16 روز تا شهادت
به گزارش نوید شاهد ایلام، صادق رنجبري فرزند منصور در سال 1339 در خانواده اي متدين بدنيا آمد .والدين شهيد از همان دوران كودكي ایشان را با فرائض ديني آشنا کردند ،شهيد در روستاي گوراب عليا از توابع شيروان چرداول به دنیا آمد و خانواده بعد از چندي به ايلام مهاجرت کردند. وي پس از گذراندن دوران ابتدائي و راهنمايي وارد دوره متوسطه شد كه انقلاب شروع شد. همراه با دوستانش در راهپيمايها شركت مي کرد و بعد از گرفتن ديپلم آماده ي خدمت به جمهوري اسلامي شد. وي پس از گذراندن دوران آموزشي در بيرجند به پادگان همدان منتقل شد و بعد از چند ماه كه جنگ تحميلي شروع شد به جبهه رفت 16 روز از رفتنش در جبهه نگذشته بود که در هفتمین روز از مردادماه 1360 در جبهه ي گرم و سوزان كرخه نور شربت شهادت نوشید و پيكر مطهرش در گلزار شهداي علي صالح (ع) به خاک سپرده شد.
برگی از خاطرات شهید عبدالصادق رنجبری:
مادر دوستت دارم
مادركم، اكنون كه فرزندت با دلي افروخته و پياله هاي شراب صبر را مي نوشد از درون اعماق اين درياي ژرف با گلوي پاره اش با خونش ، آتش آزادي افروخته
مادر نازنينم،امشب لباسهايم را دسته كن پاره ها را وصله كن و در ساك پاره ام بگذار.
مادرم، سفري دراز در پيش دارم
جای آئينه و قرآن است ، زيرا درنگ جايز نيست.
امشب قلب چرا تنهایم، ترسم از سینه
بسان آن کبوتر بچه تنها پر بگیرد.
امشب ترسم خواب بر من چيره شود
پس مادرکم، نازنینم ، مواظب باش.
زيرا فرزندت مسافر است مادر نازنيم
از تو ميخواهم كه دلتنگ نشوي
مرگ در راه وطن حجلۀ دامادی ماست
مادر ، حجله به آذين ببند و دامادم كن
افروخته آن جامه كه نشود غرقه به خون در راه وطن
ورنه آن جامه که تنگ تن و كمتر از كفن است.
تن سخت سوزد به جهان آن كه تو را گريان كرد
دانه هاي اشك تو سوزاند سراپاي مرا مادر...
سحرگاهان كه به سراي تاريخ گام بر مي دارم تو بدرقه ام كني.
ولي عزيزم:مواظب باش كه فرزندت قوت قلب مي خواهد
مزن چنگ بر سر و رويت
برايت سوغات مي فرستم آندم كه لباسهايم را دسته ميكني
مواظب باش هر دم لکه های خون بر تمام مادران بنما.
مورخ 59/1/3 عبدالصادق