباره به روستا برگشت و به کار کشاورزی مشغول شد و در این کار به برادرانش کمک میکرد اما به یکباره شوق جبهه و جنگ او را هوایی کرد. آن قدر اشتیاق رفتن داشت که در جبههها جا ماند و...»
کد خبر: ۵۷۲۵۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۱
خاطرهای از شهید «فریدون سنگرزاده»
مادر شهید تعریف میکند: «من از اینکه پسرم توانسته بود یک نفر را برای خواستگاری پیدا کند خیلی خوشحال شدم. تمام وسایل عروسیاش را آماده کردم تا وقتی که از خدمت برگشت برایش عروسی بگیرم ولی...»
کد خبر: ۵۷۲۴۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۰
خاطرهای از شهید «حسین حاتمی گوربندی»
مادر شهید تعریف میکند: «حسین پسر آرام و سر به راهی بود. تمام دورانی که حسین در کنار من بود، زندگیام سرشار از خاطرات شیرین بود اما بعد از رفتنش...»
کد خبر: ۵۷۲۲۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۷
خاطرهای از شهید «عباس بازماندگان قشمی»
برادر و همرزم شهید تعریف میکند: «در شب عملیات کربلای 4 داشتیم با هم وداع میکردیم، عباس را بغل کردم. دستی بر سرش کشیدم سفارش کردم مواظب خودش باشد و...»
کد خبر: ۵۷۲۰۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۳
خاطرهای از شهید «ناصر حیدری»
پدر شهید تعریف میکند: «با همه خوب و مهربان بود و این شهات پاداشی بود که خداوند به او عطا کرد. تا به الان هنوز پیکرش پیدا نشده است و من چشم انتظارم که یک روزی برگردد...»
کد خبر: ۵۷۱۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۰
خاطرهای از شهید «مسعود بهاور»
خواهر شهید تعریف میکند: شهید به پدرم گفت «ما میدانیم که در این نبرد نابرابر پیروز میدان هستیم چون هدف داریم که از دین، خاک و ناموسمان دفاع کنیم و اگر در این راه شهید هم بشویم، میدانیم که...»
کد خبر: ۵۷۱۸۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۹
خاطرهای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
همرزم شهید تعریف میکند: «او با شرکت در تمرینات ورزشی به صورت عملی نشان میداد که انسان باید وظیفهای را که بر عهدهاش گذاشتهاند را به خوبی انجام دهد. هیچگاه ندیدیم این شهید بزرگوار از سختی کار گله کند یا ناراحتی به دل داشته باشد...»
کد خبر: ۵۷۱۸۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۸