همسر شهید «سلیمان ساجدی» در خاطراتی از همسر شهیدش گفت: «سلیمان، با کسانی که نسبت به انقلاب بدگويی میکردند، بسيار آگاهانه برخورد و نصیحت میکرد و نسبت به مسایل انقلاب، بينش انقلابی و سياسی میداد.»
کد خبر: ۵۴۴۸۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۹
مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس لرستان با اشاره به تأثیر زبان هنر در انتقال مفاهیم ارزشی گفت: خاطرات رزمندگان از هشت سال دفاع مقدس سرشار از سوژههای ناب است که باید جهت تأثیرگذاری بیشتر به فیلم و نمایشنامههای کوتاه تبدیل شوند.
کد خبر: ۵۴۱۹۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵
قسمت سوم خاطرات شهید غلامحسین فرهنگی
همسر شهید «غلامحسین فرهنگی» نقل میکند: «بار آخر هر دو پسرش را به آغوش کشید و بوسید. به من گفت: خانم! ممکنه شهید بشم و جنازهام پیدا نشه! خودت رو آماده کن!»
کد خبر: ۵۴۱۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
خاطرات شفاهی جانباز حجت الله وکیلی؛
جانباز حجت الله وکیلی در خاطراتی از سال های دفاع مقدس گفت : «ما در سنگر نشسته بودیم که خمپاره ای به سنگرمان خورد همه شهید شدند به جز من و دوستم که به جانبازی نائل گشتیم. در سنگر ما دو نفر که شهید شدند برادر شهید بودند و آنها نگفته بوده اند ما شهید داده ایم و سهم خود را به انقلاب ادا کرده ایم.»
کد خبر: ۵۴۰۵۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۸
عبدالعلی شریفی، یا بهتر است بگویم قهرمان قصه ما یکی از غواصان عملیات کربلای 4 بود که روایتی از شب عملیات به دست میدهد و قه ولچرنشینی خود را میگوید.
کد خبر: ۵۴۰۵۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۲
«شایعه حمله حدود چند روز بود که بر سر زبانها افتاده بود و همه انتظار داشتیم که در چند روز آینده حملهای گسترده به مواضع دشمنان برای آزادسازی شهر سوسنگرد و تثبیت مواضع نیروهای خودی انجام شود که پس از روستاهای حمیدیه و کوت عبدالله در منطقه هویزه مستقر بودند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۶۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۵
نوید شاهد مصاحبه کامل جانباز عباس عبدالهی از جانبازان 70 درصد هشت سال دفاع مقدس اعزامی از شهرستان محلات را منتشر کرد.
کد خبر: ۵۳۸۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۴
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«فرمانده با خشم و تندی گوشم را گرفت و گفت بچه اون بالا چی میکردی گفتم خوابیده بودم گوشم را رها کرد و با همان غرولند زیر لب گفت کلهشق الان چهار ساعتی که دشمن اینجا رو زیر آتش توپ و خمپاره گرفته بعد تو خوابیدی! ...» ادامه این خاطره از «حسین شمسدوست» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۴۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
«در یکی از این عملیاتهای مشترک برادر جانباز قدیر مجتبوی با توجه به اینکه از بابت جانبازی دچار ضایعه شده بود، پابهپای دیگر رزمندگان شرکت داشت، ولی در آخر به سبب خستگی و بیماری، حالت بیهوشی به او دست داد که پرسیدند آیا در میان نیروها کسی هست که در قمقمهاش آب داشته باشد تا به صورت او بپاشند و مقداری آب در گلویش بریزند ...» ادامه این خاطره از زبان «بهرام ایراندوست» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۰
برگی از خاطرات؛
«طبق نقشه هوشمندانه فرماندهان، دشمنان بعثی را غافلگیر و پس از ساعتها درگیری و جانفشانی بسیجیان جانبرکف توانستیم آنها را به عقبنشینی وادار کنیم و منطقه را از لوث وجودشان پاک کنیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «حسین شمسدوست» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۸۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۸
برگی از خاطرات «مریم قزوینی»؛
«بعد از انقلاب تدبیر اکثر مردم حامی امام، ایثارگری و پیشقدم شدن در جهت آبادانی کشور بود بر این اساس سال ۵۸ من و دوستانم وارد جهاد سازندگی شدیم ما فعالیت خود را با تشکیل کلاس اصول عقاید آغاز کردیم ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۵۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱
خاطرات شهید
نوید شاهد بوشهر به مناسبت سالروز شهادت شهید «اسماعیل دشتی» خاطرات این شهید را از زبانش همرزمش «شکرالله پی خسته» منتشر می کند.
کد خبر: ۵۳۶۳۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۹
«شهید قنبری که هنوز مشغول جابهجایی پیم نارنجک خود بود نارنجک در حال انفجار مرا با یک دست برداشت و از پنجره رو به سمت محوطه و ایوان پایگاه (منطقه بیخطر) پرتاب کرد، اما نارنجک به آهنی پنجره برخورد کرد و به وسط اتاق برگشت! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۵۹۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۵
خاطرات جانباز دفاع مقدس:
سال ۱۳۶۱ در عملیات رمضان مجروح شدم، وقتی مرا به بیمارستان برای مداوا بردند به دلیل مسافت طولانی که با شهر خود داشتم، مادرم برای صحبت با من، با بیمارستان تماس گرفت. منتظر شنیدن صدای غمگین و گریان او بودم، اما یکباره همه چیز تغییر کرد... برای شنیدین خاطرات این جانباز عزیز در ادامه خبر کلیپ را ببینید.
کد خبر: ۵۳۴۴۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۴
خاطرات شفاهی والدین؛
مادر شهید علی شرفی گفت: وقتی که خبر شهادت علی را دادند، سینه زنان خود را به میدان فرشید رساندم و در پیشاپیش دسته عزاداران حرکت کردم.
کد خبر: ۵۳۳۲۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۰۷
کتاب «یادگاران انقلاب» بر اساس خاطرات «دکتر نور احمد لطیفی» به قلم «مصطفی محمدی» نوشته شده و توسط نشر شاهد منتشر شده است. خاطره «گروه فجر انقلاب» از این کتاب را در ادامه میخوانیم.
کد خبر: ۵۲۸۳۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۴
کتاب «پاوه سرخ» زندگینامه داستانیِ شهید دکتر مصطفی چمران است. داستان «قهرمان» که به فعالیتهای سیاسی شهید در کشورهای آمریکا و لبنان، بازگشت به وطن پس از 21 سال و قبول منصب وزارت دفاع و نمایندگی مردم تهران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و. . . میپردازد را میخوانیم.
کد خبر: ۵۲۸۱۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۳۱
خاطرات شفاهی پدر شهید «علی زینعلی»؛
محمدتقی زینعلی پدر شهید "علی زینعلی" در خاطرات جبهه رفتن او برایمان گفت: «علی سربازی را به جنوب رفت و برگشت کشاورزی را کمکم کرد و بعد از آن به جبهه غرب رفت. چندبار به جبهه رفت و آمد و در نهایت در جزیره مجنون به شهادت رسید و چند ماهی مفقود بود.»
کد خبر: ۵۲۴۵۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۴
خاطرات شفاهی/مادر شهید «پرویز متقی»؛
مادر شهید پرویز متقی از خاطرات رضایت گرفتنش بر جبهه میگوید: «پرویز یک شب به من گفت مادر، من نمی توانم شب را راحت بخوابم درحالیکه دوستانم برای دفاع از وطن به جبهه رفتهاند و خیلی از آنها شهید شدهاند.»
کد خبر: ۵۲۳۸۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۶
30 آبان 1359 خلبانان «محمد علی حسینیار و حسن نوری زاده» با پرواز در دل آتش دشمن اقدام به نجات خلبان های هلیکوپتر تیم خود میکنند. ماجرای این ایثار را از زبان سرهنگ خلبان حسینار بشنوید.
کد خبر: ۵۲۳۳۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۰