یادها و خاطره ها
این بار با عزمی راسخ و لبیک گویی به ندای پیر جماران سینه ها را در برابر ارتش تا دندان مسلح رژیم بعثی قرار داد تا به دشمن بفهمانند مردان دلاور استان ایلام چون شیر بر سینه ناپاک آنها خواهند نشست و خواب را از دیدگان آنها خواهند گرفت...

نوید شاهد ایلام

عنوان خاطره امداد غیبی
راوی خاطره عبدالمطلب جمالی همرزم شهید نورمحمد قربانی
در سال 62 اردوگاه مردان بی ادعا در عقبه جبهه میانی و در منطقه ای به نام بانروشان شکل گرفت و مردانی از استان ایلام با عشق به اسلام و ولایت و دفاع از میهن اسلامی با تعصب و غیرت خاص خویش به حفظ مرز و کیان جمهوری سر از پا نشاخته و خود را برای یک نبرد آماده می کردند.
می دانم که در استان ما داشتن اسلحه و استفاده از طبیعت و گذراندن اوقات در کوه و بیابان یک امر ضروری و نشانه سلحشوری این دیار بوده و هست و اما این بار مردان بی ادعا به بهانه نبرد و اسلحه در دست خود را برای نبردی محیا می کردند که دفاع از مملکت و یادآوری حماسه مهران در عملیات والفجر3 بود.
 این بار با عزمی راسخ و لبیک گویی به ندای پیر جماران سینه ها را در برابر ارتش تا دندان مسلح رژیم بعثی قرار داد تا به دشمن بفهمانند مردان دلاور استان ایلام چون شیر بر سینه ناپاک آنها خواهند نشست و خواب را از دیدگان آنها خواهند گرفت تا آنها سر جای خود بنشینند ، محکم قدم برداشتن و با اطمینان از پیروزی سخن آموخته ای از پیشنیان یعنی ائمه اطهار است و یاری از خداوند تبارک و تعالی خواستن و کمک خداوند در این راه در همه حال و همه جا مصداق آیه 176 از سوره انفال است که می فرماید و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی و این آیه در پشت ما بسیجیان در سرتاسر جبهه نور علیه ظلمت دست نویس شده بود و عملا خود را بیمه نموده و بدون تردید حتی به اندازه سر یک سوزن واهمه ای در این راه وجود نداشت و محکم و استوار به پیش خواهیم رفت چرا؟ چون ما از طرف نیرویی با قدرت فوق العاده ای پشتیبانی می شدیم و آن هم قدرت لایزال الهی بود تا جایی که حتی دشمنان پرطمطراق و رزق و برق دوست دنیا به این قدرت اعتراف نموده اند و ما در سختیها و با توکل و توسل به او ما را یاری می داد که مصداق آیه 9 سوره یاسین است که می فرماید .: وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ: یعنی در میان دستها و پشت سرشان(دشمن) سدی قرار دادیم و آنها را ترساندیم تا واقعیات را ببینند و خاطره این حقیر هم در این آیه شریفه نهفته است که می فرماید ما شما را از دست و دیدگان دشمنان با ایجاد یک سد حمایت و حفاظت می کنیم و در همه عملیاتها که رزمندگان ذکر خداوند را بر لب داشتند به دفعات مورد لطف و عنایت حق قرار گرفته ایم.
 کلام را خلاصه نمایم خاطره مربوط به عملیات والفجر5 می باشد که اگر خدا قبول کند جزء رزمندگان عمل کننده گروهان ویژه جمعی گردان 505 محرم تحت عنوان تیپ 114 امیرالمومنین(ع) نباشد عملیاتی در منطقه چنگوله انجام و مقدمات عملیات طی شد تا موعد مقرر فرا رسید تا اینکه در بیست و هفتم بهمن ماه 1362 گردان 505 محرم با سوار شدن بر کمپرسی حرکت از اردوگاه به سمت منطقه عملیات آغاز شد در غروب بیست و هفتم سال 1362 در ابتدای تپه های چنگوله و در حاشیه رودخانه چنگوله مدت کوتاهی را اطراق نمودیم که در این مدت کوتاه نماز خواندیم و شام مختصری هم صرف شد.
ولی قبل از حرکت ستون گروهان ویژه ما توسط حاج یحیی خادمی جانشین تیپ امیرالمومنین(ع) فرا خوانده شدیم و دور هم جمع شدیم که ایشان فرمودند: برادران توجه داشته باشید اگر برادرم صارم طهماسبی شهید شدند برادر حاج محمد کرمی جانشین وی می باشند(برادر طهماسبی فرمانده گردان ویژه بود و حاج کرمی بعداً فرمانده لشکر امیرالمومنین(ع) شدند) و حرکت ستون آغاز شد آن شب شهید حاج یادگار امیدی راهنمای اطلاعاتی ستون ما بودند و در حین حرکت به ما می گفتند تا اینکه نیمه شب به معبر و میدان مین دشمن رسیدیم از میدان مین عبور کردیم و عملاً به پشت تپه آزادخان رفتیم و با دور زدن عراقیها در عمق خاک عراق از جناحین و عقبه به آنها حمله برده و با آتش سنتگین خود توانستیم با کشتن و اسیر نمودن عراقیها این ارتفاعات را آزاد و در آن مستقر شدیم، صبح روز بعد پاتک عراقیها شروع شد.
 بماند ولی تکیه کلام و اصل خاطره بنده آیه وجعلنا می باشد که خداوند ما را یاری و حفاظت نمود تا بتوانیم در مقابل چشم دشمن از میدان مین و موانع سیم خاردار عبور نموده و کمک خداوند دشمن را شکست داده و مأموریت را بطور کامل انجام دهیم.

امداد غیبی /خاطره ی از شهید نورمحمد قربانی از شهدای شهریورماه استان ایلام

مروری بر زندگینامه شهید نورمحمد قربانی
 شهید نورمحمد قربانی فرزند صیداحمد جانشین فرمانده گردان در کربلای قلاویزان درسال 1344در خانواده ای مذهبی در شهرستان دهلران دیده به جهان گشود. سال اول دبیرستان را به پایان رسانید
با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش ، حضرت امام خمینی (ره) ، روانه ی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید .
وی دوره های آموزش نظامی را طی نمود و با داشتن توانایی بالا در اندک زمانی به عنوان مربی آموزش نظامی  ،درآماده سازی رزمندگان اعزامی به جبهه های نبرد حق علیه باطل تلاش می کرد. حس وطن دوستی و مبارزه با دشمنان اسلام وی را به خط مقدم جبهه کشاند و درعملیات های والفجر5 و والفجر 9 عاشقانه  شرکت کرد و با دشمنان انقلاب اسلامی مبارزه نمود. سر لوحه همه کارهایش نظم و انضباط فردی و گروهی بود؛ او بسیار جسور بود. در خط مقدم اولین نفری بود که همواره وارد عمل می شد، وی یک خط شکن واقعی بود. برای شناسایی دشمن هرزگاهی در منطقه تحت کنترلش گشتی می زد و تحرکات دشمن را کاملا زیر نظر داشت و در این بین اگر به میدان مینی می رسید خود تخریبچی می شد و با حوصله وافری که داشت مین ها را یکی پس از دیگری خنثی می کرد و به شناسایی اش ادامه می داد.
 پس از دلاوری ها و رشادت های درخشان سرانجام در حالیکه بعنوان جانشین فرمانده گردان درکربلای قلاویزان مهران، ازسرزمین اسلامی خویش در برابر دژخیمان رژیم بعث دفاع می نمود در چهاردهمین روز از شهریورماه 1365 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.مزار شهید در شهرستان دهلران قرار دارد.

منبع : اداره هنری، اسناد و انتشارات- معاونت فرهنگی آموزشی - بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده