خاطره - صفحه 30

navideshahed.com

برچسب ها - خاطره
نوید شاهد - همسر شهید "علی مرادی‌نسب" نقل می‌کند: «هر وقت مادرش از بیرون می‌آمد، پیش پایش بلند می‌شد و به او احترام می‌گذاشت. وقتی تنها شدیم، گفتم: على! این چه‌کاریه؟ مادرت تازه اینجا بود. گفت: به دو دلیل خاک پاشم ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۵۷۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۷

نوید شاهد - برادر شهید "محمدعلی صداقتی" نقل می‌کند: «او را با دوستانش جلوی درِ مسجد دیدم. مشغول خداحافظی بودند. مرا که دیدند، سلام کردند. قدری صحبت کردیم. یکی یکی دست دادند و رفتند. گفتم: خوشحالم که دوست‌هات همه مذهبی هستن! گفت: ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۵۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۷

نوید شاهد - همرزم شهید "حسین مجدی" می‌گوید: «شجاعت و سری نترس داشتن از دیگر خصوصیات بارز ایشان بود. شهید همت شیفته شجاعت و دلیری و تواضع حسین بود. شهید مجدی همواره به من می‌گفت: شهدای گمنام در واقع در خصوصیات والای خود گم هستند.» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش سوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۵۴۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۵

نوید شاهد - آقای احمد شریفی از آزادگان سرافراز استان ایلام است که سال 1346 در شهرستان دهلران دیده به جهان گشود و پس از اتمام تحصیلات دبیرستان راهی جبهه شد و در چهارمین روز از مهرماه 1367 در منطقه مرزی شلمچه مجروح و به اسارت دشمن درآمد و در دهم شهریورماه 1369 با افتخار به وطن بازگشت. نوید شاهد ایلام در آستانه سالروز ورود نحوه اسارت این آزاده عزیز را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۸۵۲۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۲

تلاش برای رساندن آب به اسیر در بند؛
نوید شاهد - آقای «علی نظری» از آزادگان سرافراز دوران مقدس است که فروردین ماه 1365 در منطقه زبیدات خوزستان به اسارت نیروهای بعثی در می آید و مهرماه 1369 پس از تحمل 4 سال و 6 ماه رنج اسارت با 40 درصد جانبازی با افتخار به میهن بازمی گردد. نوید شاهد ایلام به ذکر خاطره ای از این آزاده عزیز با عنوان «ساقی» که تلاش وی برای رساندن آب به یک جوان اسیر در بند بود می پردازد که با هم می خوانیم.
کد خبر: ۴۸۵۱۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۱

نوید شاهد - مسابقه "رسم آزادگی" به مناسبت 26 مرداد ماه مصادف با سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی در بخش‌های عکس، فیلم و خاطره نگاری با محوریت اسناد و آثار دوران اسارت و بازگشت آزادگان به میهن اسلامی برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۸۵۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۹

نویدشاهد - همرزم شهید "نصرالله بخشی" می‌گوید: «به همراه چند نفر داخل نفربر بودند. گلوله دشمن به نفربر اصابت کرد و آتش گرفت. خودش را از نفربر به بیرون پرتاب و نجات پیدا کرد. وقتی متوجه شد دوستانش داخل نفربر هستند، به طرف نفربر رفت و دوستانش را نجات داد. همان لحظه ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۴۹۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۶

نوید شاهد خراسان جنوبی به مناسبت سالگشت شهادت سردار رشید اسلام شهيد "صفر علي رضايي" خاطره گویی خانواده و همرزمان این دلاور مرد صحنه های نبرد را منتشر می کند. او روز دوم اسفند ماه ۱۳۳۸ در روستای نوگیدر از توابع شهرستان بیرجند متولد و روز ششم مرداد ۱۳۶۷در منطقه اسلام آباد غرب به فیض شهادت نایل شد .
کد خبر: ۴۸۴۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۵

نوید شاهد - نقی آدینه لو یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: شروع به پاکسازی کانال کردیم. صحنۀ غم انگیزی بود. کنار کانال، جنازه ای روی آب معلق بود؛ به آب دست نزدم، از لباس جنازه گرفتم و آن را بیرون کشیدم. نه دست داشت و نه پا، چهره اش را هم نمی شد تشخیص داد.
کد خبر: ۴۸۴۶۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۳۰

نوید شاهد - معرفت اله محمدی یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: راننده جوانی که قد متوسطی داشت و کمی هم تپل بود، می‌گفت که از جنازۀ شهدا خیلی می‌ترسد. بیچاره خبر نداشت بار کامیون چیزی است که از آن وحشت دارد. برای اینکه وسط راه نفهمد و قالب تهی نکند، مرا هم همراه او فرستادند تا حواسم به اوضاع باشد.
کد خبر: ۴۸۴۶۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹

نوید شاهد - محرمعلی رموک یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: آتش دشمن رفته رفته سنگین شد. صدا به صدا نمی رسید. حسین آخرین سنگر را برای خودش می ساخت که گلولۀ توپی نزدیکش افتاد. ترکش‌هایش به او اصابت کرد و همان جا، محل استراحت ابدی‌اش شد.
کد خبر: ۴۸۴۶۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۸

نوید شاهد - ذکراله فیروزی یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: از نیروهایی که پیش ما می‌آمدند، برای آشنایی بیشتر سوال‌هایی می‌پرسیدم. شخصی آمد که سی و هفت سال سن داشت. از او پرسیدم؛ قبل از اینکه به جبهه بیایی، چکاره بودی؟ گفت دزد!.
کد خبر: ۴۸۴۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۷

نوید شاهد – علی احمدی یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: شب هنگام رسیدیم و تا صبح، فرصتی برای استراحت پیش آمد. صبح اول وقت یکی از بچه‌ها با زنبیل نان در دستش به داخل سنگر ما آمد. با خودم فکر می‌کردم؛ صبح به این زودی، نان و زنبیل را از کجا آورده است!؟.
کد خبر: ۴۸۴۶۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۶

نوید شاهد - اصغر نصیری یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: همه سرهایمان چرخید سمت صدا که لحظه‌ای نگاهمان برگشت سمت یکی از بچه‌ها که در حال و هوای خط مقدم و جبهه، وسط رستوران دراز کشیده بود و سرش را در حصار دست‌هایش گرفته بود.
کد خبر: ۴۸۴۶۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۵

نوید شاهد - رسول قربانی یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: یکی از قایق‌های گردان ولیعصر بود که شب عملیات چپ کرد و هشتاد نفر را توی آب انداخت. پنجاه نفر را نجات داده بودند و بقیه زیر تنۀ سنگین و سرد قایق شهید شدند.
کد خبر: ۴۸۴۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۴

نوید شاهد - اصغر نصیری یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: عملیات بدر تازه تمام شده بود. نیروهای عمل‌کنندۀ لشکرها برمی‌گشتند عقب و نیروهای تازه‌نفس جایگزین می‌شدند. آن روزها بازار جاسوس‌ها داغ شده بود و خیلی از عراقی‌ها همراه رزمنده‌ها وارد خاک ایران می‌شدند.
کد خبر: ۴۸۴۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۳

نوید شاهد - ناصر طارمی یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: پانزده‌ دقیقه‌ای نگذاشته بود تا صدای سقوط آر.پی.جی روی تنۀ قایق بلند شد. آتش قایق را در کام خود کشید. نگاهم ماند به شعله‌هایی که پیچ می‌خوردند به بلندای آسمان.
کد خبر: ۴۸۴۶۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۲

نوید شاهد - علی داوودی یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می‌گوید: سه ماهی می‌شد که مشغول طرح بودم و توی کارگاه وقتم می‌گذشت. دلم برای خانواده‌ و شهرم تنگ‌ شده بود. طرح را روی سد دز پیاده کردیم که روی آب ماند و پایین نرفت. حالا آب سرکش دز از پایین و اطراف مهار شده بود و بهترین جا برای آموزش شنا بود.
کد خبر: ۴۸۴۶۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۱

نوید شاهد - اصغر نصیری یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: مسیر شلوغ بود و از سرسام موج‌های انفجار راه را گم کردیم. زیر نور منور‌های رنگ‌به‌رنگ عراق دیدم که قایق محکم به اسکله‌ای خورد و ایستاد. از ترس اینکه حالا خودمان اسیر بشویم نفس در سینه‌هایمان حبس شد.
کد خبر: ۴۸۴۶۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۰

نوید شاهد - احمد محمدی یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: بعد از عملیات بدر که پیگیر هویت آن جنازه شدم، فهمیدم پیکر یکی از بچه‌های خلخال بوده که در عملیات خیبر مجروح شده و در آن بیراهه گیر افتاده. هیچ‌وقت دیگر نتوانستم آن میدانچه را پیدا کنم. گاهی فکر می‌کنم بی‌قراری و اشک‌های پنهان یک مادر در نماز شب‌هایش بود که نیمه‌های شب مرا به آن سمت کشانده بود.
کد خبر: ۴۸۴۶۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۹